ما داریم کم کم به اولین سالگرد ازدواجمون نزدیک میشیم ولی هنوز مشکلات همسرم با خانواده من تموم که نشده هیچ بلکه روز به روز بیشتر هم داره میشه. البته واسه من کم کم عادی شده ولی خوب همسرم نمی تونه با این مسئله کنار بیاد . شبها از خواب می پره و مرتب اعصابش سر این مسائل خورد میشه. توجه زیادی مادرم به خواهرها و برادرم و همچنین شوهر خواهرم اونو رنج می ده. مادرم فقط از اون انتظار داره به شوهر خواهرم احترام بذاره و از شوهر خواهرم همچین انتظاری نداره در صورتی که اونا هر دو همسن هستند . مرتب میگه من تو این شهر تنها هستم کسی رو ندارم ( خانواده همسرم تو یه شهرستان دیگه هستند) اینا هم که مرتب اعصابمو خورد می کنن . راستش منم دیگه خسته شدم دلم می خواد نه تنها از این شهر بلکه از این کشور برم از این وضعیت خیلی ناراحت هستم . لطفاً کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)