با لجبا زیهای خانواده شوهرم چه کار کنم؟

[گلشن]

سلام!
مادرشوهرم زن لجباز و یکدنده ایه. تا حالا هر جور با من تا کرده بماند. الان مهم دخترمه که

احساس می کنم یه جورایی بدشون نمیاد با لوس کردنش بکشوننش طرف خودشون و منو

ضایع کنن. به عنوان مثال دختر من یک سال و نیمه شه وخوب هنوز یه چیزایی رو درست

نیست زیادبخوره(مثل شکلات ). ولی هردفعه که می ریم خونه شون هی بهش شکلات میده

تا حالا چند بارگفتم برای بچه خوب نیست ولی گوشش بدهکار نیست و کارخودشو می کنه یا

مثلا برادرشوهرم اگه من دارم به بچه ام یاد میدم که فلان کار خوب نیست میاد بدتر کمکش

می کنه که اون کارو انجام بده. نگرانم هرچی دخترم بزرگتر شه وضع بدتر شه . به نظر شما

چی کار کنم؟

[گلشن]

واقعا از این همه توجه ممنونم!

[الف-ح]

گلشن جان خوش اومدی به همدردی ..
عزیزم شاید اونها قصد لجبازی با تو رو ندارند .. دارن اینجوری به نوه شون محبت میکنن !
دیگه چه مواردی پیش اومده که شما اینجوری احساس کردی ؟ مسائل مهم یا جزئی مثل همین شکلات دادن ؟
عکس العمل شوهرت در این رابطه چیه ؟

[گلشن]

سلام !ممنون از توجهت .

البته من فکر نمی کنم اینکه به یه بچه یک سال و نیمه تو یه روز اونقدر شکلات بدی که صورتش پر جوش بشه موضوع

بی اهمیتی باشه.اونم بچه ای که مادر شوهرم میدونه درست و حسابی غذا نمیخوره و من سعی می کنم زیاد

بهش هله هوله ندم که غذاشو بخوره. من اسم اینو محبت نمی ذارم . با توجه به اینکه هم خودم و هم شوهرم بهش

گفتیم که این کارو نکنه.

نمیدونم شما خودت بچه داری یانه.وقتی آدم داره چیزی رو به بچش یاد میده اینکه کسی (حالا به هرنیتی ) بیاد

و مانع ایجاد کنه قطعا برای هر پدر و مادری ناراحت کننده است . بعضی وقتا یه چیزایی رو نمیشه تو قالب کلمات

برای دیگران شرح داد باید تو اون موقعیت باشی تا یه چیزایی رو حس کنی.

به هر حال دلم نمی خواد محبتایی که مثل دوستی خاله خرسه ست برای خودم و بچم مشکلی ایجاد کنه اگه

راهکاری داری ممنون میشم بگی.

[shabe niloofari]

توی این مورد باید خیلی با سیاست عمل کنی.جوری که مادر شوهرت ناراحت نشود.
مثلا اون موقع که می خواهد به بچه ات شکلات بدهد با مهربونی و مثلا از زبان بچه بگو "ممنونم مامان بزرگ شکلات و نگه می دارم بعد از غذا می خورم. آخه شکم من خیلی کوچولوئه اگه شکلات بخورم همش پر می شه و نمی توانم غذاهای خوشمزه ای که شما برایم پختی بخورم." بعد هم شکلات و بگیر و سریع موضوع و عوض کن
مطمئن باش این جور مشکلات فقط و فقط با بکار بردن سیاست و پیدا کردن رگ خواب مادرشوهرت حل می شه. وگر نه اوقات تلخی، گله و شکایت به همسر و ... مشکلات رو بزرگتر هم می کنه.

[الف-ح]

گلشن جان من نگفتم موضوع بی اهمیته .. میخواستم بدونم تو مسائل مهم تر هم همین طوره یا شما حساس شدی ..
عزیزم راه حلی که شب نیلوفری عزیز گفت خیلی عالیه .. جوری با سیاست برخورد کن که دلخوری پیش نیاد ..
غیر مستقیم عمل کن که بهشون برنخوره و ناراحت شن .. میتونی وقتی شکلات میده به دخترت مثلا بگی واااای مامان جون مرسی .. بعد به دخترت بگو عزیزم این شکلات خوشمزه ی مامان بزرگو نگه دار که بعد شام با هم بخوریم باشه ؟؟
بذار دخترت هم یاد بگیره که باید حرف شما رو گوش بده ..
گاهی دلسوزی های بیجا خیلی میتونن مخرب باشن . درکت میکنم و امیدوارم سریع مشکلت رو حل کنی ..

[گلشن]

ممنونم.

آخه مساله همین جاست دیگه. من این کارارو می کنم بعد مادرشوهرم تا یه کم بچم نق می زنه دوباره شکلات میذاره تو دستش. به خاطر همین احساس می کنم یه کم بوی لجبازی میده.

می ترسم هرچی بچم بزرگتر شه این کاراشون هم بیشتر بشه حالا خر بیارو باقالی بارکن.

[anita1]

مگه با خانواده ی شوهرت چقدر رفت و آمد داری که این مسئله اینقدر روی تربیت بچه ات تأثیر میذاره؟ اگر رفت و آمد کم باشه زیاد نگرانی ایجاد نمیکنه...

[الف-ح]

عزیزم من چون خودم بچه ندارم نمیتونم درست راهنماییت کنم فقط نظرمو میگم ..

به نظر من اصلا نذار کار به جائی برسه که مادرشوهرت یا هرکس دیگه ای بخواد بچه تو ساکت کنه !
تو مهمونی ها بیشتر از همیشه حواست به دخترت باشه .. کنارش باش و سعی کن اگه بهونه ی بیخود میگیره قبل اینکه توجه بقیه بیشتر جلب شه سمتتون حواس دخترت رو پرت کنی به یه موضوع دیگه ..
بچه ها هم انقدر ساده و دوست داشتنی هستن که راحت میشه حواسشونو پرت کرد
اصلا هم رو این موضوع حساسیت نشون نده که بقیه بفهمن نقطه ضعفته و خواسته یا ناخواسته ازش استفاده کنن ..


نمیدونم تا چه حد درست بود اما امیدوارم به دردت بخوره ..

[پری 88]

به نظر من باید یه کم قاطعانه تر برخورد کنی .
همون موقع با لحن آروم جدی بگو نه .
بعدم که بچتو آوردی خونه تنبیهش کن