خیانت همسر به شوهر

[سیروس]

سلام
سیروس هستم 31 ساله همسرم27 ساله .
من 7 سال است که ازدواج کردم و 3 سال است که با همسرم مستقل زندگی میکنیم. و لی همسرم هنوز حاضر به بچه دار شدن نیست. و برای چهارمین بار است که به من خیانت میکند که 3 بار پیش را بخشدیم ولی این سری دیگه نمیتونم و کم آوردم . در صورتی که من هیچ گونه مشکلی مثل اعتیاد ، پول ، قیافه و .... ندارم . خانواده پدری من با ایمان و همچنین خانواده او ،ولی او دوستان ناباب دارد و بسیلر مشکلات دیگر ، دیگه ماندم که چه باید بکنم آیا این زندگی درست بشو هست و آیا میشه به چنین زنی دوباره اعتماد کرد. خواهش میکنم کمکم کنید.

[الف-ح]

سلام اقا سیروس .. خوش اومدی به همدردی ..

واقعا متاسف شدم وقتی پستتو خوندم ..
میشه بگی از کجا متوجه شدی که بهت خیانت میکنه ؟
روابطتون با هم چه طوره ؟
ایا مشکل خاصی دارین ؟
اگر مطمئن هستین که بهتون خیانت کرده تا حالا درباره ش با خانومت حرف زدی ؟
واکنشش چی بوده ؟
عکس العمل شما چی بوده ؟

تهمت زدن با یقین داشتن خیلی فرق داره .. ایا شما مطمئنی یا فقط شک داری بهش ؟!!!

[shabe niloofari]

سلام
خوش آمدید
لطفا بیشتر توضیح بدهید
در این 4 دفعه همسرتان چه خطایی انجام داده؟ خطایش تا چه حد بوده؟
هر بار شما به چه صورت او را می بخشیدید؟
او به شما چه قولی می داده؟
توضیحاتتون هر چه کامل تر باشه دوستان بهتر می توانند راهنماییتون بکنند

[سیروس]

سری اول در حال رفتن به محل کارم بودم که متوجه شدم همسر در ماشین من با یک مرد دیگه در حال دور زدن است ولی وقتی رفتم کنارشون همسرم خیلی متعجب شد و ترسید چون به من گفته بود ماشینو بده که می خواهم برم با مادرم بیرون. به هر حال رفتم و ماشینو نگه داشتم و از همسرم خواهش کردم بیاد پایین او بسیار رنگ پریده و لرزان بود و نمی فهمید که چه میگوید و قتی ذیدم که از سوالاتم چیزی نصیبم نمی شود ماشینم را دادم به همسرم و خودم با اون پسر به مسیری رفتم و منتظر بودم که توضیح بدهد در همان لحظه پیامکی به او داده شد از همسرم که نوشته تود بگو دوست پسر خانم.... هسنم اونجا نتیجه گرفتم که اولین خیانت است . دومین با بعد از یک سال از آن در یک روزی که همسر من با خانواده اش در مشهد مقدس برای موضوعی رفته بودند در پروژه مشغول به کار بودم که مویایل من زنگ خورد وقتی نگاه کردم دیدم همسرم دارد زنگ میزند اما وقتی گ.شی را وصل کردم متوجه شدم که گوشی در جیبش فشار خورده و ناخودآگاه و شماره منو گرفته او داشت با دوست پسرش در خیابان قدم میزد و تفریح میکردند اول گفتم شاید یکی از پسران فامیل باشد و لی از جملات و سخنان ی که نمیشه عنوان کرد یقین پیدا کردم که یک خیانت بیش نیست . دوباره بعد از دو سال دیگه او با خانواده عازم مشهد شد که من بنا به شرایط کاری نمی توانستم انها را همراهی کنم چون با برنامه ریزیهای همسرم دقیقآ روزی بود که من اون روز یک قرارداد مهم کاری را باید میبستم ولی من متوجه این فکر خبیصانه او شدم و مخفیانه آنها را تعقیب کردم تا ایت که بعد از چندین ساعت که او دیدار از فامیل با خانواده اش کرده بود از خانه قومشان بیرون آمد و مسیری را با ماشین طی کرد که متوجه شدم برای پسری در آن طرف خیابان که منتظر همسر بود ترمز زده و او را سوار کرد و به طرف یک مکان تفریحی عازم شدند که در یک جای خلوت چون دیگه نمی تونستم خودمو تحمل کنم رفتم کنارشان با ماشین و لی او با رانندگیش قصد فرار از من را کرد که نتوست و با رانندگیم آنها را گرفتم در همان زمان که همسرم حسابی ترسیده بود اون پسر سریع از ماشین پیاده شد و فرار کرد . در همان لحظه من متوجه شده داخل ماشین یک بسته سیگار است چیزی که یکی از مشکلات ما با هم همون است . و اون موقع متوجه شدم که بهانه است سیگار کشیدن من. از اون لحظه ما به مدت 10 روز از هم دور بودیم و او در خانه پدرش بود او با صراحت کامل در حضور برادرش مادرش اعتراف کرد که دوست دارد این رابطه را (خیانت به شوهر) و حاضر به زندگی با من نیست . ولی بعد از 10 روز دوباره زندگی ما با پادر میانی خانواده او از سر گرفته شد و دوباره من به دلیل ئوست داشتن او موضوع را به ظاهر فراموش کردم . تا دوباره بعد از دو ماه دوباره من در روزی که برای خسته نباشید به محل کار او رفتم متوجه همان گوشی موبایلی که او از من پنهان داشت شدم در ضمن من از موبایل او ودو سیم کارتهای دیگر او خبر داشتم و گاهی اوقات که او نمیفهمید و آنها را در منزل پنهان میکرد خبر داشتم و آنها را چک میکردم که جزء گریه و غصه خوردن کاری دیگه نمیتونستم انجام بدم به هر حال وقتی وارد اطاقش شدم دیدم او در حال پیامک بازی با همون موبایل است تا منو دید حول کرد و دوباره ترسید .اول برخوردی نکردم ولی نتونسبم خودم را نگاه دارم خواستم گ.شی را از جلویش بردارم که با ممانعت او مواجه شدم او سریع از اطاقش بیرون زد و من هم به دنبالش اما او غافل از اینکه من پشت سرش هستم رفت داخل اطاق همکارش و گوشی را داد به او گفت بگی سیم کارت مال تو است که یکدفعه منو جلوی در دید . همان لحظه من شروع کردم به صحبت که همسرم من از تما اون سیمکارتها در جریان هستم و شماره های آنها را میدانم و تما مخاطبین آنها را میدانم چرا از من پنهان میکنی و دیگر صحبتها که او در جواب من پاسخ داد من را نمیخواهد وحاضر به زندگی با من نیست .در ضمن ما مشکلات زیاد دیگری هم داریم از قبیل نخواستن بچه بعد از 3 سال آرایش کردن او لباس پوشیدن او. رفتار اجتماعی و... که در برابر این مشکل آنها دیده نمیشود او غرور کاذب بسیار دارد.او دوستان ناباب دارد زندگی کلا باید به میل او باشد و من به عنوان یک مرد نباید خواسته ای داشته باشم کلا دیگه بریدم نمیدونم باید چی بگم چه کار بکنم چون او را دوست داشتم الان به جایی رسیدم که نمی دانم آیا باید هنوز هم او را دوست داشته باشم یا نه؟ در ضمن ما بنا به خواسته او دو بار هم پیش مشاور رفتیم و مشاور هم حق را به من داده و لی من مدارا کردم .طور به خدا اگر میتونید کمکم کنید راه حل درست را به من پیشنهاد کنید. زندگی به خاطر خیانتهای زنم و اون مردها کثیف جامعه از هم پاشید آبروی من رفته نمیدونم با این مشکل بزرگ چه جوری کنار بیام .به خانواده ام (پدر و مادرم) که هیچی از تمام این موضاعات نمیداند چه باید بکنم فقط الان تناه کسی که دارم شما دوستان ناشناخته هستید.

[Hamdardi2]

آقاي سيروس مي دونم خيلي دردناكه.
لطفا منتظر باشيد حتما كارشناس ها ميان و راهنماييتون ميكنند
فقط ميتونم اينو به عنوان يه خواهر ميگم كه لطفا تا زماني كه زندگيتون به ثبات نرسيده بچه دار نشيد.

[shabe niloofari]

واقعا از خواندن متن تان متاثر شدم. ولی نکته ای که به ذهنم رسید این است که شما از کنار خیانت های قبلی همسرتان خیلی راحت گذشتید و به اصطلاح، خیلی زود او را بخشیدید. به طوری که بهش ثابت شده که دفعه بعد هم اگه شما بفهمید مشکل خاصی برایش پیش نمی آید و باز هم این شما هستید که او را می بخشید.
من واقعا شما را درک می کنم و می فهمم که چقدر سخته
اما شما باید خیلی قاطع تر برخورد کنید. در واقع اگر دوستش دارید و می خواهید با او زندگی کنید باید به او بفهمانید که صبر و گذشت شما هم حدی دارد.
خانم شما هر بار با شخص جدیدی ارتباط برقرار می کرد؟
عکس العمل خانواده اش در قبال کارهای همسرت چطور بود؟
به همسرت گفتی که اگه خیانتش به شما اثبات بشود، حکمش چیه؟
در حال حاضر رابطه اتون چطوره؟ هنوز پیش شما زندگی می کند؟

[پیدا]

این تالار تاپیکهای خیانت زیاد دارد اگر تونستم چند تا لنیکش را براتون پیدا می کنم.

میزان این خیانت ها تا چه حد است؟ به رابطه جنسی و ملاقاتهای خصوصی هم کشیده می شه؟

مشاور حق را به من داد یعنی چی؟ مگه مشاور قاضی است؟
به شما نگفت مشکل خانم چیه؟ به چه دلیلی به این دوستیها کشیده می شه؟

نظر خود خانمتان چیه؟
می خواد جدا بشه؟

[bahar.shadi]

سلام جناب سیروس

به همدردی خوش آمدید

ما برای راهنمایی و کمک به شما نیاز به اطلاعات بیشتری داریم.

اینکه ازدواج شما چطور بوده؟

آیا با علاقه 2 طرف این ازدواج شکل گرفته؟

شغل شما بگونه ای هست که مجبور بشین همسرتون رو برای مدتی تنها بگذارین؟

سعی کردین دوستان نامناسب رو ازش جدا کنین؟

تا حالا باهاش صحبت کردین که خلا های این زن چی بوده که سمت این مسائل رفته؟

جز تعقیب و گریز همسرتون برای مراقبت از ایشون تلاش کردین؟

الان مسئله شما بچه دار شدن نیست!

چون فرزندی که در چنین زندگی ای شکل بگیره سرنوشت خوبی نخواهد داشت.

چرا بعد از این همه خیانت هنوز بهش علاقه دارین؟

آیا خودتون رو مقصر می دونین و کوتاهی ای کردین که به مردان دیگه رو آورده؟

ضمنا این مسئله باید ریشه ای حل بشه و با مچ گیری چیزی درست نمیشه. باید بفهمین همسر شما چه کاستی

در شما می بینه که به خیانت رو آورده؟

به سوالاتم پاسخ بدین تا بیشتر کمکتون کنیم.

[Rude Boy]

4 بار به شما خیانت کرده، بعد دنبال این هستین که چه طور میشه راضیش کرد بچه دار شه؟

[bahar.shadi]

4 بار به شما خیانت کرده، بعد دنبال این هستین که چه طور میشه راضیش کرد بچه دار شه؟

Fool me once, shame on you; fool me twice, shame on me

جناب Rude Boy

ما بطور کامل در بطن زندگی دیگران نیستیم!

پس لطفا در هنگام راهنمایی دادن به مراجعین آسیب پذیر نظیر این مورد احساسات خودتون رو

کنترل کنین و از شماتت و سرزنش مراجع خودداری کنید که هم مراجع تحریک نشه هم مسیر

راهنمایی مراجع به بیراهه نره!

از همکاری شما و سایر دوستان پیشاپیش متشکرم