سلام . من دوباره اومدم
شاید این موضوع خیلی جالب نباشه اما من واقعا از وجودش دارم زجر می کشم . همیشه احساس حسادت اذیتم می کنه . خیلی سعی می کنم این حس رو نداشته باشم اما همش میاد تو ذهنم .
یک مثال میزنم . مثلا برادر شوهر من یک سال از شوهرم بزرگتره اما به خاطر سادگی بی انداره اش جرات نمی کنن واسش برن خواستگاری . حالا من یکی از دوست هام رو براش انتخاب کردم و فعلا تا حد صحبت پیش رفتند . قبلا گفته بودم خانواده شوهرم تهران هستند و من اومدم شمال پیش خانواده ام . با اون که خودم دوستم رو باهاش آشنا کردم از الان حسادت اومده تو وجودم که نکن اون رو بیشتر دوست داشته باشند نکنه اون رو بیشتر تحویل بگیرند. اون می خواد تهران زندگی کنه . می گم نکنه این باعث شه اون نزدیکشون ............ وای چه جوری این حسادت رو از خودم دور کنم .
یعنی من مشکل روانی دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)