خوب اميدوارم اين بار آخرين مرتبه اي باشد كه از بحث ميان پدر و همسرم مي نويسم.من با توجه به راهنمايي هاي دوستان مشكلات بين خود و همسرم را شايد تا 50 درصد كاهش داده ام ولي هنوز يك مساله سر جاي خودش هست: پدر و همسرم!
حالا جالب اينجاست كه همسرم اگر پدرم را در منزل آشنايان، دوستان و يا بيرون از محيط خانه ببيند با او خيلي عادي و حتي صميمي بر خورد مي كند. گويي كه مشكلي با هم ندارند ولي هنوز بخاطر مسايلي كه در گذشته بينشان بوجود آمده پايش را در يك كفش كرده كه تا پدرت شخصا زنگ نزد و از من عذر خواهي نكند، پايم را در منزلشان نمي گذارم!
من شخصا احساس مي كنم همسرم لجبازي مي كند. خودش قبول دارد كه تا حدودي در رفتارهايش با پدرم تندروي كرده و عصبي شده اما اعتقاد دارد كه تحريك از جانب پدرم شروع شده و او عصبي اش مي كرده و رفتارهاي همسرم كاملا طبيعي است. ضمنا همسرم چون پدر ندارند ميگويد در روز خواستگاري پدر تو به من گفت مثل پسرمي ولي او در حق من پدري نكرده! هر كاري هم كرده براي دخترش بوده نه من. كي شده مثل يك پدر دست نوازش بر سر من بكشه يا زنگ بزنه حال منو بپرسه و يا حتي در جواب مسج هاي من يك پاسخ بده!
براي آخر اين هفته مادرم يك مهماني گرفتند كه ما رو هم دعوت كردند ولي همسرم نمي خواد بياد و من هم جلوي بقيه فاميل نمي دونم چه دليلي بياورم. همسرم ميگه من چندين بار بعد از هر بحث پيش قدم شدم اما اينبار ديگه به رو حپدرم قسم خوردم كه نرم خونتون و قسممو نمي شكونم!
به نظرتون من براي 5شنبه چكار كنم!چي بگم ؟!
(رابطه مادر و همسرم خيلي خوبه حتي مادرم با ايشون در خصوص اينكه پدر خانمت اصلا تو دلش چيزي نيست و شما به دلت نگير و ... حرف زده ولي همسرم ميگه فقط خود پدرت بايد با من در اين خصوص حرف بزنه. همسرم وقتي پدرم نيست به مادرم سر مي زنه و تماس ميگيره براي همين مادرم فكر ميكنه كه همسرم كم كم از دلش بيرون رفته بخصوص وقتي پدرمو بيرون مي بينه خيلي بهش احترام مي گذاره و رفتارش عاديه .)
علاقه مندی ها (Bookmarks)