به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 67
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    خشونت شدید شوهرم

    سلام. من 26 ساله هستم 2 سال پیش با مردی 32 ساله ازدواج کردم که از اقوام نزدیک بودن و رو حساب شناخت زیادی که از خونوادش داشتیم ازدواج کردم خواهرام مخالف بودن چون ایشون تجربه یه ازدواج ناموفق رو داشت که چون همسرش ظاهر مناسبی نداشت و اسم خیانت اومد وسط کسی کنجکاوی نکرد دلیل اصلی طلاق چی بوده و اینطور فهمیدیم که خانم خیانت کرده و ... ما هردو فوق لیسانسیم. شوهرم کار مناسب داره خیلی زیاد به من وابسته است و خیلی دوستم داره ولی از همون روز اول با کوچکترین اعتراض من از کوره در میرفت و ...جلو بقیه تقریبا حفظ ظاهر میکنه ولی تو خونه به محض اینکه متوجه میشه من با نظرش مخالفم یا قبول ندارم یا به ناچار پذیرفتم از کوره در میره... حتی اگه ظاهرا به روی خودم نیارم با این فرض که مخالفم شدیدا خشمگین شده فحاشی کرده و به من حمله میکنه و تا جایی که ممکنه گلوم رو فشار میده و انگار عذاب بکشه از اینکه چرا این کارو کرد دوباره حمله میکنه و اینقدر این کارو ادامه میده تا به من و خودش ثابت کنه که تقصیر من بوده که بی دلیل عصبیش کردم...و بعد از این کار من نه جرات دارم گریه کنم نه عصبی شم نه از خونه برم بیرون نه به کسی زنگ بزنم...من تمااااااام راهها رو از اول ازدواج امتحان کردم...اولا که کاری نمیکنم عصبی شه غر نمیزنم گیر نمیدم ...خودش تحریک میشه مثلا میدونه شب نباید دیر بیاد ولی وقتی دیر میاد حتما چیزی رو بهانه میکنه که من مقصر باشم که هنوز چیزی نگفتم دیر اومدنش توجیح بشه وقتی عصبی میشه همه کار کردم... منم عصبی شدم....فحاشی کردم....حتی زدمش... بعدها سکوت کردم....رفتم تو اتاق یا خودمو به خواب زدم...بعدها تو اوج عصبانیت بغلش کردم و بوسیدمش ولی فایده نداشته....و اخیرا بعد از کتک خوردن شروع کردم به آشپزی و صحبت راجع به آب و هوا! که شرایط روحاااد نشون ندم تا طبیعی بشه...ولی در تمام این موارد بازهم به من حمله کرده و تا خالی خالی نشه ول نمیکنه....از نظر روحی و جسمی کم آوردم...عزت نفس و اعتماد به نفسم پایین اومده...هرگز راجع به اشتباهاتش حرف نمیزنه و معتقده هر بلایی سرم بیاره هیچکی حق دخالت نداره هرکسی هم تا به حال دخالت کرده کلی بهش فحش داده... به برادرم خواهرم که ازش بزرگترن...من 1 سال و 6 ماه به خونوادم نگفتم تا اینکه خودشون یه حدسایی زدن...الان 21 روزه اومدم خونه پدریم چون بی دلیل به من حمله کرد و...ولی هنوز دادخواست طلاق ندادم...خونوادم میگن طلاق اما عموم نذاشت...گفت بهش فرصت بده اما تو این 21 روز فقط سعی داره به همه ثابت کنه مقصر برخوردای اون منم! انگار نه انگار که من چرا و به چه علتی قهر کردم و اومدم؟[/font][/size]
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    آیا زمان بچگی با هم همبازی بودید؟پدر بزرگ مادربزرگ بیشتر طرف شما رو نمی گرفتن؟خواهر برادرت بهش زور نمی گفتن؟

    رفتارهاش تلافی جویانه ست.

  3. کاربر روبرو از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (چهارشنبه 06 دی 91)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    از دوستان خوبی که این مطلب رو میخونن یا مشکلی مشابه من دارن خواهش میکنم کمکم کنن....
    زندگیم تو این 2 سال جهنم بوده شوهرم وقتی خوبه خیلیییییی خوب و با محبته ولی به محض اینکه خشمگین میشه من میشم دشمن خونی و درجه 1 چه مقصر باشم چه نباشم....دیگه فکر نمیکنه یک انسانم...پدرم فوت شده و من عاشقش بودم... به محض اینکه عصبی میشه به اون خدابیامرز فحش میده... 1 سال اول به خونوادش گفتم اما به رو خودشون نیاوردن تا اینکه خونوادم فهمیدن....ما از خونواده هامون دوریم ولی با این وجود به شدت به رابطه من با خونوادم حساسه... باید به هیچکس جز اون توجهی نکنم... سر این مساله خیلی کتک خوردم...کتک زدن و فحاشی براش هیچ قبحی نداره...معنی احترام رو اصلا نمیفهمه اگه باباش هم دخالت کنه به باباشم فحش میده!!! نه خسیسه نه بددله نه چشم ناپاکه...نه بی مسولیته...عاشقم هم هست... اما 1000 بار کتک خوردم و هربار دلیلش این بوده که حس کرده من دوستش ندارم !!!!!!!! مشکل اینجاست که دامنه دوست داشتن از نظر اون خیلی وسیعه.....
    من به لحاظ تمیزی و کدبانویی و جنسی و عاطفی و ابراز عشق هیچی کم نمیذارم ولی توقع اون بیشتره...
    میگه عشق یعنی اعتماد یعنی هرچی گفتم بی چون و چرا و چشم بسته قبول کردن یعنی فرد اول و آخر زندگیت من باشم!!! یعنی هر بلایی سرت آوردم حتی فحش و کتک بذاری به حساب اخلاق گند خودم و به هیچ کس نگی....یعنی هیچ انتقادی ازمن نکنی چون عاشقمی....بابت همه این کوتاهی ها کتک خوردم

    نه همبازی نبودیم... از 11 سالگی از خونوادش جدا شد و رفت شبانه روزی ... هر چند ماه میومد بعدهم دانشگاه و دور از همه خونواده و فامیل...بعدم یه ازدواج ناموفق که بعد از طلاق تو کار و تحصیل عجیب پیشرفت کرد... همین باعث شد بهش اعتماد کنم... آره دقیقا اهل تلافیه... الان که 21 روزه اومدم خونه مامانم به جای اینکه به فکر درست کردن زندگیش باشه مدام نقشه های انتقامش از من و خونوادم رو عنوان میکنه

    میدونین من بچه اخر خونواده ام و خونوادم واسه طلاق هم مصر هستن هم حامی... بعد از طلاق حتی مشکل مالی هم ندارم... اما طلاق آسون نیست... با اینکه خیلی دل شکسته و غمگینم ولی همش حس میکنم خدا اگه کمکش کنه و بهش نظر کنه عقل میاد تو سرش و این زندگی خوب رو خراب نمیکنه... شغل ثابت داره سالمه منم شادم با خونوادش مشکلی ندارم...خونوادم قبلا دوستش داشتن... انگار جنی شده باشه!!! از طرفی میگم 5 سال دیگه من فرسوده شدم با یه روح و تن خسته و مریض و مسئولیت بچه... اونم روز به روز بدتر میشه... خونوادم میگن تا جوونی و بچه نداری خودتو نجات بده... لیاقتت این زندگی نیست... حتی اگه عصبیش کنی هم حق نداره بزنه چه برسه به اینکه بی دلیل به همه ما حمله میکنه و فحش میده....
    بدجور تو دو راهی طلاق و زندگی گیر کردم...خیلی به من وابسته است... بعد از مدتی که قهر بودم و برمیگشتم خونه مثل یه بچه ازم جدا نمیشد اما با همه اینا 1 قدم کوچیک هم واسه اصلاح رفتارش برنمیداره و میگه مقصر این رفتار تویی میتونی کاری کنی که به اینجا نرسم ولی به والله قسم میخورم دست من نیست...

    خواهش میکنم از دوستانی که این مشکل رو داشتن یا دارن یا تو کشمکش طلاق هستن کمکم کنن نمیخوام تصمیم عجولانه بگیرم و پشیمون شم از طرفی هم نمیخوام عمرم رو تباه کنم... رفتم پیش مشاور گفت عوض شدنی نیست...میتونی تحمل کنی؟ پر از عقده و کمبود و حقارته ... و با همه عشقش به من تمام کمبوداش رو سر من خالی میکنه ... با فحش دادن و تحقیر کردن و کم محلی و کتک و ... الانم میگه طلاق نمیدم چون دوستت دارم!!! چون بعد از تو دیگه آینده ای ندارم ... پس اگه قراره طلاق هم بگیریم تورو هم مثل خودم بدبخت میکنم... انتقام میگیرم و ازین حرفا...اصلا هم به رو خودش نمیاره که چه جوری میزنه و اینقدر گلوم رو فشار میده که به مرز مردن برسم...ازین ناراحته که چرا آبروم رو بردی و به خونوادت گفتی و همه گفتی و از من یه حیوون ساختی... چرا قهر کردی رفتی تو که میدونستی اگه این کارو بکنی زنگ میزنم به همه فحش میدم!!! خونوادم که گفتن اگه بخوای با این آدم دوباره زندگی کنی دور همه مارو خط بکش.چون این آدم نبوده و نیست و نمیشه
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  5. 2 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    ahrmb (جمعه 08 دی 91)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    همسر شما از اقوام نزدیک هستند و شما نمی دونید علت طلاق قبلیش چی بوده؟ می گید شاید خیانت؟ بدون این که بدونید چرا جدا شده، ازدواج کردید؟


    توی زندگی قبلیش و با همسر قبلیش هم این رفتار را داشته؟
    اگر اینطور باشه که باید دنبال علت دیگه ای گشت.

    اگر با اون خانم این رفتار را نداشته، شاید از ضربه ای هست که از خیانت همسرش خورده.

    اگر ممکن هست در این مورد توضیح بدید.

  7. 2 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (چهارشنبه 06 دی 91)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 مرداد 98 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1391-9-30
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    6,685
    سطح
    53
    Points: 6,685, Level: 53
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 251 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    تاپیک منو خوندی باهات همدردی می کنم. ولی تو نباید بترسی و راه درست رو انتخاب کنی. طلاق همیشه بد نیست. اگه شوهرت قابل اصلاح براش انرژی بذار وگرنه چند سال دیگه با یه بچه می خوای چیکار کنی.
    راست می گی وقتی خوبن خیلی خوبن و وقتی بدن دیگه هیچ چی جلوشونو نمی گیره.
    منم از بس تحقیر شدم اعتماد بنفسمو از دست دادم حتی به لحاظ روانی اونقدر ازش دور شدم که حتی تو روابط جنسی که اولا برامون خوب بود حسی بهش ندارم. تظاهر می کنم.
    هم خونوادم و هم خودم بسیار سرتر از اونا بودیم دوسش داشتم و فکر می کردم آدمیه که خیلی جای پیشرفت داره.
    عزیزم تو محل کارم که یه اداره دولتیه خانم همکار ندارم ولی همشون به سرم قسم می خورن.همه منو آدم باهوش خوش اخلاقی می دونن. ولی همه اینا برا شوهرم وارونه است.
    خانمی کتک کاری روحا و جسما آدمو نابود می کنه.

  9. کاربر روبرو از پست مفید suzana تشکرکرده است .

    mosia (پنجشنبه 07 دی 91)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    نه من چیزی از ازدواج قبلیش نمیدونستم یعنی صادقانه به من توضیح داد که خانومش قبل از ازدواج با کسی رابطه داشته و بعد از ازدواج هم ادامه داده چون فهمیده تو انتخابش اشتباه کرده وبعد از طلاق هم با فرد مذکور ازدواج کرده... من باور کردم. تا امروز هم یک دروغ ازش نشنیدم. ولی هیچوقت فکر نکردم همسر سابقش چرا باید از ازدواج پشیمون میشده؟ مگه شوهر من چه رفتاری داشته؟
    واسه این سؤالا دیره... حالا که ازدواج کردم میخوام ببینم راهی هست که امیدوار باشم و باز هم تلاش کنم؟ یا بهترین راه جداییه...
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  11. 2 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    ahrmb (چهارشنبه 06 دی 91)

  12. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    درود بانو

    من با حرفای پیدا موافقم اولندش زود تصمیم گرفتی واسه ازدواج و اشتباه بود ولی طلاق گرفتن هم اشتباهه نمیگم نگیر ولی کمی صبر کن.

    دومندش اینو برام معنی میکنی: نه بی مسولیته...عاشقم هم هست... !!!!! والله خبر نداشتم مجوز دارم بعلت دوست داشتن همسرم و اینکه خسیس نیستم و بی مسئولیت نیستم و چشم پاکم میتونم تا جون داره همسرم رو بزنم و گلوش رو فشار بدم !!!!!!!!!!!!!!

    الان برگردی هیچ اتفاق خاصی نمیوفته چیزی که به ذهنم میرسه اولندش: شما هیچ اشتباهی نکردی که خونواده ها متوجه شدن از این نظر خودت رو مقصر ندون یا اینکه میدونستی بیشتر ادامه بدی.به این توجه کن شاید یه روزی توی همین دعواها یه بلایی سرت بیاد که جبرات ناپذیر باشه.
    دومندش: بازم برو مشاور و نمیدونم نظر منه برگشت به خونه رو بزار بشرط حضور همسرت کنار شما و رفتن پیش روانشناس

    حداقلش اینه تا تغییری توی این رفتار زشتش نکرده شما خونه مادرتون بمونین بهتره
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 07 دی 91)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    راجع به ازدواج قبلیش نمیدونستیم چون همسر سابقش از یک شهر دور و یک فرهنگ دیگه و کاملا غریبه بود و بعد از ازدواج هم از کل فامیل دور بودن و یه وقتی شنیدیم جدا شدن... وهمه گفتن طرفش مشکل اخلاقی داشته... خودشم 4 سال بعد از جدایی با من ازدواج کرد و تو این 4 سال از همه نظر پیشرفت کرد و منم با عقل ناقصم فکر کردم آدمی که از اون بحران این همه موفقیت در آورده عجب مردیه!!! چقدر محکم و پخته و با تجربه است... خیلی هم معتقده سختگیر و متعصب نیست ولی معتقده...گول همین چیزا رو خوردم.... خیلی واسه ازدواج بامن تقلا کرد...الانم داره از پا در میاد که من گفتم طلاق ولی واسش درس عبرت نمیشه و تا به روش میخندم میشه همون آدم قبلی

    رفتیم پیش مشاور 2 جلسه اومد دیگه نیومد...مشاور هم به من گفت جدا شو یا با همین شرایط ادامه بده درمان این آقا کار من نیست باید برید پیش روانپزشک. چون درست نمیشه... مجبورش کردم بریم پیش روانپزشک... اومد. روانپزشک واسش قرص نوشت...1 ماه خورد و تو اون 1 ماه همیشه کسل و خوابالود بود. بعدش بلافاصله جری شد و واسه جلسه دوم نیومد پیش روانپزشک.
    البته من فهمیدم مشکلش روانی نیست اخلاقیه! چون تو اینترنت خوندم تاثیر این قرصا 1 ماه بعد از مصرف تازه شروع میشه و در طول مصرف تاثیری نداره در حالیکه همسرم با این تصور که داره قرص میخوره و حالش خوبه کاریم نداشت و تا قرصاش تموم شد جری شد
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,981
    سطح
    26
    Points: 1,981, Level: 26
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    439

    تشکرشده 527 در 189 پست

    Rep Power
    40
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    سلام
    من واقعا موندم . اصلا من میگم اگه یک زن بدترین کار هم بکنه. مرد حقی نداره به این وخامت بزندش . اسم این جور آدم ها هم میشه گذاشت مرد. من تو اطرافیانم هر کی رو دیدم دست بزن داره . هیچوقت درست نشد شاید نامید کننده باشه حرفم اما به نر من مردی که یم تونه به هر دلیلی دست رو زنش بلند کنه یک روانیه . اگه حاظر میشه بره پیشه روانپزشک و دارو مصرف کنه . برو جلو . وگرنه به قول شما تا بخندی بهش زندگیت میشه جهنم . ای وای چرا بعضی مرد ها اینطوریند . ایشالله مشاور ها بیان و بهتر راهنماییت کنند

  16. 2 کاربر از پست مفید sare jo0on تشکرکرده اند .

    sare jo0on (پنجشنبه 07 دی 91)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط گل آرا
    ولی هیچوقت فکر نکردم همسر سابقش چرا باید از ازدواج پشیمون میشده؟ مگه شوهر من چه رفتاری داشته؟
    واسه این سؤالا دیره... حالا که ازدواج کردم میخوام ببینم راهی هست که امیدوار باشم و باز هم تلاش کنم؟ یا بهترین راه جداییه...
    این سوالها را نمی پرسم که بعدش بگم وای کاش ازدواج نکرده بودی.

    با جواب اینها شاید بتونی بخشی از راه حل را پیدا کنی. اگر شوهرت با همسر اولش این مشکل را نداشته و بعد از خیانت و طلاق و ازدواج با شما این رفتار را داره، شاید دلیلش ضربه ای هست که خورده. بی اعتمادی یا ...
    شاید شما داری چوب اشتباه همسر قبلی را می خوری.

    اگر این باشه، راه حلش متفاوت از وقتی هست که همسر شما این رفتار همیشگی اش بوده.

  18. 3 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (پنجشنبه 07 دی 91)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.