سلام .... مدتیه که شوهرم عاشق یه دختر بی سر و پا شده و دارم داغون میشم و تمام زندگیم بهم ریخته
تشکرشده 19 در 7 پست
سلام .... مدتیه که شوهرم عاشق یه دختر بی سر و پا شده و دارم داغون میشم و تمام زندگیم بهم ریخته
تشکرشده 4,547 در 875 پست
سلام دوست عزیز
بیشتر توصیح دهید . با یک خط نمیشه نتیجه ای گرفت تا راهنمایی
کرد .
از شوهرتون بیشتر بگید چند ساله شونه .
شما چند سالتونه
چندساله ازداوج کردید
این دختر چگونه سراز زندگی شما پیدا کرده .
شما از کجا میدانید که همسرتون با ختری رابطه دارد یقین دارید یا شک .
پدربزرگ (دوشنبه 13 آذر 91)
تشکرشده 358 در 180 پست
سلام من تازه عضواين سايت شدم وازاين بابت خوشحالم.nimagh عزيز شمابه اين قضيه شك داريد يامطمئن هستيد؟ازكجاميدونيد عاشق اون خانم شده شايديه رابطه زودگذرباشه؟
تشکرشده 765 در 189 پست
nimagh عزیز به همدردی خوش امدی و خوشحالم که بلاخره یک تاپیک باز کردی
ناراحت نباش عزیزم اینجا انشاالله مشکلت حل میشه به شرط اینکه جواب سوالات کارشناسان رو به دقت بدی. منم یک سوالاتی دارم:
1- آیا تا به حال با دختره صحبت کردید ؟ اون چی فکر میکنه؟
2- روابط تو و همسرت از لحاظ عاطفی و جنسی چطوره؟
3- به طور خلاصه از عکس العمل هایی که تا به حال در این مورد نشون دادی برامون صحبت کن و آیا به جز خودتون کس دیگه ای هم از ماجرا خبر داره؟؟
به نظر من اگه بتونی راضیش کنی و پیش مشاور برین خیلی خوب میشه.
منم تا چند ماه پیش درگیر مشکلی مثل شما بودم ولی خدا رو شکر الان حل شده و دارم به خوبی زندگی میکنم.
به راهنماییهای کارشناسان گوش بده و آرامشت رو حفظ کن. درست میشه عزیزم
نگرتن نباش عزیزم مشکلت با استعانت از خدای مهربون حل میشه
زیبا کردستانی (دوشنبه 13 آذر 91)
تشکرشده 19 در 7 پست
سلام . ببخشید که خیلی مختصر نوشتم دلیلش الین بود که اینترنتم همومن موقع قطع شد و تا این لحظه نتونستم وارد سایت بشم ...
راستش حدود 7 ماه پیش دختری رو به عنوان فروشنده در مغازه شوهرم بکار گرفتیم شوهرم 34 سالشه اون دختر 20 سالشه و من هم 29 سالمه
بعد از گذشت مدتی متوجه رفتار غیر عادی شوهرم شدم که مدام حرف از ازدواج مجدد میزد و مشکوک بود با کمی دقت و کنجکاوی و البته چک کردن موبایلش فهمیدم با کسی در ارتباطه وقتی خوب تحقیق کردم متوجه شدم که طرف همون فروشنده مغازه اش هست
خیلی دعوا و جنجال بپا کردم ولی فایده نداشت به خانواده ها گفتم بازم بی فایده بود شوهرم با اصرار میگفت که عاشقش هستم و هیچ چیز نمیتونه اونو از تصمیمیش منصرف کنه چند بار قهر کردم و به خونه بابام رفتم بعد از ده روز میومد دنبالم اولش قول میداد تکرار نکنه بعدش دوباره بی فایده بود روز از نو و روزی از نو . دختره رو بیرون کردیم بازم بی فایده بود همچنان روابطشون ادامه داشت .
الان هم من کلا وسایلمو جمع کردم و به قصد طلاق به منزل پدرم رفتم . ضمنا من یک پسر 2 ساله دارم ....
تا اینجاش عادی بود شاید خیلی ها مشکلات منو داشته باشن اما چیزی که عذابم میده دلائلی هست که میخوام براتون بگم ... تا خودتون مقایسه کنید و بفهمید چرا انقدر زجر میکشم ....
1- دختره از یک خانواده بدنام و بی سر و پا هست در صورتی که من دختر دایی شوهرم هستم
2 - دختره تحصیلاتش تا پنجم ابتدایی هست و من فوق لیسانس فیزیک دارم و در حال حاضر هم کارمند هستم
3- از نظر ظاهر نمیخام از خودم تعریف کنم ولی خدا وکیلی تیپ و قیافه ام در حد خوبه ولی دختره چاق و سیاه و بد هیکله و اصلا هر کس دیده اش گفته شوهرت چطور عاشق این فرد شده .
4 - از نظر برخورد اجتماعی که زیز صفره ضمنا چند تا دوست پسر هم داره که باهاشون رابطه داره و شوهرم هم این موضوع رو میدونه ولی میگه اشکال نداره من با همه این اوضاع میخامش ...
5 - اما چیزی که بیشتر از همه عذابم میده اینه که بعد از ده سال زندگی با کلی نذر و نیاز و دوا درمون بچه دار شدیم چون شوهرم مشکل داشت و چیزی قریب به 5 میلیون تومان 3 سال پیش خرج کردیم تا خدا این بچه رو بهمون داد ولی حالا شوهرم با من و بچه اش این کارو کرد ....
خودتون قضاوت کنید و بگید اگه جای من بودید چکار میکردید
منتظر راهنمایی و همفکری شما دوستان عزیزم هستم ....
شوهرم ادعا میکنه که منو دوست داره ولی نمیتونه قید اون رو هم بزنه .... با دختره و مادرش صحبت کردم و بحث و دعوا بپا کردم ولی فایده نداشت .... تمام خانواده شوهرم تهدیدش کردن که اگه اینکارو انجام بده قیدشو میزنن ولی بازم بی نتیجه . شاید باورتون نشه اما شوهرم بارها جلوی من براش زار زار اشک میریخت و گریه میکرد حتی یکبار بشدت بخاطر اینکه من به دختره با ارسال پیامک فحش داده بودم کتکم زد . یکبار بمن گیر داده بود که تو باید بری خواستگاریش و از این حرفا ....
باور کنید تو این چند سال زندگی پا به پاش کار کردم و زندگیمو ساختم حالا زورم میاد که یه آدم بی کلاس و بیسواد و بی سر وپا بیاد سر خونه زندگی حاضر و آماده من ....
nimagh (یکشنبه 19 آذر 91)
تشکرشده 358 در 180 پست
چه اوضاع آشفته اي حالا روي شوهرتون هم به روتون بازشده و علنا گفته عاشقشه شما باترك كردن خونه فقط راه روواسه اون خانم هموار كرديد شما بايد سر زندگيتون بمونيد و اونو بيرون كنيد نه اينكه جاي خالي واسه اون باز كنيد در مورد ويژگي هايي كه از اون خانم گفتيد معلومه چيزي داشته كه تونسته شوهرتون و جذب كنه شمابايد ببينيد مشكل اساسي زندگيتون كجاست و چي كم گذاشتيد كه شوهرتون جذب يه همچين زني شده با اون خانم تاحالا حرف زديد؟اين احساس زودگذر كه شوهرتون پيدا كرده و بعد يه مدت اون خانم از چشمش مي افته وبرميگرده سر زندگيش شما بايد رو خودتون كاركنيد كه بتونيد به زندگي برش گردونين.
saharjavid (شنبه 18 آذر 91)
تشکرشده 19 در 7 پست
سحر جان شوهرم تو این مدت همه حرفی بمن زده از فحش گرفته تا کتک منم خیلی سعی کردم حرمتها حفظ بشه و تا سه ماه تحمل کردم ولی اوضاع مرتب بدتر میشد .... من چندین بار برای رفتن شوهرم رو تهدید کردم ولی اون تصورش این بود که من هرگز نمیرم و قید زندگیمو نمیزنم .اما زندگی که من توش بی حرمت شدم و شوهرم احساسات منو اصلا در نظر نمیگیره و تو چشمام زل میزنه میگه عاشق یکی دیگه ام و حتی براش اشک میریزه به نظر شما ارزش ماند ن و سوختن و ساختن و تحقیر شدن رو داره ؟
تشکرشده 332 در 115 پست
سلام عزيزم
هر زندگي ارزش حفظ كردن رو داره مخصوصا شما كه ميگي كلي تلاش كردي كه زندگيت رو ساختي علاوه بر اون يه بچه داري
من دركت ميكنم
ميدونم چه حسي داري
از شوهرت پرسيدي كه از چه چيز اون دختر خوشش اومده؟
هاجس (دوشنبه 20 آذر 91)
تشکرشده 358 در 180 پست
غزيزم من كاملا دركت ميكنم ولي الآن كه كارازاين حرفا گذشته شمابايد سعي كني مردزنديگتو برگردوني به هر قيمتي حتي شده به خاطر بچه تون هاجس راست ميگه زندگي كه به سختي ساختي نبايد تو راحتي نصيب كه ديگه بشه پس همه تلاشتو بكن تاحالا بااون دختر حرف زدي؟بانشستن و دست رو دست گذاشتن كه كاري درست نميشه پس قوي باش و مرد زندگيتو برگردون.شوهرت چه ويژگي هاي خوب و مثبتي داره؟ نقطه ضعفش چيه؟چرا انتخابش كردي؟
saharjavid (دوشنبه 20 آذر 91)
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
سلام دوست عزیز
میدونم حال و روزبدی داری اما یه کم صبر کن.ازصبر هیچ کس ضرر ندیده.
1-ببین این موضوع به خودی خودش پیچیده هست.تو با جنجال درست کردن و فحاشی و ... بدترش نکن.با فحش دادن به اون دختره و دعوا با اون و مادرش مشکلی ازت حل نمیشه.پس لطفا اینکارا رو بذار کنار.
باید خودتو کنترل کنی و راههای کم اسیب تری برای بیرون ریختن خشمت پیدا کنی.مثلا یه دفتر بردار.و هر روز روی یه برگش احساسات منفیت رو بنویس و پاره کن.
2-نکته مهم اینه که همسرت الان شوهر قانونی و شرعی توئه.این یه مزیته.که میتونی ازش استفاده کنی قبل اینکه دو دستی هولش بدی سمت ازدواج با اون دختر.
3-ما فرض رو روی این میذاریم که تو درست میگی.اون دختر زیبایی ظاهری نداره.5ابتدایی هست و خونواده ی مناسبی نداره..چی همسرتو جذب اون کرده؟
باید بدونی بعضی حسنها به سواد و اینا ربطی نداره..ممکنه این دختر مثلا سروزبون دار باشه..یا شیطون باشه و این شیطنت برای همسرت جالب باشه.یا اصلا قاعده رفتار با مردا رو بلده.بهشون اقتدار میده و ...
کلا فکر میکنم اقایون یه چند سال بعد ازدواج هوس جوونی کردن و تب و تاب هیجانی به سرشون میزنه.چه بهتره که همسرش باش همگام باشه.
4-دیگه در مورد اون دختر حرف نزن.اگه دختره تو ذهن همسرت 10 باشه حرف زدنت اونو میکنه 100.یعنی یه کاری میکنی دستی دستی که یعنی اون خیلی مهمه.اون دختر خیلی مهمه و تو خیلی ضعیفی.
5-خونتو ترک نکن..برگرد سر زندگیت و بازم میگم ابدا راجب اون دختر بحث نکن.بلکه فقط و فقط سعی کن رابطت با همسرت اصلاح بشه.
6-لازمه تیپ اخلاقی همسرت رو بشناسی.من فکر میکنم از اون تیپهای هیجان پسند هست.
7-ازهنر زنانت استفاده کن..خونه دلنشین.بازی های بامزه عشقولانه.خود تو که مرتب و اراسته هستی.
من فقط میخوام کاری کنی که همسرت سمتت بیاد تا ازفرصت استفاده کنی و با هم پیش مشاوره حضوری برید.چون الان بعید میدونم بیاد یا اگه اومد خیلی موثر باشه.
8-وقتی سمتت اومد بازم از اون دختر حرفی نزن و فقط خواهش کن برید پیش مشاور.
9-با کمک مشاور با خلقیات همسرت بیشتر اشنا شو و با استفاده از اونا بیشتر به خودت نزدیکش کن.
10-حالا که اون کاملا سمتت برگشته میتونی اون قضیه دختره رو به شکل صحیح باز،برطرف و فیصله بدی.
موفق باشی
بهار.زندگی (شنبه 18 آذر 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)