چراخبری ازش نیست؟؟؟

[قلب شکسته]

باعرض سلام....من دختری 22 ساله هستم که دوماهه باپسری که هم سن خودمه اشنا شدم.ترم اخربودوشاغل...که ازاول هم مامان من میدونست هم مادر ایشون.خیلی پسرپاکی بود.عاشق هم بودیم.هرروزبهم ابرازعلاقه میکردوحرف ازازدواج میزد.حدوددوهفته پیش باباش ازموضوع باخبرشدوشدیدا مخالفت کرد.میگفت توهنوزبچه ای.دوروزبعدش داشتیم بهم اس ام اس میدادیم که پیامی رو که اول اشناییمون بهش دادموبهم دادوگفت این اس مال کیه؟؟؟؟(اس این بود:من اهل سکس نیستم خداشاهده.چون ازخدامیترسم.اگه اهلشی بروبا اهلش.)هرچی گفتم مال توه واسه اتمام حجت داده بودم گفت مگه من اهل این حرفابودم که باهام اتمام حجت کردی؟خلاصه حرفموباورنکردوبدون خداحافظی گوشیشوخاموش کرد.الان دوهفته ست ازش بیخبرم .دارم دیوونه میشم.ازفیسبوک هرچی گفتم اون اس مال توبوداگه ازمتنش ناراحت شدی معذرت میخوام....فعلاکه ازش خبری نیست.به نظرشماعلت رفتارش چیه؟دوسم نداشت؟حرفاش دوروغ بود؟؟؟

[gole kaghazi]

سلام قلب شکسته ی عزیز؛

اینایی رو که گفتی همش با اس ام اس باهم حرف زدین؟

دوروزبعدش داشتیم بهم اس ام اس میدادیم که پیامی رو که اول اشناییمون بهش دادموبهم دادوگفت این اس مال کیه؟؟؟؟(اس این بود:من اهل سکس نیستم خداشاهده.چون ازخدامیترسم.اگه اهلشی بروبا اهلش.)هرچی گفتم مال توه واسه اتمام حجت داده بودم گفت مگه من اهل این حرفابودم که باهام اتمام حجت کردی؟خلاصه حرفموباورنکردوبدون خداحافظی گوشیشوخاموش کرد.

آخه در این صورت ممکنه که خودش پیام نداده باشه و یکی دیگه این حرف رو زده باشه.

در هر صورت ازدواجی که خانواده ها رضایت نداشته باشن فرجام خوشی نداره... منم هم سن توأم منتها با یه تجربه ی جدایی! عزیز دلم نذار به خاطر اینجور عشقا روزای قشنگ جوونیت از دستت بره. به خدا توکل کن و ازش بخواه همسری که لیاقتت رو داشته باشه نصیبت کنه.

[tamas]

دوست عزیز
بیشتر توضیح بدید در مورد خودتون و طرف مقابل.

[گلمریم]

سلام .توتو2ماه عاشق شدی وحرف ازدواج زدی؟ب نظرت کافی بودواسه شناخت هم؟من 4سال بایکی ام هنوزترس دارم بذارم بیادجلو.اشتباه مادخترا این ک چشم بسته دل میبندیم وعاشق میشیم.اولن زودتصمیم ب ازدواج باهاش گرفتی درثانی قصدازدواج داشتیدبدون هیچ رابطه ای میگفتی بیاخواستگاری.ببین اونجابودکه میفهمیدی میخوادت یا ن.ازنظرمن طرف بخواد تاپای جونم میره تابه خواستش برس اون پسرم لابدتحت فشارخانوادش قرارگرفته وبا ی بهانه خواست خودشوبیگناه جلوه بده وبره.خب توکه هنوزسنی نداری چراشانستوجای دیگ وباکس دیگ امتحان نمیکنی البته باچشم بازوعقل بالا؟هستی ی طوردیگ شانستورقم بزنی؟اراده وجراتشوداری؟

[قلب شکسته]

هم باهم حرف میزدیم هم همدیگرومیدیدیم.نه منظورم ازاینکه حرف ازدواج میزداینه که میگفت توعشق اولمی وهرجورشده به دستت میارم.هردومیخواستیم یکی دوسال هموبشناسیم بعدازدواج....ولی چون مامانامون میدونستن وراضی هم بودن.نمیشدزیادادامه بدیم.مخصوصاازجانب مامان من.واسه همین تصمیم گرفتیم باباها هم بدونن که هم خانواده ها اشنا شن هم ما.بعدببینیم چی میشه.که باباش فهمیدو....شانسموخیلی سخت میتونم باکس دیگه امتحان کنم چون شکست خوردم واگه ازاین هم شکست بخورم دیگه به کسی اعتمادندارم!من عاشق پاکیش شده بودم ازنگاهش پاکی میبارید....ای خدا

[پدربزرگ]

سلام دوست عزیز

منظور گلمریم این نبود که برید با کس دیگری رابطه دوستی بر قرار کنید

منظورش این بوده ببینید قسمت تون کجاست . تا زه 22 سالتون است تازه اول جوانی هستی

و فرصتهای زیادی برای انتخاب همسر آیندتون دارید .

با دوما دوستی نمیشه همسر آیندتون رو انتخاب کنید . زندگی به این سادگی ها نیست

که یک شبه عاشق شوی شب دوم ازدواج کنید . معیارها خانوادها فرهنگها اخلاق هر دوطرف

شرایط ازدواج وشغلی همه این هارو باید در نظر بگیرید .

بهتر دنبال این چنین رابطه ها نباشید آخرشون همینه که گرفتارش هستی میشه .

به خودت ارزش قائل شو تا خواستگار به منزلتون بیاید نه در جای دنبال همسر آیندتون نباشید .

از قدیم گفتن عروس خوب را از خونه بگیر . پس بمون تو خونه به وقتش وقسمتت همسر آیندتون میاد .

و خودتو هم انقدر ناراحت نکن عشق های زود گذر همین درد هارو هم دارد .

به گفته گلمریم دنبال بهانه ای بود که بگذارد برود . با رفتنش بی علاقگی شو به شما ثابت کرد .

[قلب شکسته]

خواستگارزیادمیادولی همشون ایرادای زیادی دارن! نمیدونم چه میشه کرد....

اگه دنبال بهونه بوده واقعاممنونم ازش....همش به من میگفت میترسم تنهام بذاری حالا خودش اینکاروکرد....

[AliSha]

خواستگارزیادمیادولی همشون ایرادای زیادی دارن! نمیدونم چه میشه کرد....

اگه دنبال بهونه بوده واقعاممنونم ازش....همش به من میگفت میترسم تنهام بذاری حالا خودش اینکاروکرد....

آخه وقتی اون فرد رو مبنای مقایسه قرار بدی، هر کسی یه مشکلی داره!! و هیچکس دیگه اون نمی شه ... به نظرم اعتماد به نفس ات رو حفظ کن و به واقعیت نگاه کن، اون بوده که لیاقتت رو نداشته.

[قلب شکسته]

بهونه ش هم متهم کردن وتهمت زدن به من بود؟؟؟؟؟که من خیانت میکنم بهش؟؟؟؟بخدامن نمیدونم خیانتوبا کدوم خ مینویسن!!

[AliSha]

بهونه ش هم متهم کردن وتهمت زدن به من بود؟؟؟؟؟که من خیانت میکنم بهش؟؟؟؟بخدامن نمیدونم خیانتوبا کدوم خ مینویسن!!

بلاخره باید یه چیزی بگه که تو هم بیخیال بشی و شاید! ازش متنفر بشی ...

مطمئن باش اگر اینو حل کنی، یه مدت بعد یه بهانه دیگه پیدا می کنه ....