سلام
من تازه با این سایت آشنا شدم و اولین باره که می خوام مشکلم رو مطرح کنم. عقل خودم دیگه به جایی قد نمی ده. امیدوارم شما ها بتونین به من کمک کنین. من و همسرم هر دو 26 سالمونه. حدود 4 سال پیش باهم تو دانشگاه آشنا شدیم. من یکی از دانشگاه های تهران مهندسی خواندم و همسرم همون رشته ی منو توی دانشگاه شهرستان می خواند. همسرم برای چند ترم دانشگاه ما مهمان شده بود و ما اونجا باهم آشنا شدیم. حدود یک سال و نیم باهم دوست بودیم ، و بعد عقد کردیم. 2 سال عقد بودیم و بعدش هم عروسی کردیم. الان حدودا 10 ماهه که از عروسیمون می گذره. اوایل همه چیز خوب بود ولی حدود 6 ماهه که اوضاع بینمون افتضاحه. مرتب با هم دعوا می کنیم. سر هیچی باهم تفاهم نداریم. انقدر جر و بحث کردیم که دیگه تا یه مسئله ای پیش میاد فقط می خوایم ازش فرار کنیم چون یه جورایی جفتمون مطمئنیم که قطعا باهم به اختلاف می خوریم. اتقدر باهاش مشکل دارم که نمی دونم بگم مشکل اصلیم چیه. مثلا همیشه سر شوخیاش باهم مشکل داریم. صبحا که می خواد منو از خواب بیدار کنه می گه پاشو کدو تنبل !! در حالیکه من اصلا تنبل نیستم. من الان هم کار می کنم هم درس می خوانم (کارشناسی ارشد) هم کارای خونه رو انجام می دم. اونم اصلا تو کارای خونه کمک نمی کنه. تازه خیلی وقتا خریدای بیرون از خونه هم به عهده ی منه. وقتی بهش می گم چرا به من می گه کدو تنبل می گه من از روی عشق اینو میگم !!! وقتی می گم من خوشم نمی آد این جوری باهام حرف بزنی اخم می کنه و همیشه می گه تو خیلی حساسی.همش همینو بلده بگه اینکه من حساسم ! دیگه اینکه اون خیلی کار می کنه. تازه شرکت خودش رو تاسیس کرده و خیلی داره واسش انرژی می ذاره. روزای تعطیل و حتی جمعه هم می ره سر کار. من هر شب تا ساعت 10-11 شب تنهام. بعدشم وقتی میاد خونه می شینه پای بازی های کامپیوتری. گاهی وقتا که استثنا می شه و زود میاد خونه مثلا 8 شب برا این میاد که بیشتر بازی کنه !!!!! اوایل من خیلی ناراحت می شدم ولی الان دیگه پذیرفتم وقتی می بینم حرف بزنم باعث دعوا می شه ترجیح دادم هیچی نگم و خودم و به چیزای دیگه مشغول کنم. خلاصه به بهانه ی اینکه اون همش کار داره ما تفریح خاصی هم نمی کنیم . بخصوص که بزرگترین تفریح اون بازی کامپیوتری هستش و اون تفریح خودش رو داره . به منم میگه خوب تو هم یه تفریح واسه خودت درست کن !!! اصلا انگار نه انگار که ما زن و شوهریم !!! تو این 10 ما یه بار رفتیم مسافرت شمال که قبل از مسافرتمون بهم گفت ببین من خیلی خسته ی روحیم به خاطر کار زیادی که می کنم، تو این مسافرت می خوام استراحت روحی کنم و تنها باشم !!!! خیلی وقتا می شه ما پند هفته رابطه ی جنسی نداریم چون یا قهریم یا اون خسته اس ! یه مشکل دیگه مون سر مسئله مالی یه. چون اون تازه کارشو شروع کرد ما الان یکم شرایط مالیمون خوب نیست.من سعی می کنم بهش فشاری نیارم. مثلا این ماه دیدم خیلی نگران مسایل مالیه چون تولد من بود و تازه کلی خرج و بدهی هم داشت. منم بهش گفتم اصلا نگران نباش تولد من اصلا مهم نیست من هیچ کادویی نمی خوام هزار تا مناسبت دیگه هست مثلا سالگرد ازدواجمون یا چیزای دیگه. اون موقع برام کادو بخر. برای خرج خونه هم گفتم چیزی این ماه لازم نداریم پس نگران نباش و حقوقتو بذار برای قرضات. اونم قبول کرد. راجع به خرج خونه بهش دروغ گفته بودم. می خواستم حقوق خودم رو خرج خونه کنم این ماه ولی از طرفی نمی خواستم بهش بر بخوره یا بد عادت بشه. خلاصه دیروز فهمیدم اول این ماه از شرکت قبلیش 2 ملیون تومن بهش پاداش دادن و اون اصلا چیزی بهم نگفته . خیلی ازش ناراحت شدم. وقتی بهش گفتم داد و هوار راه انداخت که من چه بدبختم و یه سری حرفا و بهانه های الکی تحویل داد و آخرش گفت من می خواستم تورو سورپرایزت کنم. منم به نظرم حرفش خیلی مسخره اومد و کلا دیشب رفتم خونه ی بابام . البته به مامان بابام نگفتم که قهر کردم یه جوری نشون دادم که همین جوری اومدم پیششون باشم. کلا من همیشه دلم می خواست تو مسایل مالی با شوهرم خیلی صادق باشم . اول زندگی هم همه ی اینا رو بهش گفتم اونم ظاهرا قبول کرد ولی من اصلا اون صداقتی که دلم می خواد ازش ندیدم. مثلا گفتم بیا بریم حساب مشترک باز کنیم. تا مدت ها که با این حساب مشترک مشکل داشت. بالاخره بعد از چندین ماه قبول کرد و حساب مشترک رو باز کردیم ولی دریغ از یک قرون که توی این حساب رفته باشه !!!!!! هر وقتم بهش می گم عصبانی می شه می گه من پول ندارم!!! این درحالیکه آقا هر روز با آزانس می رن سر کار و ناهارش هم بیرون می خوره. من هر شب شام درست می کنم و برای ناهار فرداش هم کنار می ذارم می گم ببر ولی نمی بره ! اگه اصرار کنم هم عصبانی می شه می گه چقدر گیر می دی !! نمی دونم این ولخرجیاش چقدر هزینه می بره ولی فکر کنم حداقل 400 تومنی در ماه پول این چیزا باشه. اونوقت وقتی می بینه پول کم میاریم می گه برا چی باید کارگر بیاد کارای سنگین خونه رو انجام بده؟؟ خرج اضافه س باید حذفش کنیم !! این حرفا و رفتاراش خیلی دلمو می شکونه و منو از زندگی کردن دلسرد می کنه. جدیدا حس می کنم داره شکاک هم می شه. مثلا زمانیکه عقد بودیم خیلی وقتا می شد من ساعت 1 شب با ماشین از خونه ی همسرم تا خونه ی خودمون رو تنها می رفتم. خیلی وقتا ازش خواهش می کردم که باهام بیاد چون می ترسیدم اون موقع شب ولی اون می گفت خسته س حال نداره !!! منم چون پدرم روی شب موندن من تو عقد حساس بود هرجور شده می رفتم خونه. ولی الان می گه 9 شب به بعد حق نداری بیرون باشی!! من اصلا این جوری بزرگ نشدم تو دختریم خیلی آزاد بودم خودشم می دونه ولی نمی دونم چرا این جوری می کنه. یا وقتی زنگ می زنه به گوشیم و میره پشت خطی شروع می کنه به سوال پیچ کردن که کی بود و از این حرفا. دیگه واقعا نمی دونم باید چیکار کنم. من خودمم مشکل دارم حتما. یکی ازمشکلات اصلیم اینکه زود جوش میارم و این خیلی وقتا باعث شده دعواهامون شدت بیشتری بگیره. ولی دیگه الان به جایی رسیدم که فکر می کنم هیچوقت مشکلاتمون حل نمی شه. خیلی اختلافای دیگه هم داریم ولی تا همیجا فعلا کافیه. لطفا منو راهنمایی کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)