سلام به همه دوستان عزیز همدردی
نمیدونم شاید من و مشکلاتم یاد یکسری از دوستان باشیم.
حالا سوای همه ی مسائل یه تصمیمی گرفتم و اونم اینه که دیگه مثل قبل زندگی نکنم.الان توی وضعیتی هستم که از شوهرم متنفرم و اصلا ازش خوشم نمیاد.درست همین الان با همین احوال تصمیم دارم همه چیزو فراموش کنم و زندگیمو آروم کنم.البته این همسرم بود که باعث شد این تصمیم رو بگیرم.دوشب پیش ناراحتم کرد و فرداش واسم یه گل خرید و با کلی عشق اومد معذرت خاهی.اما من واقعا هیچ حسی نداشتم و اصلا هم خوشحال نشدم(خودم خیلی درد کشیدم از این حس و عذاب وجدان گرفتم )از همه بدتر اینکه این حس رو به اونم منتقل کردم و گفتم اصلا از کارت خوشحال نشدم و بعد از اونهمه عذابی که دادی به من تو این مدت این کارا دیگه واسم مهم نیست و خوشحالم نمیکنه چون ازت بدم میاد
خیلی کار بدی کردم که اونطوری احساسشو له کردم.اما از همون وقت دارم سعی میکنم دباره عاشقش بشم و عاشقونه دوسش داشته باشم.
اما این حس برنمیگرده هرکاریش میکنم.
چطور همه دروغاش و در حالی که هنوزم ادامه داره فراموش کنم؟همه پیچوندناشو در حالی که همین دیشبم باز همون کارو کرد فراموش کنم و بهش اعتماد کنم؟
میخام دوباره دوسش داشته باشم اما چطور؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)