به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 15:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-21
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    243
    سطح
    4
    Points: 243, Level: 4
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اصرار همسر موقتم برای عقد دایم ....

    سلام
    من می خوام یه تصمیم بزرگ بگیرم ولی نمی دونم چرا هنوز هم مردد هستم.
    من یه بار ازدواج کردم و بعد از 10 سال جدا شدیم .البته خدا رو شکر که از زندگیم خیلی راضی هستم و بچه ها هم با من هستند و ارتباطمون با شوهر سابقم خیلی عالی هست .بچه ها هم همینطور باز هم خدا رو شکر که زندگی مون خیلی آرومه..
    من الان نزدیک به 4 سال هست که با آقایی صیغه هستم .هیچ کسی توی این مدت از ارتباط ما اطلاع نداره بجز یکی از دوستان خیلی صمیمی که مثل خواهر هست برام هیچچچچچچ کسی توی این مدت چیزی نفهمیده چون من می خوام بچه هام آرامش زندگیشون مختل نشه و ذهنشون درگیر هیچی نباشه ..این ارتباط از همه لحاظ نیازهای منو تامین می کنه ..جسمی و عاطفی کاملا تخلیه میشم ..اون آقا رو در حد عشق واقعا دوست دارم و فکر می کنم اونم همینطور باشه .من بهش نیاز مالی ندارم چون خودم شغل خوب و تحصیلات بالا و خدا رو شکر درآمد کافی هم دارم و خرج بچه ها و زندگی رو هم که کاملا یدرشون یرداخت می کنه ..
    الان مدتی هست که این آقا اصرار داره ما با هم عقد دایم کنیم .فکر می کنم تحمل معذوریات شرایط زندگی من آزارش میده و یا شاید هم فکر اینکه بخوام با کسی دیگه باشم .در صورتیکه من بی نهایت دوستش دارم و همچین چیزی فکرش هم تا بحال توی ذهنم نیومده..من خیلی روی این موضوع فکر کردم ولی از خیلی جهات اصلا نمی تونم بیذیرم .و اونم توی این مدت اینقدر دوستانه رد کردم که دچار شک شده و احساس می کنه واقعا دوستش ندارم و میگه تو فقط منو بخاطر نیاز جنسی می خوای...می خوام بهم کمک کنید و بگید که یه رابطه باید چه نکات خوبی داشته باشه که من بخوام دایمی حفظش کنم ..خصوصیات یه رابطه خوب رو می خوام بدونم.
    باتشکر از همه

  2. 5 کاربر از پست مفید چکاوک تشکرکرده اند .

    ajp (یکشنبه 24 دی 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    چکاوک عزیز
    حس شما رو کاملا درک میکنم
    شما از اینکه دوباره وارد یک رابطه جدی مثل ازدواج دائم بشی نگرانی و میترسی

    ترستم کاملا درک میکنم
    چون نمیخوای دوباره زندگی متاهلی قبلیت ( البته شاید) تکرار شه
    همین شایدها هست که به استرس و نگرانیت دامن میزنه
    مخصوصا که از کار و زندگی و ارتباطت راضی هستی

    من نمیدونم رابطت به چه شکلی هست و این آقا آیا تمام شرایط ایده آل شما رو داره یا نه
    ولی
    اگر نگران و مضطربی که مبادا بعد از عقد دائم
    زندگی خودت و فرزندانت دچار مشکلی (از هر نظر) بشه
    بهتره که صادقانه با این آقا صحبت کنی و نگرانیاتو با ایشون درمیون بذاری

    فقط عزیزم روزه شک دار نگیر

    شاید بعد از صحبت با این آقا و شنیدن دلایل ایشون،متوجه شدی که ایشون واقعا شما رو برای همیشه میخواد و میخواد باهم و درکنار هم در تمام لحظات آرامش داشته باشین
    نه اینکه یواشکی و پنهونی

    من خودم وقتی در مرحله آشنایی برای ازدواج و خواستگاری هستم اوکی هستم
    ولی
    وقتی قضیه جدی میشه و صحبتا رنگ و بوی مراسم عقد و اینجور چیزا میشه نمیدونم چرا یهو دلم خالی میشه و ترس همه وجودمو میگیره که:
    نکنه این دفعه هم مثل دفعه قبل بشه و پشیمون شم از ازدواجم و دوباره همون بلاها سرم بیاد و ....

    و میشینم با خودم فکر میکنم که:
    منکه الان از زندگیم راضیم و واسه خودمم
    چرا دوباره کاری کنم که حسرت این روزامو بخورم؟؟

    نمیدونم چرا اینجوریه
    ولی این یه حس مشترک بین تمام کسانی هست که یکبار جدا شدند
    مخصوصا اوناییکه بچه هم دارند

    به هرحال به حرفاییکه زدم گوشه چشمی داشته باش

    شایدم این آقا همون نیمه گمشدته

    یاحق

  4. 8 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 04 دی 91)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 92 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-4-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    1,048
    سطح
    17
    Points: 1,048, Level: 17
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    559

    تشکرشده 569 در 163 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    چکاوک عزیز ببخشید من یکم متوجه نشدم ، اون آقا خودشون زن دارن یا مجردن؟
    سوالم بخاطر اینه که تاپیکت رو در بخش چند همسری و تعدد زوجات زدی؟!

  6. کاربر روبرو از پست مفید کبـود تشکرکرده است .

    کبـود (دوشنبه 04 دی 91)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    چکاوک عزیزم سلام

    امید دارم که از نظر من در تاپیک ویولت نرنجیده باشی چرا که قصد من این بود که در شرایط روحی بد برخی کاربرای

    سایت ، گاهی نیازه حرفهای کاملا منطقی و درست در لفافه احساس و ملایم بیان بشن. دلیلش این نیست که طرف

    انتقاد پذیر نیست. دلیلش اینه که ظرفیت روحیش برای شنیدن حرف های سخت (هر چند درست و منطقی) پایین اومده

    به دلیل شرایطش برای همین باید باهاش هم حسی هم کرد و بعد راه حل ارائه داد. من از این باب گفتم و قصدم

    جسارت به شما نبود.


    و اما در مورد مشکلت!

    همونطور که نادیا گفت دغدغه هات رو با همسرت مطرح کن و بگو که چرا از دائمی شدن هراس داری. بذار دغدغه هات

    رو بفهمه تا فکر نکنه بی احساسی.

    مثلا اگر نگران فرزندانت هستی باید یک رابطه خوب این نگرانی رو حل کنه. یعنی باید با بچه ها صحبت بشه.

    بعد بهش بگو که نگران پذیرش فرزندانت هستی و حتی ازش راه حل بخواه!

    شاید راه بهتری وجود داشته باشه.

    از طرفی یک رابطه سالم دائمی شاید به نفع تو و فرزندانت باشه. البته به شرط پذیرش فرزندان.

    در باقی موارد شما به نظر با هم توافق نظر دارین و وقتی بچه ها بزرگ بشن نگران آشکار شدن رابطه نیستی و

    زندگیت رسمیت بهتری پیدا می کنه چون در جامعه ما صیغه چندان مورد قبول جامعه نیست. به خصوص که وقتی بچه ها

    بزرگ شن اگر مطلع بشن از گوشه و کنایه ها خبری نیست و آسوده تر میتونی زندگی کنی بدون مخفی کاری.

    موفق باشی گلم.


  8. 9 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (دوشنبه 04 دی 91)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 15:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-21
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    243
    سطح
    4
    Points: 243, Level: 4
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    نادیای عزیز .راست میگی من در مورد ازدواج واقعا سخت گیرم .کاش این سخت گیری رو توی ازدواج اولم داشتم .اون زمان بی تجربه و خام بودم.هر چند که اون ازدواجم به انتخاب خانواده ام بود.من این آقا رو واقعا دوست دارم و کنارش خیلی احساس آرامش دارم اما شرایط من شرایط نرمالی نیست .بحث ترس از ازدواج نیست .شرایط من خاصه..
    بهار عزیزم من خیلی خوب حرفهاتو درک می کنم خانمی برای همین ناراحت نمیشم ..کلا آدم حساس و زودرنجی نیستم .ولی بهار جان من عقیده دارم بعضی ها واقعا نیاز به یه تلنگر دارن که بهشون نشون بده کجان و دارن چکار می کنن.خود من هم همینطور .هیچ فرقی نداره .من تند نگفتم فقط خودشو به خودش نشون دادم و اون از این خودش ترسید.....
    بهار جان من شرایط نرمالی ندارم.اگر کسی ذره ای احساس کنه می خوام ازدواج کنم و یا حتی کسی رو توی خلوت خودم دارم اوضاع به هم میریزه و همه ضربه می خورن .بچه هام با من زندگی می کنن و اینقدر به من وابسته هستن که اگه بچه ای رو بغل کنم حسودی می کنن..شوهر سابقم الان به شدت از ما حمایت میکنه چون توی ذهن خودش فکر میکنه من با هیچ کسی ارتباط ندارم و زندگیمو و جوونیمو گذاشتم برای بچه هاش ..من به حمایت اون نیاز ندارم ولی بچه ها چرا .اونا یدرشونو دوست دارن .اگه ذره ای حس کنه با کسی ارتباط دارم اولین کاری که میکنه بچه ها رو میگیره و روشون کار میکنه که در مقابل من و این آقا جبهه بگیرن و یا حمایتاشو قطع می کنه و از همه اینا بدتر اینکه خیلی ضربه می خوره چون من حس می کنم هنوز هم منو دوست داره .از رفتاراش کاملا معلومه.....من دیگه میشناسمش...
    از طرفیم این آقا نیازهایی داره که در توان من نیست .میخواد با هم سفر بریم .میخواد من برم تو خونش هر روز براش آشیزی کنم .میخواد با هم بریم مهمونی.میخواد مریض میشه دکتر میره من کنارش باشم .میخواد هر وقت نیاز جنسی داره من باشم.....
    باهاش زیاد صحبت کردم اوایل کنار میومد .الان 4 ساله که کنار اومده زمان کمی نیست ولی الان دیگه قبول نمی کنه .خودشو در مقام مقابل بچه های من و شوهرم میبینه ..کافیه زنگ بزنه و من تو خونه باشم جوابشو ندم خیلی ناراحت میشه .من هیچوقت نشده جلوی بچه هام باهاش صحبت کنم..کافیه شوهر من بیاد خونه ما بمونه و با بچه ها باشه .بعدش دیگه باید یه ساعت براش قسم بخورم که ارتباطی نبود..بم دست نزده کنارم ننشسته............
    خیلی نگرانم از دستش بدم ولی این اوضاع داره نگرانم می کنه...
    مشکلات دیگه هم هست .فرصت کنم می نویسم.
    کبود جان این آقا از همسرش جدا شده و بچه ای هم نداره...تنها زندگی می کنه.

  10. 3 کاربر از پست مفید چکاوک تشکرکرده اند .

    ajp (دوشنبه 04 دی 91)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    چکاوک گلم

    بالاخره که چی؟ شتر سواری که دولا دولا نمیشه که عزیزم.

    شرایطت مثل شرایط همه افراد مطلقه و بچه داره!

    چند سوال!

    علت طلاق تو و همسرت چی بوده؟ آیا امید بازگشتی نیست؟ چرا همسرت تا حالا ازدواج نکرده؟

    چند تا بچه داری و تو چه سنی هستن؟

    خوب درخواست این آقا چندان غیر منطقی نیست! تو باید یا از خودت بگذری و تنها بچه هات رو بزرگ کنی یا بچه هات و

    پدر بچه هات رو مجاب کنی که بتونی ازدواج کنی.

    از طرفی اول باید با همسر فعلیت صحبت کنی و شرایط رو و نگرانی هات رو بهش بگی!

    راه سختی داری اما مطمئن باش از این به بعد دیگه نمیتونی به این صیغه راحت ادامه بدی!

    چون ممکنه یا آشکار بشه یا همسرت خسته بشه و تنهات بذاره که اون هم حق داره. طاقت مردها مثل ما زن ها

    نیست.

    من فکر می کنم بد نیست با همسر فعلیت یک همفکری کنی و دغدغه هات رو واضح بیان کنی!

  12. 10 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (دوشنبه 04 دی 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 06:33]
    تاریخ عضویت
    1390-10-21
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,214
    سطح
    35
    Points: 3,214, Level: 35
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    422

    تشکرشده 448 در 154 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    نقل قول نوشته اصلی توسط چکاوک
    من عقیده دارم بعضی ها واقعا نیاز به یه تلنگر دارن که بهشون نشون بده کجان و دارن چکار می کنن.خود من هم همینطور .هیچ فرقی نداره .من تند نگفتم فقط خودشو به خودش نشون دادم و اون از این خودش ترسید.....
    خانم چکاوک
    من نه تنها از خودم نترسیدم بلکه تک تک خطوطی رو که در مورد احساسم به زندگیم و همسرم نوشتم دوست دارم و برام با ارزشن. شاید گذر زمان و بالا و پایین زندگی باعث شده احساس پاک و قشنگی رو که به همسرم و زندگیم داشتم به تدریج از دست بدم، ولی اون نوشته ها که زمانی از عمق قلب من جوشیدن و بیرون اومدن و یادگار بخشی از زیباترین احساسات من به زندگی مشترکم بوده اند، همیشه برام با ارزش خواهند موند، چون من تک تک اون کلمه ها رو در نهایت اخلاص نوشته بودم و اینو هیچ کس جز خودم نمیتونه درک کنه و به یاد بیاره. چرا باید از یادآوری قشنگترین احساساتی که زمانی تجربه شون کردم بترسم دوست من؟... اونم احساساتی که برای همسرم بود و زندگی مشترکم...

    عزیزم از دید من اون کسی که باید از امروز خودش بترسه شمایی. نمیدونم این حرفمو میپذیری یا نه ولی من نظر خودمو در مورد شرایطت صادقانه میگم. اگه نمیخوای به دنبال ازدواجت با این آقا فرزندانت لطمه ببینند هرچه سریعتر ازش جدا شو و اگه نمیتونی از دستش بدی و واقعا حضورش در زندگیت مایه آرامش و خوشحالیته رسما ازدواج کن.
    صیغه پنهانی اشتباه ترین راهیه که در پیش گرفتی که عواقب و لطمات روحی روانی و اجتماعیش هم واسه خودت هم واسه فرزندانت از هر دوراه دیگه بسیار بسیار بدتر و مضرتره. نمیدونم علت جدایی قبلیت چی بوده ولی از توصیفاتی که از همسر سابقت میکنی به نطر میرسه هم پدر خوبی واسه بچه هاته هم اینکه تو رو دوست داره و واقعا دلش پیش توه. حتما دلیل محکمی برای جداییت داشتی ولی اگه فکر میکنی راهی برای اصلاح و رفع مشکلات گذشته تون هست به نظرم برگشت به زندگی قبلیت میتونه گزینه قابل تاملی باشه. در هر صورت چیزی رو که احساس میکنم کاملا ازش مطمئنم اینه که در حالت عقد موقت باقی موندن در مقایسه با گزینه های دیگه ای که در دست داری اشتباه ترین و پر ضررترین انتخابه. سه گزینه دیگه (ترک این آقا، ازدواج رسمی با ایشون، برگشت به همسر قبلیتون) گزینه های سالم تر و کم هزینه تری هستند.

  14. 5 کاربر از پست مفید عسل. تشکرکرده اند .

    عسل. (سه شنبه 05 دی 91)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 15:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-21
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    243
    سطح
    4
    Points: 243, Level: 4
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    ویولت عزیز ممنون که نظرت رو بهم گفتی عزیزم و همین که برام وقت گذاشتی یه دنیا برام ارزش داره ..در مورد زندگی خودت من چیزی نمیگم چون این تاییک موضوعش شما نیستی و منم نمی خوام سر بحث رو باز هم باز کنم.من شخصا به وابستگی های اینچنینی عقیده ندارم چون برای زنها جز زجر و از خود گذشتگی های یکطرفه و کور کورانه و سو استفاده مطلق طرف مقابل چیزی در انتها نداره .تنها چیزی که برای ما زنها می مونه یه دل شکسته هست که با هیچ چیزی جوش نمی خوره و لحظه های طلایی زندگی که با هیچ چیزی قابل برگشت نیست .عشق همه معنای زندگیه ولی عشق یکطرفه خودکشیه ..اینا نظر شخصی من هست .من مشاور نیستم اینو بارها گفتم .رشته تحصیلی و شغل من هیچ ارتباطی با مشاوره نداره .من تنها نظرات شخصی و تجربه ام رو میگم ..
    در جواب شما و بهار عزیز باید یه سری نکات رو بگم چون دیروز من واقعا فرصت جوابگویی نداشتم.
    دلیل طلاق ما دیگه الان اهمیتی نداره چون مال چند سال ییشه و تکرارش به موضوع ما ارتباط خاصی نداره .همیتقدر بگم که شوهر سابقم هنوز هم همکلاسی دوران دانشگاهش رو توی کشوری که درس خونده بود فراموش نکرده بود .ما سنتی ازدواج کردیم .توی مدت ازدواج با اون خانم هم در تماس بود و در نهایت شوهرم با همون خانم ازدواج کرد و رفت اوایل اصرار داشت که منم جدا نشم ولی برای من یذیرفتنی نبود..الان با هم خارج از ایران زندگی می کنن .فرزندی هم ندارن .اما ظاهرا خیلی خوشبخت هستن و همدیگه رم ظاهرا دوست دارن .شوهرم تابعیت اون کشور رو گرفت و الان دیگه یاسیورت ایرانی هم نداره .ماهی یا دو ماه یکی دو هفته میاد ایران ییش ما می مونه و بر می گرده. با بچه هاش خیلی خوبه و همه جوره منو سایورت می کنه که بچه هاش کمبودی حس نکنن..
    من یه دختر و یه یسر دارم .خودم 37 سالمه .
    شوهر من بخاطر تغییر ملیتش چیزی به نام خودش توی ایران نداره و هر چیزی که داره به نام من زده که من و بچه ها راحت استفاده کنیم ..حتی اگه بیاد ایران ببینه یسرم ماشین خاصی دوست داره به نام من می خره که ما استفاده کنیم .مشکل مالی هم اصلا و ابدا نداره .الان خونه ای که ما توش زندگی می کنیم به نام شوهرم هست ولی یه وکالت تام الاختیار از من گرفته که به محض اینکه بخوام ازدواج کنم قانونا مال خودشه .ویلامونم همین طور ماشین و خلاصه همه چیز .من همه درآمدم شد همین آیارتمان که خریدم که همین آقای الان سه ساله که توشه ..
    از همه بدتر اینکه توی دادگا ه موقع طلاق من به شرطی بچه ها رو به من سیرد که ازدواج مجدد نکنم.این توی طلاق نامه ما هم هست که به محض ازدواج مجدد بچه ها رو باید بدم به یدرشون از ایران ببره.
    اگه من همچین تصمیمی بگیرم تاوانشو من تنها نباید یس بدم .بچه ها هم آواره میشن و معلوم نیست چه مشکلاتی براشون ییش بیاد...
    از اونطرف هم من از این آقا اصلا مطمین نیستم .عاشقش هستم ولی زندگی یه داستانی دیگست .وضع مالیش زیاد خوب نیست .تازه مطب زده که اونم من براش یولشو جور کردم .خونش هم که مال منه و چند ساله توش نشسته این ها عذابم میده .جزییاتش سخته ولی واقعا گاهی شک می کنم که منو بخاطر خودم دوست داره یا مسایل دیگه دخیله ..این تاییک رو برای همین باز کردم ..من واقعا شک دارم این عشق حقیقی باشه ..همش با خودم توی فکرم ..
    در صورتیکه اون برعکس فکر می کنه من به مادیات شوهرم وابستگی دارم ..مثلا به دوستم که مثل خواهرمه صحبت کرده بهش گفته که فلانی دنبال زندگی نیست .اون نمی تونه از بنز شوهرش دل بذاره!!!
    در صورتیکه واقعا اینطور نیست .من خودم به چیزی نیاز ندارم اما برای یه همچین تصمیمی باید به هزار نفر لطمه بزنم و واقعا مطمین نیستم که این ارزشش رو داره یا نه...
    من اگه قرار باشه بخوام بین اون و بچه هام یکی رو انتخاب کنم بی درنگ بچه هام رو انتخاب می کنم .اونا به من نیاز دارن .من مادر شدم مسوولیت دارم ...الان باید به جای 3 نفر تصمیم بگیرم..درسته که عاشقش هستم .از بودن باش واقعا لذت می برم و همینطور که راه می ره می بینمش از شدت علاقه اشک تو چشام جمع میشه ولی ...

  16. 4 کاربر از پست مفید چکاوک تشکرکرده اند .

    ajp (سه شنبه 05 دی 91)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    عزیز دلم
    شما که انقدر بچه هات و دیگر مسائل برات مهمه و از اونطرف هم به این آقا اعتماد نداری
    چه اصراری داری تو این رابطه موندی

    میدونم الان دوباره میگی چون عاشقشمو نمیتونم ازش جداشمو خلاءهای روحی و عاطفی و جنسیمو پر میکنه و .....

    ولی عزیز دلم خودت داری میگی اگر باهاش ازدواج کنم بچه ها و این زندگی خوبو از دست میدم و از بین اون و بچه ها حتما بچه ها روانتخاب میکنم و به این آقا اعتماد 100% ندارم

    میخوای هرروزت بشه گریه و سردرگمی و استرس؟؟
    آخه عزیزم
    عشقی که توش آرامش نباشه و همش ترس و استرس و ناآرامی باشه که دیگه عشق نیست
    سوهان روحه

    این آقا هم حق داره زنی داشته باشه که همیشه درکنارش باشه و بهش آرامش بده و براش غذا درست کنه و خونشو گرم نگه داره و چراغ خونشو روشن و بهش بچه بده و محبت زناشویی
    این آقا حق داره با همسرش بره سفر و لذت ببره
    حق داره مهمونی بگیره و مهمونی بره با خانمش و با فامیلای همدیگه باشن

    ببخشید عزیزم رک میکنم
    ولی شما داری از موقعیت بی پولی این آقا یه جورایی برای وابسته کردنش به خودت استفاده میکنی

    حالا که شما نمیتونی اونجوری باشی که این آقا میخواد
    پس امکاناتی که بهش دادیو پس بگیر تا دیگه عذاب خاطر نداشته باشی و رهاش کن بره دنبال زندگیش و با خانومی ازدواج کنه که بتونه خوشبخت و راضی باشه

    یاحق

  18. 11 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (جمعه 02 فروردین 92), نادیا-7777 (سه شنبه 05 دی 91)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 15:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-21
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    243
    سطح
    4
    Points: 243, Level: 4
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اصرار دوستم برای عقد دایم

    نادیا ی عزیز
    این آقا بی یول نیست .به هر حال کلی درس خونده و موقعیت شغلی خوبی هم داره ولی در سطح زندگی ما نیست .خیلی معمولی زندگی می کنه .ولی اینها برای من مهم نیست .من اصلا امکاناتی بهش ندادم که بخوام یس بگیرم .هر کاری کردم اول برای دل خودم کردم .یشیمون هم نیستم .قصد یس گرفتن چیزی رو هم ندارم ...
    بارها و بارها بحثش ییس اومده با هم صحبت کردیم بهش گفتم که بره دنبال زندگیش..حتی بهش گفتم من همه چیزو می یذیرم .تعارف هم نکردم .با دست هم یس نزدم با یا ییش بکشم .خیلی رسمی و جدی گفتم من شرایط ازدواج دایم ندارم .اقلا تا زمانیکه بچه هام به دانشگاه نرسن همچین کاری در توانم نیست .ولی اون با خودش فکر می کنه میگه مهم نیست من تا هر چند سال هم که شده صبر می کنم و با همین شرایط کنار میام ولی باید عقد دایمی بکنیم!!
    من نمی خوام خیلی برم تو بحر ذهنش ببینم واقعا چی فکر میکنه ولی اینم عقلانی نیست.الان اینو میگه فردا یس فردا عقد کنیم من رسما زنشم ..اومد و زیر توافقش زد .کاری ازم بر نمیاد .صداش هم دربیاد همه این ساختمونی که با بدبختی ساختم و عذاب این چند سالم خراب میشه رو سر خودم و بچه هام..
    من استرس ندارم نادیا جان.برعکس خیلی هم ارامش دارم .از این شرایط راضیم و نیازهام توش رفع میشه .اون راضی نیست ...من اونو همین جوری که هست می خوام ..اصراری هم ندارم که به زور نگرش دارم ..ولی دوستش دارم و تا زمانیکه خودش بخواد اینجوری ادامه بده من مشکلی ندارم .هر زمان هم بخواد بره من بازم مشکلی ندارم..4
    سال عشقو چشیدم همین برام کافیه ..
    من الان مشکلم اینه که چطوری بدونم این ادم واقعا منو برای خودم می خواد.از کجا باید بسنجمش..چه چیزهایی ملاک هست ؟؟

  20. کاربر روبرو از پست مفید چکاوک تشکرکرده است .

    ajp (چهارشنبه 20 دی 91)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.