با شوهر خیانت کار و دروغگو چطور برخورد کنم؟

[باران بهار 64]

سلام
من به کمک و راهنمایی شما احتیاج دارم اول یه کم در مورد خودم توضیح بدم که بهتر بتوانید کمکم کنید.

من 27 ساله و شوهرم 32 ساله. ما 5 سال هست که ازدواج کردیم. توی این مدت مشکلات زیادی داشتیم مثل خیلی از زندگی ها که متاسفانه با بعضی از برخوردهای نا مناسب یک سری درگیری های فیزیکی هم بین ما پیش اومده. در ضمن خودم کاردانی دارم و شوهرم هم لیسانس هست. خودم شاغل و ایشان مدت یک سال و نیم هست که بیکاره. بعضی از مشکلات ما قبل از این اتفاق :
1- سیگار کشیدن (در صورتی که قبل از ازدواج قول داده بود که هیچ وقت نمی کشیده و نخواهد کشید.) در صورتی که به من دروغ گفته بود و الان هم می کشه.
2- دروغ گفتن بسیار سر مسائل خیلی ساده که اصلا هیچ مشکلی روش نداریم . مثلا بیرون غذا می خوره می یاد خونه فیلم بازی می کنه که چیزی نخوردم و سیرم. (قبلا به من ثابت شده که با دوستاش بیرون غذا خورده)
3- زیاد اهل دوست بودن. دوستاش و به همه چیز حتی آسایش خودش ترجیح می ده (در واقع خراب رفیقه) .
حالا مهمترین مشکل من خیانت جدیدشه. من به طور اتفاقی دیروز متوجه شدم که با یه دختر داره قرار می زاره که ببرتش خونه دوستش که خونه مجردی هست. که قبلش هم به من گفته بود که داره می ره دنبال کار و قراره مصاحبه داره. من از دیروز تا حالا دارم روش فکر می کنم و هیچ عکس العملی نشون ندادم . منتظرم تا شما و مدیر سایت قبل از اینکه عکس العمل اشتباهی انجام بدم راهنماییم. کنن.
آخه من قبلا اشتباهات زیادی کردم. مثلا موقعی که به سیگار کشیدنش مشکوک شده بودم قبل از داشتن مدرک قوی بهش گفتم که به شدت انکار کرد و باعث درگیری زیادی بینمون شد.

ببخشید طولانی شد. لطفا من و راهنمایی کنید.

[maryam123]

سلام باران بهار عزیز

خوش امدی به همدردی

شما چطور باهمدیگه آشنا شدید؟

چرا ایشون بیکاره؟دنبال کار میره یا نه؟

شما چطور متوجه ارتباطش با کس دیگه ای شدی؟

خیلی کار خوبی کردی که فعلا عکس العملی نشون ندادی.
فعلا مسئله سیگار کشیدن و ...رو بذار کنار و سعی کن مشکل اصلی رو حل کنی.

نترسو نگران نباش.اینجا کارشناسا و اعضا بهت کمک میکنن.فقط زیر نظر کارشناسا برو جلو و به حرفاشون گوش کن.

من به کارشناسا خبر میدم تا بهت سر بزنن
موفق باشی

[باران بهار 64]

سلام مریم عزیز
در مورد آشناییمون باید بگم که ما با هم دوست بودیم اونم از 17 سالگیم.
در مورد بیکاریش هم راستشو بخوای من فکر می کنم یه جورایی بر می گرده به کله شقی های خودش ، به هر حال یه جورایی بدشانسی اورد و کارش رو از دست داد و یه مدت توی یه دفتر بیمه مشغول به کار بود که بخاطر تعدیل نیرو و یه سری مسائل حاشیه ای خود شرکت شوهرم مجدد بیکار شد و بعد از اون هم به صورت موقت یه مدت کوتاه توی شرکت بیمه دیگه به صورت پورسانتی مشغول به کار بود که حتی همون هم معلوم نیست راست بوده یا نه . ولی اینکه بگم بطور جدی و با احساس مسئولیت مردانه دنبال کار باشه نه متاسفانه می خواد که یه کار خوب از آسمون بیوفته جلو پاش
و در مورد اینکه چطور متوجه شدم بایدبگم که مدتها بود که حس کرده بودم ولی خودم رو گول می زدم نه اینجوری نیست و یا اینکه اشتباه کردم و گوشیش رو چک می کردم و مسیج یا عکس یا .... توی گوشیش می دیدم و در موردش می پرسیدم اون جبهه می گرفت و زرنگ تر از قبل می شد و حسابی محتاطانه عمل می کرد تا جایی که دیدم بهتره که دیگه تحریکش نکنم و بزارم مرور زمان همه چیزو حل کنه و بیشتر از این نزارم حرمت ها ازبین بره چون شوهرم دیوار هاشایی داره به بلندی دیوار چین. تا اینکه دیروز کاملا اتقاقی که اون انتظار نداشت ،کار برام پیش اومد که برگشتم خونه و با توجه به اینکه خونه ما دوبلکس هست اون متوجه ورود من به خانه نشد و در اتاق داشت با دوستش صحبت می کرد که بیاد با اون برن خونه یکی از دوستاشون که شوهر من دو تا دختر به اسمهای آزی و هستی صداشون می کرد می خواد با خودش ببره اونجا و ... ولی من اصلا به روی خودم نیاوردم که متوجه شدم و می خوام عاقلانه و منطقی پیش برم چون فوق العاده حرفه ای و وارده و جوری نقش بازی می کنه که اگه بدونه فهمیدم جوری هاشا می کنه که انگشت اتهام همه هم به سمت من باشه که من زن شکاک و بیماری هستم . تروخدا کمکم کنید دنبال یه راه حل و عکس العمل مناسبم

[shabe niloofari]

بهار جان اول اینکه امیدوارم همه اش سوء تفاهم باشه
قبل از هرگونه عکس العملی باید این موضوع بهت اثبات بشه و همونطور که خودت هم گفتی باید مدرک برای اثباتش هم داشته باشی تا شوهرت ابدا نتونه انکار کنه
یه مدت به طور نامحسوس زیر نظر بگیرش.اما سعی کن تو این مدت رفتارت باهاش خیی عادی باشه. تا پنهون کاری نکنه
اگه خدای ناکرده بهت اثبات شد که داره خیانت می کنه اون موقع با تحکم باهاش صحبت کن
تو این مدتی که شک داری ابدا به هیچ کس هیچ کس چیزی نگو

[باران بهار 64]

سلام،
ممنونم از شما شب نیلوفری و همه دوستان...........
شوهر من اینقدر محتاتانه عمل میکنه که فکر نمیکنم بی این زودی دستش رو بشه همش به بهانه های مختلف از خونه میره بیرون و بعدم که میاد اگه خوش رفتاری کنم و باهاش مهربون باشم اونم حرف نداره ولی خدا نکنه یه کمی ناراحتی کنم و ازش سؤال بپرسم اول که جوابهای دروغ تحویلم میده بعدشم قیافه حق به جانب میگیره که چرا میپرسی،واقعا نمیدونم کجا هستم و به کجا میخوام برم؟ادامه این زندگی به صلاحمون هست یا نه؟حالا از شماها راهنمایی های بیشتری میخوام که به من کمک کنه و خدای نکرده کاری که بعدا موجب پشیمونیم بشه انجام ندم................

ممنون از همه

[باران بهار 64]

سلام دوستان
چرا کسی به من پاسخی نمیده؟؟؟؟
بعد از گذشت یک هفته روز جمعه تعطیلی باهم بیرون میریم و دوری میزنیم بعد منو میاره خونه و به بهونه کار کردن روی ماشین به دوستش تماس میگیره که میگه کجایی ببینمت و اونم در جواب میگه کجا و با کی هست که اون دوتا خانوم و یکی از دوستای دوست شوهرم بودن و باهاشون قرار میذاره و دو ساعتی باهاشون بیرونه و بعد میاد خونه ولی جلوی من وانمود کرد که کار بد بود................
به نظر شما کارشناسا و دوستنان من چه کار باید انجام بدم با این همه دروغهای شوهرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خواهش میکنم راهنماییم کنید
ممنون میشم کمکم کنید

[malakeh]

عزیزم من نمدونم چی باید بهت بگم ولی بهت میگم که خیلی دختر قوی هستی که تا الان تونستی تحمل کنی و به روی همسرت نیاری امیدوارم هرچه سریعتر مشاوران به کمکت بیان عزیزم فعلا همینطور صبور باش تا راه حل های خوب بهت ارائه بشه

[shabe niloofari]

تو از کجا فهمیدی که با اون دو تا خانم بوده؟
مطمئنی؟

[باران بهار 64]

سلام به همه دوستان خوبی که مطلب منو مطالعه و جواب دادن
مطمئنن هرکسی براش این موضوع پیش اومده باشه تحملش خیلی سخته...........
البته من مطمئن نیستم که آیا صد درصد این موضوع مربوط به خودش میشه یا نه؟!!!!!!!!!!
ولی علامت سوالهای فراوانی توی ذهنم بوجود اومده که جواب هیچ کدوم رو نمی دونم...............
اگر شما دوستان راه مناسب و مطمئنی دارید پیشنهاد بدید ببینم میتونم به نتیجه برسم یا نه؟؟؟؟؟؟؟
میخواستم اینم بگم که متاسفانه یا خوشبختانه من شوهرم رو خیلی دوست دارم هراندازه هم که به من بدی میکنه بعد از مدتی کاملا اونو بخشیدم و میگم مهم نیست ولی از بابتی خوب و از بابت هایی هم خیلی بده نمیدونم چطور رفتار کنم که حداقل بهم اینقدر دروغ نگه و بابت هر مسئله ریز و کوچکی دروغ نگه بخدا دیگه از دروغهاش خسته شدم
ممنون میشم که از پیشنهادهای خوبتون و تجربیات زندگی خوبی که داشتید استفاده کنم لطفا به من کمک کنید

[khoshkhabar]

سلام دوست عزيز
واقعا شرايط سختي دارين.
عاقلانه رفتار كردن توي اين شرايط خيلي دشواره.
به نظر من دوست داشتن و عشق به شوهر خيلي خوب و ارزشمنده.ولي بايد توي زندگي خط قرمزها مشخص باشه.وقتي طرف مقابل خط قرمزهاي به نظر من بخصوص اخلاقي را زير پا ميگذاره بايد باهاش قاطعانه برخورد كرد و حتي اگه اونو بخشيديم بايد شفاف سازي كنيم و با توجه بيشتر به روابط و زندگي مشتركمون از تكرارش جلوگيري كنيم.
حالا كه يه مورد شك برانگيز برات پيش اومده بهتره هر چه زودتر تكليف اين قضيه را مشخص كني.تا خدايي نكرده دچار وسواس فكري نشي.
من فكر ميكنم بزرگترين مشكل زندگي شما بيكاري همسرتونه.اگه بتوني اين قضيه را حل كني شايد بقيه موارد هم حل بشه.
شما بچه ندارين؟