به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 بهمن 92 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,769
    سطح
    24
    Points: 1,769, Level: 24
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    با سلام به همه دوستان
    من از سایت شما بسیار استفاده کردم و در مدت شش ماه با دقت کامل و جمع آوری مطالب برنامه ازدواجم را ریختم. از این بابت وظیفه خودم می دانم که تشکر کنم.
    حدود شش ماه بود که اصلا سر نزده بودم چرا که در نیمه تیر امسال من و خانمم عقد کردیم و هنوز در عقدیم.
    با تمام تلاشی که من در انجام شیوه صحیح و آگاهانه ازدواج بکاربستم باز هم به مشکل برخوردم. باورکردنی در ابتدا نبود ولی همسرم جواب دروغ در برابر سوالها و معیارهای من داده بود. باز هم خود سایت به من گفته بود تا آنجا که می توانم چشمانم راببندم و همین کار را هم در برابر خیلی از رفتارهایش انجام دادم.
    ولی او همان روز بعد از عقد سر یک موضوعی که اصلا ناراحتی هم نداشت پیشنهاد طلاق داد. پشت آن قهر های طولانی داشت و حسابی اذیت شدم. انهم منی که عمری بخاطر همسرم خودمو حفظ کرده بودم. این کارش چند بار ادامه داشت. البته روزگارم خوشی هم داشت.
    ولی نمی دانم چه چیزی بود که این پیشنهاد های بچه گانه طلاقش و بی محلی به من (با این مضمون که دیگر خود را همسر من نمیداند) سر هر موضوعی چنان تیشه به علاقه ام نسبت به او زد که آخرین بار حرف خودش مرا به این نتیجه رساند که واقعا باید جدا شویم. جالب اینجاست که چقدر من تاکید به گفتمان کردم قبل از عقد. و چقدر او هم پذیرفت ولی چه سود که به انچه که متعهد شد عمل نمی کرد.قریب به یک هفته جوابم را نمی داد.
    حالا من علاقه ام نسبت به او هنوز هست ولی ذره ای بیش نیست. او مغرور است ولی اقرار به اشتباهش کرده ولی دل من راضی نمیشود اورا بپذیرم. خانواده ها در جریان نیستند.
    درونم دیگی از نفرت و خشم و کمی محبت بر پاست و مانده ام چه کنم...
    آیا باید در برابر این درخواست هم طاقت بیاورم؟؟ چگونه؟ من از خیلی موارد دیگر هم چشم پوشی کردم ولی وجودم این کار او را خط قرمز می داند و ناخودآگاه دلم با حرفهایش پر نفرت شد...
    از پرداخت مهریه اش می ترسم....هر چند که طبق همین سایت واقعا همه چیز را عاقلانه پیش بردم. حتی مهریه را عاقلانه تنظیم کردم. ولی اوضاع اقتصادی اصلا خوب نیست ...
    در آستانه شکست کامل در یک رابطه هستم. چیزی که برای خودم تصور نمی کردم.
    دلم برای مادرش و پدرش می سوزد. آنها مرا دوست دارند چرا که من با آنها مثل پدر مرحوم و مادر مرحومم رفتار کردم. قلبا و عملا.
    مشکلی نیست اگر خواستید رک باشید. من حرف درست را پذیرا هستم. اگر واقعا تقصیر من هست بگویید .
    در کشاکش ماندن و رفتنم



  2. 7 کاربر از پست مفید ketetefid تشکرکرده اند .

    ketetefid (چهارشنبه 08 آذر 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 تیر 93 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1391-3-24
    نوشته ها
    208
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    319

    تشکرشده 338 در 136 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    از بیان زیباتون استفاده کردم.احساس میکنم لحن عاشقانه هم دارید. براتون متاسفم که با مشکل مواجه شدید.امیدوارم مشکلتون هرچه زودتر حل بشه. اما درخصوص مشکلتون بهتره که یه بار دیگه به همسرتون فرصت بدید شاید متوجه اشتباهش شده.مطمئن باشید بافرصت دادن به همسرتون چیزی رو از دست نمیدید. اما اگر فرصت دیگه ای به همسرتون ندید ممکنه در آینده پشیمون بشید و عذاب وجدان بگیرید.

    http://ahlekhaneh.ir

  4. 2 کاربر از پست مفید mostafavi9090 تشکرکرده اند .

    mostafavi9090 (پنجشنبه 09 آذر 91)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    بسیار خرسندم که مراجعی چون شما در تالار عضو هست
    چرا که با تفکر و تحلیل خوب و آنالیز دقیق ، ابتدا دانش و آموخته هایش را بالا می برد ، سپس دست به انتخاب و تصمیم گیری می زند
    دلم می خواد بتوانم به شما در بهتر شدن زندگی تون یاری برسانم
    پستتون رو خوندم ، فعلا به شکراب شدن رابطه شما و همسرت و چرا های و توضیحات پیرامون آن کاری ندارم
    نکته که بسیار مورد توجه قرار گرفت مطلب زیر هست



    نقل قول نوشته اصلی توسط ketetefid

    با تمام تلاشی که من در انجام شیوه صحیح و آگاهانه ازدواج بکاربستم باز هم به مشکل برخوردم.

    ببینید یکی از مشکلات مهم ، قوانین سرسختانه زاییده ذهن ( کلیلک کنید) هست که باعث می شود مشکلات بعدی کم کم بروز کنند

    نکته بعدی ضد و نقیض احساسات شما هست

    نقل قول نوشته اصلی توسط ketetefid


    حالا من علاقه ام نسبت به او هنوز هست ولی ذره ای بیش نیست.
    درونم دیگی از نفرت و خشم و کمی محبت بر پاست و مانده ام چه کنم...


    و جوری این دو حس به قول خودتان در وجودتان، در حال جوشیدن در دیگ و کشمکش هستند که شما را به عجز آورده اند آنچنان که ترس ، جایی برای در آرامش تفکر کردن باقی نگذاشته هست


    و باز هم ردپای همان قواعد سرسختانه زاییده ذهن را داریم

    همین که می گویی خودم را حفظ کرده بودم ....
    همین که می گویی دلم راضی نمی شود
    همین داشتن تاکید بر گفتمان قبل از عقد ( که صد البته درست و به جا بوده و هست)
    و اوج این قوانین در یک جمله زیر


    نقل قول نوشته اصلی توسط ketetefid
    چیزی که برای خودم تصور نمی کردم.
    می بینی وقتی با دید گاهی باز مشکل را از زاویه دیگر مشاهده کنیم ، گاهی اوقات به نکاتی پی می بریم که می تواند برای ما شاه کلید شود

    علیرغم اینکه نباید به افراد گفته شود بمان یا برو ... طلاق بده یا ادامه بده .... و تنها صرفا باید آگاهی داد تا خود شخص تصمیم بگیرد ، من می گویم بمان و

    نقل قول نوشته اصلی توسط ketetefid


    حالا من علاقه ام نسبت به او هنوز هست ولی ذره ای بیش نیست.


    این علاقه به اندازه یک ذره را همانند یک بذر پرورشش بده ، به پای این بذر بیخوابی ها بکش ، رنج ها بکش تا ثمر دهد
    نه به آن خاطر که عقد کرده اید ، نه به آن خاطر که مهریه سنگین هست ، نه به خاطر خیلی چیزهای دیگه
    تنها به آن خاطر که شما با دیدی باز و آگاهانه خیلی موارد را سنجیده اید و بعد دست به انتخاب و ازدواج زده اید ،
    به خاطر اینکه در زمان انتخاب احساساتت کمتر دخیل بوده است ، کفه عقلانی سنگین تر بوده هست، من می گویم بمان

    و اما در خصوص چگون ماندن ، نکته ها و شرایطی هست ف که باید با دقت و ظرافت بسیار بیاموزی و بکار ببری



    ===================
    یه زمان هایی با خود فکر می کردم ، اگر من نیز از ابتدا ، نکاتی را که در این سایت هست ، می دانستم و بلد بودم ، سالیان زیادی را هزینه نمی کردمو زودتر به خوشی و آرامش دسترسی پیدا می کردم ، به قولی خیلی جلوتر از الانم می بودم
    ولی با گذشت زمان فهمیدم که ، لازمه درونی کردن دانسته ها و عملگرا بودن ، این هست که با مشکل کاملا دست و پنجه نرم کرده باشی
    اون وقت هست که این شعر برایت معنی پیدا می کنه
    هرکه در این بزم مقرب تر است ، جام بلا بیشترش می دهند

    پینویس:
    ketetefid گرامی، آهن به راحتی تبدیل به فولاد نمیشه ،
    اقتدار و افتخار و غرور فولاد به راحتی بدست نمیاد ، اگر خواهان آرامش و خوشی هستی، اگر دلت می خواد یه زندگی خوب برای خودت بنا کنی ، اگر دلت می خواد یه آرامش عمیق و حقیقی را مال خودت کنی ، باید هزینه کنی ، پیش دریافت این هزینه هم حوصله هست

  6. 5 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 08 آذر 91)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 بهمن 92 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,769
    سطح
    24
    Points: 1,769, Level: 24
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    ممنونم از کاربر گرامی مصطفوی و همچنین کارشناس بالهای صداقت.
    بسیار خوب. من باز هم سعی می کنم.
    حالا چگونه به او نزدیک شوم؟ او دو یا سه بار پیشنهاد برگشت داد ولی من رد کردم و گفتم که میخواهم حرف خودش را عملی کنم.
    اکنون چطور جلو بروم؟ ایا باز صبر کنم که او تماسی بگیرد؟ من جلو بروم؟ چگونه؟ چه ادبیاتی بکار ببرم؟
    اینرا بگویم که او پرروست. این ماجرا چند با دیگر هم پیش امد و من بخشیدم ولی دقعه اخر انقدر مغرور بود که به محض اینکه پذیرفتم بلافاصله به حالت اول در امد.
    من مشکلی با غرورم ندارم. اصلا همینجا یاد گرفتم به این چیزها کاری نداشته باشم و خوش باشم. زود ببخشم. خودم جلو اول بروم. ولی اینطور شد.
    نمی دانم چرا مانند بقیه خانمها به زندگیش علاقمند نیست.
    من چه کنم؟
    مشکلی با جلو رفتن و حتی معذرت خواهی ندارم ولی بینهایت میترسم دوباره بدتر کند.

  8. 2 کاربر از پست مفید ketetefid تشکرکرده اند .

    ketetefid (پنجشنبه 09 آذر 91)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 تیر 93 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1391-3-24
    نوشته ها
    208
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    319

    تشکرشده 338 در 136 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    اگر شما پیشقدم بشید احتمال داره که طرف مقابلتون مثل گذشته رفتارکنه یعنی به محض اینکه پذیرفتن بلافاصله به حالت اول برگردن. اگر هم شما پیشقدم نشیدو منتظراون باشید احتمال داره که اون منتظرشما باشه و اقدامی نکنه، احتمال هم داره که خودش پیشقدم بشه. به هرحال درهرصورت چه شما پیشقدم بشید و چه همسرتون؛ بهتره که شما باایشون دریه فضای بدون تنش باهمدیگه صحبت کنیدو ازش علت رفتارهاشو بپرسید.ایا ازچیزی ناراحته؟ البته یک سری دخترخانم هایی هستن که ازجهت شخصیتی ضعیف هستن و به عبارتی لوس هستن اما باید ببینید که همسرتون توی خانواده اش چه جورشخصیتی داره.حساسه یانه؟ چون ارتباط با این نوع ادم ها کمی متفاوته ویه مقدار حساسیت خاصی رو برای ارتباط،می طلبه.

    http://ahlekhaneh.ir

  10. کاربر روبرو از پست مفید mostafavi9090 تشکرکرده است .

    mostafavi9090 (پنجشنبه 09 آذر 91)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 بهمن 92 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,769
    سطح
    24
    Points: 1,769, Level: 24
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    ببنهایت ممنونم از راهنمایی شما
    مشکل اینجاست که من خیلی پیشنهاد گفتمان به او میدادم ولی او پای میز مذاکره ننشست. فقط این اخر که خطر را حس کرد خودش حاضرشده بود. هر چند که اگر به مذاکره دعوت شود اینبار احتمالا خواهد پذیرفت.
    حال چطور به سمت برقراری این مذاکره حرکت کنم؟ایا تماس تلفنی بگیرم؟ خانواده اش را در میان بگذارم؟
    خیلی سردرگمی بدیست...
    اگر حاضر نشد با من صحبت کند چه کاری انجام دهم؟
    این نقاط شروع برایم سخت شده اند چونکه رفتار همسرم تقریبا بی مبناست.
    ممنونم از همراهی همه دوستان

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 بهمن 92 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,769
    سطح
    24
    Points: 1,769, Level: 24
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    با سلام
    من با خانواده اش درمیان گذاشتم و آنها به جریان واقف شدند.
    دراین بین چیزهای بیشتری هم از همسرم فهمیدم:
    - به راحتی با دروغ سعی کرده بود ذهنیت خانواده اش را نسبت به من منفی کند
    -تمام تلاشش را کرد تا من را بکوبد.از خصوصی ترین مسایل زندگیمان به پدر و مادرش گفت هر چند که آنها رد کردند و باز هم حق به من دادند.
    -او هنوز هم مغرور است و فکرمی کند که راه درست را انجام داده است.
    در جلسه مشترکی که داشتیم هیچ دلیل قانع کننده ای برای کارش نتوانست بیاورد. بهترین دلیلش این بود که چرا من در فلان مناسبت برای او چیزی نخریده ام که این بهترین دلیل با واکنش تند پدر و مادرش مواجه شد. سایر دلایل هم بیشتر بدرد خندیدن می خورد. مثلا اینکه من چرا نمازم را فلان طور می خوانم. او خودش به نمازخواندن اعتقادی ندارد و البته من با احترام او را پذیرفته بودم هر چند که قبل از عقد خودش را جور دیگری نشان داده بود. در پایان جلسه پدر و مادرش سعی کردند که از او تعهد بگیرند که این مسایل را تکرار نکند ولی او ساکت بود و مغرورانه نگاه می کرد. نمی دانم.
    در جواب دوستی که فرمودند باید با او صحبت کنم تا ببینم مشکلش چیست باید بگم که او مشکل خاصی ندارد و هر چه پدر و مادرش تلاش کردند تا دلیل موجهی برای کارش بیاورد جواب درستی نشنیدند. من با او در کمال احترام و درستی برخورد کرده ام و واقعا مشکلی از من نتوانست بیاورد. برای او هدیه می خریده ام و از لحاظ عاطفی تامین بوده است. ازسایر مسایل هم همینطور. کاملا مشخص است که شیطان بر او مسلط است و نمی دانم.....
    امیدم خیلی کم است.
    من نمی دانم چرا افراد چنین با زندگی خودشان و یکی دیگر بازی می کنند. همسرم کسی بود که معروف به این بود که حاضر است با مهریه یک سکه ازدواج کند و به خانه گلی برود. ولی الان چون دلیلی نداشت بهانه می آورد که پول و طلا می خواهد و چرا من مثل شوهر دوستش پولدار نیستم.
    من ادم مقربی نیستم. فقط خواستم تا همیشه درست رفتار کنم و خودم را همیشه بسنجم. دنیا برای امثال من بدترین جاست. به معنای کلمه صداقتم خار چشم خودم بوده است. این جام بلا را هم همیشه برخلاف میلم خورده ام.
    از بچگی تا بزرگیم پر از درد است و همچنان بیشتر می شوند. من با مقالات این سایت اشنایی دارم. لطفا نگویید که من مثلا بطور احساسی بیش از اندازه مشکلاتم را بزرگ می کنم. مقالاتتان را چندین بار تا حالا خوانده ام.
    واقعا احساس می کنم که خدا مانند یک موش آزمایشگاهی با من برخورد می کند. من بعد از هر خبر دردناک و بدی قلبا خدا را شکر کردم و نماز شکر بجا آوردم تا خدای نکرده نا شکری نکرده باشم و حرف ناسپاسی نگفته باشم. نمی دانم چرا در دل خدا اثری ندارد کارهایم.
    حس می کنم کارهایم برای خدا اهمیتی ندارد. من هر طور که رفتار کنم او کار خودش را انجام میدهد. واقعا این نتیجه را عقلانی دارم. خدا تقاضاهای مرا نمی شنود یا می شنود ولی بیشتر رنج می فرستد تا روی من آزمایش کند.واقعا در کار خدا مانده ام. می دانم رنج کشیدن برای رسیدن به کمال است ولی هر چه تلاش کرده ام نتوانسته ام این را توجیه کنم که کجاست این کمال بعد از اینهمه سختی. خدا دقیقا جایی مشکلات را برایم فرستاده و می فرستد که مهمترین مراحل زندگیم بوده و هستند. قطاری که از ریلی به ریل دیگری جابجا شد دیگر برنخواهد گشت. حاصل این امتحان های سخت برایم بیشتر درد و بدترشدن زندگیم بوده است و دیگر هیچ.
    عقلانی به مرگم حاضرم. خدا را همیشه به نعماتی که به من داده است شکر کرده ام. ولی فرای توانم رویم درد است. بارها خواسته ام از خدا کمی کمترشان کند ولی گوش نداده است. بارها خواسته ام کمی مهلت به من بدهد تا نفسی تازه کنم ولی گوش نمی دهد.
    نگویید که دارم به مشکلاتم بیش از اندازه توجه می کنم و بعد لینک مقاله را برایم بفرستید. اینها واقعیاتیست که با فکر کردن و از روی سنجش عقلی به آن رسیده ام.
    من هم در برابر این مسایل با خدای خودم عهد کردم که هرچقدر که خدا در برابر بی عدالتی مردمش سکوت کرد و هر چقدر مردم بدبخت یا دلشکسته یا کشته شدند و او فقط نگاه کرد من عملا خودم را در این دنیا قدرتمند کنم به جنگ برخیزم برای عدالت و درستی بجنگم و حق را به حقدار برسانم در حالی که مشتاق مرگم.
    این نوشته ها را عقلانی اینجا نوشتم تا دلم خالی شود. عذرخواهم اگر سرتان درد آمد یا باب میلتان نبود.
    الان باز هم همسرم جوابم را نمی دهد. فعلا هنوز نداده است. من چطور به سمتش بروم در حالی که او خیلی کم خودش رامقصر می داند؟ همچنان انتظار دارد من از او منت کشی کنم. چطور منت کشی کنم وقتی ۸۰ درصد مشکلات و شاید بیشتر را خودش درست کرده است؟ اصلا با کسی که انگار خودش را دشمن من می پندارد چطور مراوده کنم؟؟؟؟؟؟
    اصلا نمی دانم چکار کنم. ممنون خواهم شد اگر راهنمایی بفرمایید.
    در ضمن باید اسم کاربریم را بخاطر مسایل امنیتی عوض کنم. چطور باید انجام شود؟




  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:21]
    تاریخ عضویت
    1391-9-16
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    523
    سطح
    10
    Points: 523, Level: 10
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    126

    تشکرشده 137 در 48 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    دوست عزیز مشکل شما رو خوندم.. خیلی شبیه منی.. میشه تاپیک منو بخونی
    http://www.hamdardi.net/thread-26508.html
    مشکل من میدونی چه که میدونم اگر نرم سمتش به خاطر غروری که داره اوضاع بدتر میشه ...
    اونم بهم یک بار پیشنهاد طلاق داد البته گفت جدا شیم و بعد از جدایی فکر کنیم که ایا رجوع کنیم یا نه ..
    خیلی بچه است.. خیلییییییی لوس و ننره..
    تا الان خونمو توی شیشه کرده . منم مث تو بریدم و علاقمم بهش کم شده . خوشحال میشم با هم ارتباط داشته باشیم چون واقعا منم موندم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ketetefid
    با سلام
    من با خانواده اش درمیان گذاشتم و آنها به جریان واقف شدند.
    دراین بین چیزهای بیشتری هم از همسرم فهمیدم:
    -تاز خصوصی ترین مسایل زندگیمان به پدر و مادرش گفت هر چند که آنها رد کردند و باز هم حق به من دادند.
    -او هنوز هم مغرور است و فکرمی کند که راه درست را انجام داده است.
    در جلسه مشترکی که داشتیم هیچ دلیل قانع کننده ای برای کارش نتوانست بیاورد. م تا ببینم مشکلش چیست باید بگم که او مشکل خاصی ندارد و هر چه پدر و مادرش تلاش کردند تا دلیل موجهی برای کارش بیاورد جواب درستی نشنیدند. من با او در کمال احترام و درستی برخورد کرده ام و واقعا مشکلی از من نتوانست بیاورد. برای او هدیه می خریده ام و از لحاظ عاطفی تامین بوده است. ازسایر مسایل هم همینطور. کاملا مشخص است که شیطان بر او مسلط است و نمی دانم.....
    امیدم خیلی کم است.
    من نمی دانم چرا افراد چنین با زندگی خودشان و یکی دیگر بازی می کنند. همسرم کسی بود که معروف به این بود که حاضر است با مهریه یک سکه ازدواج کند و به خانه گلی برود. ولی الان چون دلیلی نداشت بهانه می آورد که پول و طلا می خواهد و چرا من مثل شوهر دوستش پولدار نیستم.
    من ادم مقربی نیستم. فقط خواستم تا همیشه درست رفتار کنم و خودم را همیشه بسنجم. دنیا برای امثال من بدترین جاست. به معنای کلمه صداقتم خار چشم خودم بوده است. این جام بلا را هم همیشه برخلاف میلم خورده ام.
    از بچگی تا بزرگیم پر از درد است و همچنان بیشتر می شوند. من با مقالات این سایت اشنایی دارم. لطفا نگویید که من مثلا بطور احساسی بیش از اندازه مشکلاتم را بزرگ می کنم. مقالاتتان را چندین بار تا حالا خوانده ام.
    واقعا احساس می کنم که خدا مانند یک موش آزمایشگاهی با من برخورد می کند. من بعد از هر خبر دردناک و بدی قلبا خدا را شکر کردم و نماز شکر بجا آوردم تا خدای نکرده نا شکری نکرده باشم و حرف ناسپاسی نگفته باشم. نمی دانم چرا در دل خدا اثری ندارد کارهایم.
    حس می کنم کارهایم برای خدا اهمیتی ندارد. من هر طور که رفتار کنم او کار خودش را انجام میدهد. واقعا این نتیجه را عقلانی دارم. خدا تقاضاهای مرا نمی شنود یا می شنود ولی بیشتر رنج می فرستد تا روی من آزمایش کند.واقعا در کار خدا مانده ام. می دانم رنج کشیدن برای رسیدن به کمال است ولی هر چه تلاش کرده ام نتوانسته ام این را توجیه کنم که کجاست این کمال بعد از اینهمه سختی. خدا دقیقا جایی مشکلات را برایم فرستاده و می فرستد که مهمترین مراحل زندگیم بوده و هستند. قطاری که از ریلی به ریل دیگری جابجا شد دیگر برنخواهد گشت. حاصل این امتحان های سخت برایم بیشتر درد و بدترشدن زندگیم بوده است و دیگر هیچ.
    عقلانی به مرگم حاضرم. خدا را همیشه به نعماتی که به من داده است شکر کرده ام. ولی فرای توانم رویم درد است. بارها خواسته ام از خدا کمی کمترشان کند ولی گوش نداده است. بارها خواسته ام کمی مهلت به من بدهد تا نفسی تازه کنم ولی گوش نمی دهد.
    نگویید که دارم به مشکلاتم بیش از اندازه توجه می کنم و بعد لینک مقاله را برایم بفرستید. اینها واقعیاتیست که با فکر کردن و از روی سنجش عقلی به آن رسیده ام.
    من هم در برابر این مسایل با خدای خودم عهد کردم که هرچقدر که خدا در برابر بی عدالتی مردمش سکوت کرد و هر چقدر مردم بدبخت یا دلشکسته یا کشته شدند و او فقط نگاه کرد من عملا خودم را در این دنیا قدرتمند کنم به جنگ برخیزم برای عدالت و درستی بجنگم و حق را به حقدار برسانم در حالی که مشتاق مرگم.
    این نوشته ها را عقلانی اینجا نوشتم تا دلم خالی شود. عذرخواهم اگر سرتان درد آمد یا باب میلتان نبود.
    الان باز هم همسرم جوابم را نمی دهد. فعلا هنوز نداده است. من چطور به سمتش بروم در حالی که او خیلی کم خودش رامقصر می داند؟ همچنان انتظار دارد من از او منت کشی کنم. چطور منت کشی کنم وقتی ۸۰ درصد مشکلات و شاید بیشتر را خودش درست کرده است؟ اصلا با کسی که انگار خودش را دشمن من می پندارد چطور مراوده کنم؟؟؟؟؟؟
    اصلا نمی دانم چکار کنم. ممنون خواهم شد اگر راهنمایی بفرمایید.
    در ضمن باید اسم کاربریم را بخاطر مسایل امنیتی عوض کنم. چطور باید انجام شود؟



    تمامش رو درک میکنم.. خیلی شبیه وضع منه... تمام دلایلش مسخره و بی معنیه مث نامزد من ..
    بیا با هم فکر کنیم ببینیم چه میشه کرد..

    راستی باید بگم که اره.. اگه تو بری سمتش.. احتمالا دوباره برمیگرده.. مث من که یکی دوبار رفتم طرفش و دوومش فقط چند ساعت بود...

    ببخشید یه سوال
    نامزد شما دلایل بچگانش دقیقا چیه؟؟؟؟؟؟
    جوابش واسم مهمه..
    وقتی که میاد سمتتون با حالتیه که خودش خواسته یا حرف کسی روش اثر گذاشته

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 بهمن 92 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,769
    سطح
    24
    Points: 1,769, Level: 24
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.milad
    دوست عزیز مشکل شما رو خوندم.. خیلی شبیه منی.. میشه تاپیک منو بخونی
    تمامش رو درک میکنم.. خیلی شبیه وضع منه... تمام دلایلش مسخره و بی معنیه مث نامزد من ..
    بیا با هم فکر کنیم ببینیم چه میشه کرد..

    راستی باید بگم که اره.. اگه تو بری سمتش.. احتمالا دوباره برمیگرده.. مث من که یکی دوبار رفتم طرفش و دوومش فقط چند ساعت بود...

    ببخشید یه سوال
    نامزد شما دلایل بچگانش دقیقا چیه؟؟؟؟؟؟
    جوابش واسم مهمه..
    وقتی که میاد سمتتون با حالتیه که خودش خواسته یا حرف کسی روش اثر گذاشته
    همسرم دلیلی ندارد. تنها دلیل منطقیش این بود که چرا در مراسمها هدیه ای نخریده بودم. من شاید در یک مراسم برایش نخریدم. بقیه اش ساختگی بود. مبتنی بر واقعیت اصلا نبود.

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:21]
    تاریخ عضویت
    1391-9-16
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    523
    سطح
    10
    Points: 523, Level: 10
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    126

    تشکرشده 137 در 48 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: درخواست های بچگانه برای طلاق از همسرم در دوران عقد و تخریب رابطه عاشقانه در اثر آن

    آها پس در واقع بهتون علاقه داره ولی این مسایل کوچیک رو بزرگ میکنه.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.