به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 42
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 01:52]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    253
    سطح
    5
    Points: 253, Level: 5
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دختر داييمو دوست دارم اما اون قدرت تصميم گيري در مورد منو نداره

    سلام دوستان
    اسمم محمد 23سالمه البته تا 3 ماه ديگه ميرم تو 24....
    يه دختر دايي دارم كه تا 1 ماه ديگه اونم ميره تو 18...حدودا ميشه گفت از بچگي دوستش داشتم....عيد سال نود بهش پيشنهاد ازدواج دادم ولي بلا فاصله رد كرد به بهونه ي اينكه نميخوام با فاميل ازدواج كنم يا از تو خوشم نمياد
    چند ماهي بود بهش گير ندادم...تا عيد91...مادر من با اين داداشش نسبت به بقيه خواهر برادراش صميميتره زياد ميرفتيم خونه هم تقريبا از 13 شب 6يا7 شبشو با هم بوديم
    زياد كشش نميدم...به برادرم سلام ميكرد اما به من نه..جواب سلامم نميداد.. از چند نفر پرسيدم ممكنه دليلش چي باشه يكي گفت چون ميدونه دوسش داري خجالت ميكشه..خلاصه بحث رو با نامه باهاش باز كردم تو نامه اول گفتم ميخوام باهات حرف بزنم(واسط ما خواهرم بود كه مثل دوتا ابجي باهم صميميند)به ابجيم گفته بود بهش بگو يه خط بده بهش اس بدم....دادم ولي نميدونم چرا پس داد....بدون دليل...نامه هامو ميخوند ولي جوابي نميداد.....خلاصه مونده بودم چيكار كنم...شمارشم بهم نميداتد...تصميم گرفتم يه گوشي واسه ابجيم بگيرم تا از طريق اون بهم اس بديم...گرفتم...يه شب من بيرون بودم ابجيم بهم اس داد كاري نداري بهش بگم؟گفتم اره....اس ام اس بازي شروع شد...بهش گفتم عزيزم خواب ديدم يكي عقدت كرده ..بهش گفتم اگه عروسي كني عروسيت نميام چون طاقت ديدن تورو با كسي ديگه ندارم...گفت خب عروسي نميكنم....اونشب خيلي خوب پيش رفت...تا صبح خواهرم پيشش موند وتا 5 صبح تا تونست واسم بهانه تراشيد و دلبري كرد هر چي بهونه تو دنيا بود واسم اورد(من مرد رو با سبيل دوست دارم،چرا نماز نميخوني؟؟؟؟؟،من مردي رو قبلا دوست دختر داشته رو نميخوام، و....)...بعضي وقتا شوخي ميكرد..از خواهرم پرسيده بود محمد چقدر پول جمع كرده؟؟...ياخواهرم گوشيرو از دستش گرفت بهش گفت از الان داري خواهر شوهر بازي درمياري؟؟؟؟؟؟
    خلاصه اونشب شب شادو خوبي بود خيلي اميد وار شده بودم..غرق شادي بودم تا دوباره گفت نميخوامت...گفتم باشه اشكال نداره هر جور دوست داري...گفت ايول بهتون برخورد همينو ميخواستم...گفتم.:اگر بر من نبودش هيچ ميلي چرا ظرف مرا بشكست ليلي...اينو كه گفتم به خانم برخورد....گفت اگه تو از اين به بعد ميلي از اين ليلي ديدي......تا الان كه 6 ماه از اون موضوع گذشته جوابش همون نه هستش...يه بار زنگ زد بهم خيلي تند باهام برخورد كرد كه نميخوامت ولم كن از اين حرفا.......ولي خودش بعد از يه هفته ازم معذرت خواهي كرد و گفت ببخشيد بابت حرفام كه ناراحتت كردم...ولي بازم گفت واقعا دوستت ندارم شرمنده....براش عيد غدير كادو گرفتم خوشش اومد برد اما پس داد...
    شب پنجشنبه يعني چهارشنبه شب 6 محرم 91 شب خواب ديدم عروسي كرده...(يه خواستگار شهرستاني داشت كه ردش كرده بود) باهمون بود...اخراي خوابم هي ميگفتم خدايا اين قضيه دروغ باشه تا يهو از خواب پريدم...ديدم تو رختخوابم داشتم خواب ميديدم والان هفتم محرمه(يعني خوشحال بودم كه تو اين ايام هيچ اتفاقي نميتونه افتاده باشه..)....باور كنيد هزار بار خدارو شكر كردم كه خواب بودم ولي انقدر ناراحت بودم كه گريه كردم.....
    همون شب ابجيم بهش گفته بود كه محمد خواب ديده عروسي كردي و تو خواب گريه كرده اونم پرسيد :بيدار شد هم گريه كرد؟ابجيمم گفت اره...(البته راست گفته بود ديگه)
    چند بارم كه با ابجيم حرف ميزدم دختر داييم ازش ميپرسيد چي گفت بهت..
    برداشت من اينه كه اون منتظر يه پيغام از منه.كه ببينه من به ابجيم چي ميگم كه بهش بگه.
    راستشو بخواين من هنگ كردم.يه بار به سمتم كشش پيدا ميكنه يه بار ازم فرار ميكنه...
    ادامه ي اسم تاپيكم اينه كه..((من دختر داييمو دوست اما اون قدرت تصميم گيري در مورد منو نداره...))
    حالا خوشحال ميشم راهنماييم كنيد..اگر هر راهي،فكري،چاره اي به ذهنتون ميرسه بهم بگيد..شايد كمكم كنه...مرسي


  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    ایشون دچار عدم توانایی در تصمیم گیریه، ولی به نوعی بازی دادن شما هم در فنوتیپ رابطه از طرف ایشون دیده میشه، البته اگه بدتون نمیاد ایشون رفتارش بیش از حد بچه گانه است و شبیه بازی بچه ههاست کاراشون. باید ی مدت کلا ولش کنید کلا. یکمی که به ثبات رسید از طریق خانواده و رسمی اقدام کنید.اینطوری اصلا به نتیحه نمیرسید.

  3. 7 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    کامران (جمعه 10 آذر 91)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    سلام دوست عزیز
    خوش به حال این دختر خانم که همچین خاطر خواهی داره.منم 19 سالم بود که پسر خاله ام ازم خواستگاری کرد. الان 27 سالمه و بعد 8 سال باهاش ازدواج کردم. خیلی هم دوستش دارم. میبینم که تو هم رفتارات عین این پسر خاله (همسر گرامی) منه. یعنی عشقت حقیقیه. ولی اینو بدون عشقی به وصال منجر میشه که دو طرفه باشه نه یک طرفه. اگه پسر خاله ام بعد 8 سال با من ازدواج کرد چون من خودم هم دوستش د اشتم و میخواستم این وصلت انجام بشه. شما هم اول باید حتما حتما از دوست داشتن و میل دختر داییتون به خودتون مطمئن بشین بعد تمام وجودتون رو سرشار از عشق اون کنین که این هم راهس اس ام اس و واسطه قرار دادن آبجی نیست بلکه اقدام رسمی از طرف خانواده هاست.

  5. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    kamr (چهارشنبه 08 آذر 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 01:52]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    253
    سطح
    5
    Points: 253, Level: 5
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    سلام...
    مرسي از راهنماييتون
    در جواب kamr بايد بگم اره خيلي دوستش دارم با يه سري از رفتاراش احساس ميكنم دوستم داره ولي به قول دوستمون كامروا فقط قدرت تصميم گيري نداره.پسر داييمم ميدونه وقتي بهش گفته بودم عمه اتو(مادرمو) شير كردم بياد خواستگاري رفته بود به ابجيش گفته بود ...دختر داييمم گفته بود پس يه خواستگاري افتاديم ديگه....
    يكي دوبار يه مدت بيخيال شدم تا ببينم چي ميشه بعد ابجيم اومد گفت دخترداييت پرسيده محمد چيزي نگفته كه بهم بگي؟؟؟؟
    بازم ممنون...خواهشن ادامه بديد و بيشتر راهنماييم كنين به نظراتتون احتياج دارم

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    ممکنه با این کارها میخواد از عشق شما مطمئن شه!

  8. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    کامران (پنجشنبه 09 آذر 91)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    سوال شما چی هست؟

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    سلام
    این دختر دایی شما هم عین من شیطونه. منم بیچاره پسر خاله امو خیلی اذیت کردم. مثلا بعد اینکه بهم پیشنهاد ازدواج داد دیگه به اسم کوچیک صداش نکردم چون خجالت میکشیدم نگو اونم خیال میکرد من نمیخوامش. یا وقتی میومد خونه امون می رفتم آشپزخونه تا نبینمش. چون میترسیدم دوست داشتنش فقط یه هوس زود گذر باشه و بعد بزرگ شدن کلا یادش بره منو دوست داشته ( آخه ما همسینیم یعنی اونم 19 ساله بود که ازم خواستگاری کرد سربازی هم نرفته بود و اینا منو میترسوند) . بعضی وقتها هم عمدا واسه اینکه عشقش بهم ثابت بشه اذیتش میکردم و بهش محل نمیذاشتم. آقا محمد فکر کنم دختر دایی شما هم همینطوری شده یعنی شما رو دوست داره ولی فعلا نمیتونه به طوری قطعی شما رو برای ازدواج انتخاب کنه. بهش فرصت بدین. اون به صحبت کردن با یه بزرگتر مثل مادرش نیاز داره که تصمیم قطعی بگیره و اینم از طریق خواستگاری رسمی امکان پذیره. مطمئنم اون میترسه که به شما جواب قطعی بده واسه همین با نه گفتن روی مسئله رو خیلی راحت پاک میکنه. پسر خوب چون من این روزها رو دیدم میگم

  11. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    kamr (جمعه 10 آذر 91)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 01:52]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    253
    سطح
    5
    Points: 253, Level: 5
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    نقل قول از kamr
    منم بیچاره پسر خاله امو خیلی اذیت کردم. مثلا بعد اینکه بهم پیشنهاد ازدواج داد دیگه به اسم کوچیک صداش نکردم چون خجالت میکشیدم نگو اونم خیال میکرد من نمیخوامش. یا وقتی میومد خونه امون می رفتم آشپزخونه تا نبینمش . بعضی وقتها هم عمدا واسه اینکه عشقش بهم ثابت بشه اذیتش میکردم و بهش محل نمیذاشتم. آقا محمد فکر کنم دختر دایی شما هم همینطوری شده یعنی شما رو دوست داره ولی فعلا نمیتونه به طوری قطعی شما رو برای ازدواج انتخاب کنه. بهش فرصت بدین. اون به صحبت کردن با یه بزرگتر مثل مادرش نیاز داره که تصمیم قطعی بگیره و اینم از طریق خواستگاری رسمی امکان پذیره. مطمئنم اون میترسه که به شما جواب قطعی بده واسه همین با نه گفتن روی مسئله رو خیلی راحت پاک میکنه. پسر خوب چون من این روزها رو دیدم میگم
    سلام...
    مرسي خانم kamr
    دختر داييه منم دقيقا همينطوريه..باز شما پسر خالتونو با هر اسمي كه بوده صدا ميكردين ولي عشق من اصلا بهم سلامم نميكنه چه برسه به صدا كردن..ميرم خونشون ميره تو اشپزخونه قايم ميشه..يا اصلا محلم نميذاره..منم (مثل پسر خالتون) واقعا فكر ميكنم منو نميخواد..بازم ممنون از جوابتون خيلي خوشحال شدم..
    راستي يه بار منو ابجيم رفته بوديم خونشون كه من كامپيوتره پسر داييمو درست كنم ابجيم داشت با دختر داييم بازي ميكرد بعد موقع برگشت تصميم گرفتن اونا دوتا هم باهامون بيان (پسر داييمو دختر داييم).دوتا دخترا داشتن اسم فاميل بازي ميكردن ابجيم به دختر داييم گفت خودكار بيار من ندارما...دختر داييمم گفت خب از پسر عمم ميگيرم...
    يه بارم داييم اومد بره ختم يكي از دوستاش دختر داييمو سرراه گذاشت خونه ما...عشقم خواست واسش سي دي رايت كنم رفتم سي دي گرفتم ابجيم حسوديش شد گفت چرا من ميگم سي دي بگير نميگيري ولي تا دختر داييت گفت سريع رفتي گرفتي؟؟ دختر داييمم بهش جواب داد گفت من فرق ميكنم اخههههه...
    يكي از دوستان پرسيدن شما سوالت چيه؟؟؟ در جوابشون بايد بگم من سوال خاصي ندارم ولي ميخوام نسبت به اتفاقاتي كه توضيح دادم افتاده منو راهنمايي كنيد
    جوابي كه كامروا هم دادن واسم قابل احترامه چون منم يه حدسايي در اين مورد ميزنم. بازم ممنون از نظراتتون...دوباره نظر بذاريد..

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    سلام آقا محمد
    دیدی حدسام در مورد عکس العمل های دخترداییتون درست بود؟ پس پیشنهادی رو که دادم انجام بده اقدام از طریق خانواده ها

    ولی یه چیز دیگه بهت بگم.. فعلا واسه خواستگاری عجله نکن. فعلا نه سن تو واسه ازدواج مناسبه نه دختر داییت. 2 سال صبر کنی بهتر به نتیجه میرسی. چون سن دختر داییت میره بالا و قدرت تصمیم گیریش بیشتر میشه اونوقت مطمئن میشی که 1- اگه بله گفت به خواست خوشه نه خانواده اش 2- اگرم نه گفت باز به خواست خودشه نه خانواده اش.
    راستش رو بخوای خانواده من با ازدواج من با رحیمم مخالف بودن ولی چون سنم بالا بود و خودم عشقم رو انتخاب کرده بودم دیگه حرفی نزدن (البته الان خیلی دوستش دارن) . پس تو هم به دختر داییت زمان بده .
    فعلا واسه ازدواج سن مناسبی نیست.
    راستی کاری چیزی داری؟
    خیلی هولی ها؟ میدونم میخوای بگی فعلا نمیخوام ازدواج کنم فقط بدونم جوابش مثبته که اونم محاله بدونی .فکر کنم من دختر داییتو بهتر از تو شناختم. اگه فقط یه بار باهاش حرف میزدم مزه دهنش دستم میومد

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 01:52]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    253
    سطح
    5
    Points: 253, Level: 5
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دختر داييمو دوست دارم اما..........

    نقل قول از kamr
    راستی کاری چیزی داری؟
    خیلی هولی ها؟ میدونم میخوای بگی فعلا نمیخوام ازدواج کنم فقط بدونم جوابش مثبته که اونم محاله بدونی .فکر کنم من دختر داییتو بهتر از تو شناختم. اگه فقط یه بار باهاش حرف میزدم مزه دهنش دستم میومد
    سلاممممم.....
    اميدوارم كه خوب باشيد..
    بازم ممنون از نظرتون خانم kamr..من كار دارم.يعني واسه الانم بسه...ولي دارم واسه آيندمم سرمايه گذاري ميكنم..دارم كار ياد ميگيرم با حقوق ماهي حدودا 600000،700000 تومن تا در اينده با مهارت بيشتر حقوقمم بيشتر شه...البته من دو شغله ام..واسه اينكه اطلاعاتتون بيشتر شه ميگم...من ويزيتور پوشك بچه ام..ماي بي بي و مولفيكس..تو كار موزيكم هستم (اركست)...حسابداري هم خوندم...گواهينامه ندارم ولي اگر بگيرم خودم بار خودمو پخش ميكنم حقوقم به 1000000 هم ميرسه..تو موزيكم خودم نوازنده ام اونجا هم پول خوبي ميگيرم..پدر من يه خونه دو طبقه داره يكي رو خودمون ميشينيم يكي هم دست مستاجره كه ميتونم يه مدت اونجا زندگي كنم تا پولم را واسه خريد خونه جمع كنم و الكي هزينه اجاره ندم..ممكنه دختر غريبه زندگي نكنه ولي اكثرا فاميل با اين مسئله كنار ميان..مخصوصا مادر من كه برادر زاده دوسته كاري به كار عروس نداره..
    گفتين كه الان ميخوام بگم:""من كه الان نميخوام برم خواستگاريش ميخوام بدونم جوابش مثبته يا نه""
    ميدونيد شايد من اشتباه فكر ميكنم ولي طرز فكر من اينطوريه كه ميگم اگه يكي بياد زودتر از من ازش خواستگاري كنه و خودش و هم خانوادش يكم زرنگ باشن و مخ داييم اينا و دختر داييمو بزنن و جواب مثبت بگيرن چي؟؟؟
    ديگه اونجا نميشه برم بگم منم ميخوامش..شايد بگن اين داره ازدواج ميكنه تو جو زده شدي يا تو فاصله زماني خيلي كم بيان و كار و تموم كنن اونوقت من چيكار كنم؟؟؟؟؟
    (ديدم كه ميگما،باور كنيد من تو جريان بودم خواهر دوستم رو در عرض 45 روز بعد از اولين خواستگاريش عقد كردن..در عرض دو هفته 4 بار اومدن خواستگاري اصلا دختره نفهميد چي شد الانم دوستم ميگه پشيمونه ولي زرنگي خانواده شوهرش بود ميگفت تو خواستگاري همه حمايتش كردن باباش گفت خرجيشو ميدم عموش گفت بهش كار خوب ميدم ولي بعد از ازدواجش همه كنار كشيدند پسره موند و 250000 حقوق در ماه و يك زن افاده اي و پر توقع).......
    خيلي سخته حتي يك ساعت با يكي ديگه ببينمش....وضع ماليم جالب نيست وگر نه زود ميرفتم جلو ولي هر زماني كه يكم از پس زندگيم بر بيام اولين كار خواستگاري از تنها عشق زندگيمه....البته اينم بگم زمين زياد داريم كه دست زمين خواره ولي وكيل گرفتيم تا از دست زمين خوار درش بياريم تا ببينيم از پسش بر مياد يا نه...
    تازه اگر من برم خواستگاريش تا داييم جهيزيه اش رو جور كنه فكر كنم همون 2سالي كه شما گفتين طول بكشه...
    ولي بازم ممنون...ببخشيد كه سرتونو درد اوردم .خوشحال شدم از اينكه نظر دادين با تموم اين حرفا بازم به نظرتون احتياج دارم...فعلا باي





 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ادامه خواستگاري از دختر دايي(دختر داييمودوست دارم اما.....)(محمد)
    توسط lover24 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 11 دی 91, 00:13
  2. سردرگمی در تصمیم گیری در مورد رابطه با دوست دختر
    توسط andy در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 شهریور 91, 14:45
  3. در مورد دوست پسرم چه تصمیمی بگیرم نمی خوام اشتباه کنم
    توسط negar s در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 14:00
  4. تصمیم _ چشم به یاری تو دارم ای دوست
    توسط hector در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 شهریور 89, 01:46
  5. با دوست پسرم بهم زدم...راهنمييم كنيد كه دوباره اشتباه نكنم
    توسط Elham70 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 مرداد 89, 19:01

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.