به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1391-2-28
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    925

    تشکرشده 957 در 224 پست

    Rep Power
    43
    Array

    مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    سلام ..
    باور کنید روم نمیشد دیگه تاپیک بزنم :D
    ولی یه مشکلی هست که یه ساله باهاش درگیرم و الان خیلی شدید شده ..
    قبلا گفته بودم که من و همسرم برای تیر 91 تالار گرفته بودیم برای عروسیمون که سر اختلافات همسرم و پدرم بهم خورد ..
    دوباره شهریور من و همسرم تصمیم گرفتیم اقدام کنیم .. اومدیم و با پدرم صحبت کردیم و ایشون گفت من برای عید امادگی دارم نه زودتر ..
    گذشت و تو این مدت پدرم هیچ کاری نکرد .. اصلا به فکر نیست و براش مهم نیست ..
    همسرم از یه جا وام گرفته که دو هفته ی دیگه بهش میدن و میگه برای اخر فروردین عروسی بگیریم .. چون بعدش امتحانای بچه ها شروع میشه و بعد هم ماه رمضون و دیگه میره تا مرداد ماه ..
    همسرم میگه پدرت گفته بود برای فروردین امادگی داره جهاز بده .. ما که مسخره ی دستش نیستیم .. دوساله عقد کرده ایم دیگه نمیتونیم منتظر بمونیم .. اگر نمیتونه اصلا نمیخواد با خودت چیزی بیاری ..

    پدرم اصلا به فکر نیست .. مادرمم همین طور .. مثلا چند ماه پیش 10 تومن پول اومد دستش به جای اینکه به فکر من باشه رفت همه رو دوربین عکاسی حرفه ای و وسایل غیر ضروری خرید ! یا وام ازدواج من رو گرفت و رفت باهاش یه مغازه اجاره کرد که صاحب مغازه افتاد زندان و دیگه نتونست پول بابامو پس بده .. یا کارهایی از این قبیل .. مادرم رفت بانک وام بگیره که گفتن قسطش ماهی 800 تومنه و کلا بیخیال شد .. نمیره چند جای دیگه بپرسه ببینه چه جوریه .. خونه مون رو گذاشتن برای رهن ولی تو این فصل که مشتری نمیاد .. یه زمین داریم که به نام دوست بابامه و نمیخواد بهش بده و یه جورایی اونم داره بالا میکشه .. چندین بار به مامانم گفتم زنگ بزن به این دوستش و بگو ما پول زمینو لازم داریم .. زنگ زد و طرف پیچوندش و مادرمم دیگه پی قضیه رو نگرفت ..

    سرتونو درد نیارم . خانواده م اصلا به وضعیت من توجه ندارن .. قضیه طوری شده که همسرم بارهای بار گفته اگه پدرت توانایی نداره نمیخواد جهاز بیاری .. خانواده ش مدام طعنه میزنن بهم . چند روزه با همسرم دعوا داریم .. همسرم میگه من هر جور شده برای اخر فروردین تالار و خونه میگیرم اگرم مخالفی وامم که در اومد میرم ماشینمو عوض میکنم ازدواجمون میمونه برا یکی دو سال دیگه .. من خسته شدم . از اینکه هیچ کس به من فکر نمیکنه و خانواده م باعث سر افکندگی م میشن .. جوری شده که وقتی هزینه هایی که پای همسرم هست ( مثل ارایشگاه حنا بندون ) رو بهش میگم میگه پای خانواده ته ولی اگه تواناییشو ندارن اصلا حنابندون نمیگیریم .. واقعا غرورم لطمه خورده .. احساس میکنم دارم از همسرم و خانواده م متنفر میشم .
    امشب همسرم میگفت اگه این دفعه هم مثل دفعه ی قبل بخواین عروسی رو بهم بزنین و اعصاب منو خورد کنید میزنم زیر همه چی و میرم ..
    دیروز رفتیم خرید کنیم ( خریدهای عروسی ) .. من از پس انداز خودم برا همسرم کت و شلوار گرفتم و نذاشتم ایشون بفهمه گفتم مامان پول داده .. شب بابام که دید اعصابش خورد شده بود حتی یه تبریک هم نگفت . با اینکه یه قرون ازش نگرفتم ..
    دلم از این میسوزه که اصلا هم خسیس نیست .. رفته 7 ملیون پول یه دوربین داده ! یا ما تو خونه مون چهار تا کامپیوتر و سه تا لپ تاپ داریم ! یعنی بریز و بپاش زیاد داریم .. ولی تو این یه مورد اصلا براش مهم نیست .. همیشه من نفر اخر این خونه هستم . هر کاری که بخوان بکنن من اخرین نفریم که بهش توجه میشه ..

    دوستان من چیکار کنم ؟؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    الف-ح جان خودت قضیه رو جدی بگیر. هر روز از بابات بپرس چی شد جهیزیه؟ خودت دنبال کارای وام و ... برو. لیستی که تهیه کردی(البته نه به اون مفصلی) بیار بگذار جلوی پدرت.شوهرت حق داره بنده خدا. 2 سال خیلی زیاده برای دوران عقد
    بعد هم واقعا حنابندون برای چی می خوای بگیری؟فقط یه مشکل به مشکلات خودت اضافه می کنی با این کار. حوصله داریا.
    من خودم با اینکه همه کلی اصرار کردند اما تو روشون وایستادم و گفتم می خوام قبل از عروسیم آرامش داشته باشم و استراحت کنم.(البته آخر سر مادر شوهرم کار خودشو کرد و سر خود فامیلای نزدیک و جمع کرد خونه شون که بزن و برقص راه بندازن. منم که خیلی استرس داشتم برای فرداش که عروسیم بود با شوهرم رفتیم خونه جدیدمون خوابیدیم و اونا واسه خودشون زدند و رقصیدند)
    اصلا حنابندون دیگه از مد افتاده.خوشت می آمد زمینه جدیدی درست کنی برای حرف و حدیث مردم؟

  3. 3 کاربر از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده اند .

    shabe niloofari (چهارشنبه 27 دی 91)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1391-2-28
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    925

    تشکرشده 957 در 224 پست

    Rep Power
    43
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    شب نیلوفری عزیز باور کن دیگه خجالت میکشم چیزی بگم ..
    چقدر بگم ؟ چند بار ؟
    میگم که اصلا براشون مهم نیست .. شهریور که همسرم اومد و باهاشون حرف زد گفتن اوکی عید حله .. الان دو ماه مونده به عید خداوکیلی یه قاشق نخریدن واسه من !!!!
    رفتم براشون یه جا وام پیدا کردم قسطش ماهی 400 تومن بود . میگن زیاده نمیتونیم قسط بدیم .. در صورتی که 400 تومن فقط خرج پول موبایل و تلفن خونه مونه !
    انتظار دارن از یه جا یه پول درشت بیاد دستشون بعد اول کارای خودشونو بکنن بعد اگه چیزی موند بدن به من .. تا همین چندوقت پیش من حقوقمو با بابام نصف میکردم ! فقط واسه اینکه معرف کار بابا بود ..
    نمیدونم چیکار کنم . دو ماه مونده به عید و همسرمم روز به روز بیشتر داره بهم فشار میاره و من شرمنده میشم .. یعنی تا اخر عمرم سرکوفت کارای خانواده مو میخورم ..
    همین امشب مامانم دید که ما داریم دعوا میکنیم .. گفت سر چی دعوا میکردین ؟ گفتم سر اینکه اون داره همه کاراشو اوکی میکنه من هنوز هیچی نخریدم . گفت درست میشه !!!!!!! یعنی دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار ..
    از یه طرفم خانواده ی همسرم نمیان اینجا که یه تاریخی رو تعیین کنیم و صحبت کنیم . همسرم میگه چون اینا قبلا دعوا داشتن صلاح نیست دوباره یه جا جمعشون کنیم . تو هر چی میخوای به من بگو من انجام میدم . از یه طرف دیگه وقتی سر یه چیزی به تفاهم میرسیم میره با خانواده ش مشورت میکنه بعد زنگ میزنه به من و میزنه زیر همه چی !!

    حنا بندون منم دوست ندارم .. ولی چون عقد و نامزدی هم نگرفتیم خانواده ی همسرم اصرار دارن که باید بگیریم ..

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    دوست عزيز من از دوران عقد خاطرات و تجربيات تلخي دارم. متاسفانه اختلاف در اين دوران قابل اجتناب نيست با اين كه چه تو و همسرت با هم دعوا و اختلاف داشته باشيد و چه همسرت و خانواده ات و چه خانواده همسرت و خانواده خودت و چه تو و خانواده همسرت. هر 4 مورد بد و آزار دهنده است ولي سعي كن اين وسط تو با همسرت كمترين اصطكاك و اختلاف را داشته باشيد چون بعد ها خيلي روي زندگي مشتركتون اثرات بدي خواهد داشت. بقيه اختلافها با اين كه باز خيلي بد و آزار دهنده هست ولي اثرات مخربش كمتر روي زندگيتون اثر خواهد داشت تا اين كه خودتون دوتا مستقيم با هم جنگ و دعوا داشته باشيد. پس سعي كن تا جاي ممكن خودت و همسرت رو به آرامش دعوت كني و خودتون مستقيم وارد مشكلات نشين. حتي تا جايي كه مي تواني سعي كن همسرت هم با خانواده ات درگير نشود. همچنين خودت با خانواده همسرت اصلاً مستقيم در مورد مشكلات صحبت نكن. بهترين حالت اين است كه خانواده ها با هم در مورد زمان و مكان مراسم صحبت كنند و شما هر دو فقط با خانواده هاي خودتان صحبت كنيد و آنها را كنترل كنيد.
    و اما با خانواده ات يك روز خيلي جدي بنشين با آنها صحبت كن. بگو پدر و مادر عزيز آيا براي عيد خيالم راحت باشه كارها تمام و كمال انجام مي شه. چون خودتون اين زمان را انتخاب كرديد، خانواده همسر روي حرفتان برنامه ريزي مي كنند. اگه خداي نكرده اين بار هم برنامه بهم بخوره خيلي بد مي شه بگو تو و همسرت ناخواسته وارد اين مشكلات و بگو و مگوها مي شويد و اين توي زندگيتون تنش ايجاد مي كنه و بعدها زندگي مشتركتون رو تحت الشعاع قرار مي ده و احتمال داره با همين بگو و مگوها زندگي رو شروع كنيد كه اين اصلاً خوب نيست. بگو دلت هم نمي خواد كه جايگاه پدرت و مادرت و خانواده ات توي ديد همسرت كوچترين لطمعه اي بخوره و دلت مي خواد همسرت و خانواده اش هميشه به خوبي و خوش قولي از خانواده ات ياد كنند. بگو بالاخره خوب يا بد اين آقا همسرت توست و مي خواهي با ايشان يك عمر زندگي كني پس به حمايت پدر و مادرت هم نياز داري تا بعدها سرشكته نشي. و زندگي آرومي داشته باشي.

  6. 3 کاربر از پست مفید negar_ba تشکرکرده اند .

    negar_ba (چهارشنبه 27 دی 91)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:15]
    تاریخ عضویت
    1391-10-13
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    105
    سطح
    2
    Points: 105, Level: 2
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    آرام جان سلام
    حال شما چطوره خانوم؟
    من همون ياس رازقي هستم يادت اومد؟
    اسم وبلاگتو يادم رفته بود.
    خوشحالم كه پيدات كردم.و خوشحالتر ميشم اگه بتونم كمكي بهتون بكنم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید ياس بنفش تشکرکرده است .

    roya raha (چهارشنبه 13 دی 91)

  9. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1391-2-28
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    925

    تشکرشده 957 در 224 پست

    Rep Power
    43
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    نگار جان ممنونم .. من و همسرم اصلا با خانواده ها درگیر نمیشیم و این وسط هر چی مشکل هست همسرم به من میگه و به خانواده م چیزی نمیگه .. بیشترین فشار عصبی روی منه که باید غرغرهای همسر و بیخیالی های خانواده رو تحمل کنم .. چون وقتی با همن خیلی خوبن و میگن میخندن !!!
    اگر میشد دو تا خانواده با هم صحبت کنن خیلی خوب بود . بارهای بار من پیشنهاد دادم . همسرم اولش قبول کرد ولی وقتی رفت به خانواده ش گفت که بیاید بریم صحبت اونها مخالفت کردند و خودش هم مخالف شد .. میگه دوباره بحث پیش میاد چون پدرهامون اصلا حاضر نیستن حتی همدیگه رو ببینن و اگه ما بخوایم به زور یه جا جمعشون کنیم دوباره به تنش کشیده میشه این رابطه ..

    مشکل من همینه که اونا بیخیالن ! بارهای بار این حرفها رو زدم . بهشون گفتم من ابروم داره جلوی خانواده ی همسر میره . نگاه همه داره بهتون عوض میشه و هزار تا حرف دیگه .. برای یک یا دو روز میرن تو فکر و بعد یا میگن درست میشه یا میگن مگه اینجا چی کم داری ؟ تو خونه ی بابات داری میخوری و میخوابی و خانومی میکنی !! یعنی اصلا درک نمیکنن من دوساله نامزدم و دیگه وقتش رسیده مستقل بشم ..

    خاله م میگه ندارن و دستشون تنگه .. منم میدونم با این همه بریز و بپاش دستشون تنگ میشه اما واقعا یعنی هیچ تلاشی نمیتونن بکنن ؟ نمیتونن از یه جا وام بگیرن ؟ یا همون زمین رو پس بگیرن و بفروشنش ؟ تو این دوسال چرا به فکر نبودن ؟ اگه هر ماه یه تیکه ی کوچیک جهازم رو میگرفتن الان نصف مشکلم حل بود ..

    این کارشون شده نقطه ضعف من دست همسرم .. یه کلمه حرف نمیتونم بهش بزنم چون میترسم که این قضیه رو به روم بیاره و باهاش تحقیرم کنه ..
    خانواده ی بی فکر من بدجوری دارن ضربه میزنن بهم و عین خیالشون هم نیست .. با صحبت هم درست نمیشه چون خیلی ادمای بیخیالی هستن ..
    به نظرتون به همسر بگم من جهاز ندارم و نمیتونم بیارم ؟
    فشار شدیدی رومه .. میدونم که هیشکی به فکرم نیست ..


    یاس عزیزم چقد خوشحالم که میبینمت .. تو تاپیک قبلیم خیلی کمکم کردی و از حرفات استفاده کردم .. امیدوارم بازم با حرفای قشنگت کمکم کنی

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    من فکر می کنم که برای مراسم عروسی اقدام کنید. مثلا برای آخرین فروردین تالار بگیرین. اینطوری خانواده ات در برابر عمل انجام شده قرار می گیرن و مجبور می شن که یه کاری بکنند.مطمئن باش هیچ خانواده ای راضی نمی شه دخترش بدون جهیزیه بره خونه شوهر

  11. کاربر روبرو از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده است .

    shabe niloofari (چهارشنبه 13 دی 91)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    كاش عواقب را به خانواده ات گوش زد كني كه اگه مثل اونا بي خيال باشي شايد زندگيت سر نگيره. بهشون بگو اگه اين طور باشه و خداي نكرده از همسرت جدا شدي اونا مي تونند اين غم رو تحمل كنند . از نقاط ضعفشون استفاده كن مثلاً بگو اگه نامزدت بذاره بره حرف مردم رو چكار مي كنند (اكثر پدر و مادرها مخصوصا مادرها روي حرف مردم و فاميل خيلي حساسند) يا بگو مگه تا اخر عمر مي خواهي مجرد باشي. بايد تشكيل زندگي بدي و از اين حرفها كه تحريكشون كنه تا به خودشون بيان. بگو اگه بدون جهاز بري و بعد توي زندگي حرفي باشه و حرمت پدر و مادرت جلوي همسرت بشكنه ديگه از دستت كاري ساخته نيست و اين وسط فقط زجر مي كشي.
    بزرگتري يا كسي رو توي فاميل نداريد كه حرفش روي پدر و مادرت تاثير داشته باشه؟
    باز هم مي گم تا جاي ممكنه با همسرت وارد اين جور مسائل و اصطكاك نشو.

  13. 2 کاربر از پست مفید negar_ba تشکرکرده اند .

    negar_ba (چهارشنبه 27 دی 91)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1391-2-28
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    925

    تشکرشده 957 در 224 پست

    Rep Power
    43
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    دوستان من دو روز پیش با خانواده م حرف زدم و همه ی چیزهایی که گفتین رو بهشون گفتم ..
    مادرم گفت حل میشه و پدرم گفت هرکی بخواین عروسی بگیرین من مشکلی ندارم ..
    با اینکه این حرف رو زده اما میترسم مثل همیشه بی فکری کنه و این رابطه ای که با هزار زور و زحمت درستش کردم بین خانواده م و همسرم خراب بشه ..
    چون اوصولا همه ی کارهای ما دیقه ی نوده .. هیچ برنامه ریزی خاصی تو خونه مون نداریم و همه چیزمون روزانه میگذره ..
    اگر این دفعه هم مثل دفعه ی قبل بشه واقعا کارمون به طلاق و جدایی میرسه ..
    از اینکه هیچ کاری نمیکنن خیلی حرص میخورم .. با اینکه دوسشون دارم اما ازشون خیلی دور شدم و نمیتونم تحملشون کنم .. نه فقط تو این مورد همیشه زندگی ما همین جوری بوده .. الان مادرم بیشتر از اینکه به فکر من باشه و کنارم باشه همه ش به فکر خاله هام و مادربزرگمه و من خیلی تنهام ..

    بچه ها جایی رو میشناسین که بتونیم وام بگیریم با قسط کم ؟؟
    اگر پولی دستم میاد به نظرتون خودم شروع کنم کم کم خرید کنم یا نگه دارم دم عروسی که وسایلم جدید باشه ؟
    و اینکه من باز هم یاداوری کنم و تاکید کنم بهشون یا دیگه حرفی نزنم تا سر لج نیفتن ؟؟

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array

    RE: مشکل من و همسرم بر سر اینکه خانواده ام نسبت به ازدواجم بی اعتنا هستند

    سلام آرام جان

    پدرتون دسته چك دارن؟
    يا كارمند جايي هستن؟
    خيلي از مغازه ها لوازمشون رو قسطي ميدن و خيلي از ارگانها شركت تعاوني دارن كه مي تونين ازشون خريد كنيد و بعدا از حقوق فرد كارمند كم ميشه.

    به نظر من شروع كن كم كم وسائل ريز رو بخر. كم كم از پدرت پول بگير وسايل پلاستيكيو لوازم آشپزخونه رو روزانه برو بگير. از همين امشب شروع كن.
    اگه فكر ميكني وجود اون 4 تا كامپيوتر و 3 تا لپ تاپ تو خونتون ضروري نيست چندتاشون رو با هماهنگي خانوادت بفروش و از پولش واسه خريد جهيزيه ت استفاده كن.

    ولي تاريخ عروسي رو عقب ننداز چون با توجه به چيزايي كه از خونوادت گفتي هر چي عقب بيافته وضعيت هيچ تغييري نمي كنه و باز دوباره خيالشون راحت ميشه.

    دمده ميشه رو هم ول كن با اين سرعتي كه گرون شدن كالاها دارن يه روز هم زودتر كه بخري برد كردي و اينكه خريد جهزيه به هر حال زمانبر هست و بايد از يه روزي شروع كني حتي اگه 6 ماه ديگه بخواي بري سر خونه زندگيت.



  16. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (چهارشنبه 27 دی 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عدم اعتماد به نفس و وابستگی شدید
    توسط آسمان زیبا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 شهریور 95, 18:50
  2. کمکم کنید در برخورد با خواستگارم اعتماد بنفس و مهارت ارتباطی داشته باشم..
    توسط sima.aass در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 مهر 94, 01:34
  3. خواستگار منفعل و با کمبود اعتماد به نفس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 92, 10:20
  4. خواستگارم اعتقادی به نماز ندارد
    توسط bahosh در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 28
    آخرين نوشته: شنبه 13 اسفند 90, 17:24
  5. عدم اعتماد به نفس در روابط خانوادگی (بعد از اومدن خاستگارم اینجوری شدم)
    توسط matin_alone در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 27 آبان 90, 13:21

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.