سلام من هفته پیش یه تاپیک درست کردم و مشکلمو به طور کامل مطرح کردم که با این لینک میشه دید تاپیک رو:
http://www.hamdardi.net/thread-26217-post-245522.html#pid245522
ولی متاسفانه دوستان گفتن مشکلت مهم نیست و تاپیکمو ادامه ندادند
به طور کلی مشکلم اینه که احساس میکنم تو زندگی مشترکی که با عشق زیاد از طرف شوهرم شروع شد اصلا اهمیتی ندارم در کنار مشکلاتی که در اون تاپیک گفتم مساله مهاجرتم مطرحه اون اصرار داره و داره کاراشو دنبال میکنه در حالی که من در حال حاضر هم که پیش خانوادمم این همه احساس خلا عاطفی دارم چطور مینونم برم یه کشور دیگه؟در کنار اینکه علاقه ای هم به این کار ندارم. اصلا نقش من تو زندگیم چیه وقتی کوچکترین اهمیتی به احساسات و نظراتم داده نمیشه کوچکترین تلاشی برای خوشحال کردنم انجام نمیشه و حضور و عدم حضورم توش مهم نیست من اصلا نمیفهمم که این چطور عشقیه!!!
شوهرم تفریحاتش شامل ورزش رفتن (زیاد) و بیرون رفتن با دوستاش میشه (البته کم) و تا حالا نشده ما دو تایی جایی بریم تورو خدا باهام حرف بزنید واقعا احساس تنهایی می کنم هیچ کس نیست که باهاش حرف بزنم خودشم که اصلا باهام حرف نمیزنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)