به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: سردرگمي

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 دی 91 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    211
    سطح
    4
    Points: 211, Level: 4
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered100 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    سردرگمي

    با سلام
    ميشه راهنماييم كنيد بنظرم تموم راهها به روي من بسته شده
    مشكل من شايد مشكل خيلي از دخترها باشه
    من دختري بودم پاك و ساده و هميشه از ارتباط دختر و پسر فاصله ميگرفتم
    مشاور و راهنماي دوستام بودم و هميشه ازشون ميخواستم اين ارتباط رو قطع كنند
    خيلي وقت پيش با پسري آشنا شدم بنام حسين
    شيفته حجب و حياي او شدم چهره اش مظلوم و دوست داشتني بود
    خودش ميگفت من ازون پسراش نيستم فقط براي ازدواج ميخامت
    هرچي حرف ميزد در مورد آينده بود بااينكه خيلي كم حرف بود اما حرفهاش دلنشين بود
    طوري رفتار ميكرد كه احساس ميكردم چقدر من براي اون كم هستم و اون شايستگي بهتر از من رو داره
    در مورد كارم نظر ميداد در مورد تحصيلم كه دوست دارم زنم اينجوري باشه واقعيتش با وجود مخالفتهاش براي كار من باز سركار ميرفتم
    كي بيام خواستگاريت:من در جوابش گفتم ميخام بيشتر باهم آشنا بشيم بعد در مورد خواستگاري و اينا حرف بزن
    گذشت و گذشت تا وقتي حسين ازم خواست تا باهم صميمي تر بشيم
    اوايل كه در جواب احساسات اون منطقي رفتار ميكردم اوضاع تقريبا خوب بود
    ولي بالاخره احساسات جاي عقل رو گرفت
    ديگه اون حسين سابق نبود ميگفت شرايط ازدواج ندارم برام صبر كن
    رفتارش بامن سردتر از هميشه ميشد
    تا جايي كه تصميم گرفتم فراموشش كنم
    ازهرچي مربوط به اون ميشد فاصله گرفتم
    تلفنم رو انداختم دور...از هر مسيري كه ميدونستم به اون وصل ميشه فاصله گرفتم
    اما
    اما
    اما
    اما نتونستم هركار كردم نتونستم
    فكرم مدام پيش حسين بود
    سعي كردم عشقي بزرگتر از حسين رو تو قلبم جاي بدم
    عشق خدا
    شايد ايمان سست بود
    نميدونم
    هرچي بود بي اختيار دلم بهونه اشو ميگرفت
    نتونستم جداييشو تحمل كنم
    بعد از چندماه باز بهش زنگ زدم ميگفت بعد از من با هيچ دختري دوست نشده دلم برات تنگ شده قول ميدم اونطوري بشم كه تو ميخاي دوستت دارم و هزارتا ازين حرفا
    بنظرم عشق من يكطرفه است حسين من رو فقط براي خوشگذروني هاش ميخواد اما هيچوقت به اين موضوع اعتراف نميكنه
    موندم چيكار كنم كاش فراموش كردن بهمين راحتي بود جدايي آسون بود ميدونم ادامه اين ارتباط آخرش پايان خوشي نداره افسردگي گرفتم بدون حسين نميتونم زندگي كنم چيكار كنم؟

  2. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگمي

    فندق عزیز!
    در ابتدا باید بگم ، عنوان تاپیکت نا مفهومه .
    دفعه بعد که می خوای پست بدی ، همین جا یک عنوان دیگه برای تاپیکت انتخاب کن ، یعنی همین جا بنویس که می خوای عنوان تاپیکت چی باشه .
    مدیران عنوان تاپیک رو از "سردرگمي" به عنوانی که تو پیشنهاد میدی تغییر می دهند.
    میتونی عنوان روبرو رو پیشنهاد بدی :
    "آیا دوست پسرم منو برای ازدواج میخواد ؟ آیا درگیر یک عشق یکطرفه شده ام؟"
    .
    فندق عزیز!
    سنت رو هم بگو .
    سن ایشون رو هم بگو .
    نحوه آشنایی ات رو هم بگو.

  3. 3 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    omid65 (یکشنبه 28 آبان 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 دی 91 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    211
    سطح
    4
    Points: 211, Level: 4
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered100 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگمي

    قا اميد ممنون واسه نظر و پيشنهادت واسه تغيير عنوان تايپيك بله خودم هم با عنوانش موافق نيستم
    اما ميخوام اينجا اگه مشاورين محترم لطف كنند راهكارايي پيشنهاد بدهند براي فراموش كردن عشق هاي دروغي
    مهم نيست متن مطلب من چي هست اما اونچه كه ميدونم خيلي ها دنبال راهي مي گردند براي كنارگذاشتن عشق هاي خياباني
    من عنوان مناسبي نتونستم پيدا كنم هرچي دوست داشتين بگذاريد...تشكر ويژه از شما

    من 21سالمه و اون آقاي يه اصطلاح محترم هم 24 سال دارند از واژه دوست پسر اصلا خوشم نمياد
    نحوه آشنايي: شبا تو راه رفتن به خونه ميديمش هروقت هم منو ميديد اصرار داشت شماره بده
    براي اينكه اون موقع شب يكي از آشناها ما رو نبينه زياد جر و بحث نمي كردم شماره مي گرفتم جلوتر پاره اش ميكردم
    اما هرشب باز جلو راهم سبز ميشد چرا زنگ نمي زني حتي درخونمون هم اومد بعد از يك ماه منم خرشدم گفتم ببينم چيكار داره شمارشو گرفتم بهش زنگ زدم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: سردرگمي

    نحوه آشنايي: شبا تو راه رفتن به خونه ميديمش هروقت هم منو ميديد اصرار داشت شماره بده
    تعریف شما از حجب و حیا و مظلومیت اینه!؟

    آخه چرا بعضی از شما دخترا انقدر ساده هستید!؟

    یعنی هر پسری پیشنهاد رابطه نامشروع نداد یعنی خوب و پاک هست؟

    قرار نیست فراموش کردن کار ساده ای باشه..چه بسا تا آخر عمر هم فراموش نشه ولی مهم دل کندن هست.مهم بریدن هست. مهم کشیدن و دور انداختن یه دندون پوسیده هست!
    به این فکر کن که ادامه ارتباط با ایشون دوای دردت نیست!

    همین یک جمله بالا که از خودت نقل قول کردم کافیه که با اطمینان کامل بهت بگم که ادامه این رابطه به ناکجا آباد میرسه!

  6. 3 کاربر از پست مفید mehrdad_m تشکرکرده اند .

    mehrdad_m (دوشنبه 29 آبان 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 دی 91 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    211
    سطح
    4
    Points: 211, Level: 4
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered100 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگمي

    ممنون آقا مهرداد كه وقت گذاشتين
    اين جمله تون خيلي به دلم نشست
    "قرار نیست فراموش کردن کار ساده ای باشه..چه بسا تا آخر عمر هم فراموش نشه ولی مهم دل کندن هست.مهم بریدن هست. مهم کشیدن و دور انداختن یه دندون پوسیده هست!
    به این فکر کن که ادامه ارتباط با ایشون دوای دردت نیست!


    من هنوزم معتقدم از نظر ظاهري و ارتباط با ديگران واقعا پسر عفيفي هست شما اگر مي شناختيدش منظورمو متوجه مي شديد به هيچ وجه نميشه ازش آتو گرفت
    يعضيا ظاهر خيلي خوبي دارند ولي باطنا خوب نيستند
    هرچند اعتراف ميكنم بعد از اينهمه مدت نشناختمش و نميتونم بطور صريح بگم پسرناپاكي هست
    حق باشماست انتهاي اين ارتباط ناكجاآبادهست
    سردرگمي كه ميگم از اين لحاظه كه مدام ميگه براي هميشه ميخامت براي ازدواج حتي باور كنيد هرجا ميخام برم خودش كه سركاره دوستاش عينهو نگهبان از دور مراقبم هستند كه كسي مزاحمم نشه واقعا سر از كاراش درنميارم حرصم ميگيره ازين كاراش
    اگه نميخاد پس اين كاراش چيه
    حالا كه من ميخام تموم كنم اون دست بردار نيست شبا كه از سركار مياد مدام زنگ ميزنه خونه
    من كه نمي تونم تلفن خونه رو عوض كنم يا خونمون رو عوض كنم

    واقعا راهكاري واسه فراموشي نيست كاش دارويي بود مي تونستي هربخش از حافظه تو كه بخواي پاك كني

    هميشه دنيا برعكسه سرامتحانات كه ميشه مخت بطوركامل دليت ميشه اونچيزايي كه ميخاي تو ذهنت بمونه زودي پاك ميشه
    اين راسته مخ آدم بخوره جايي حافظه اش پاك ميشه ؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید fanDugh تشکرکرده است .

    fanDugh (دوشنبه 29 آبان 91)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: سردرگمي

    سردرگمي كه ميگم از اين لحاظه كه مدام ميگه براي هميشه ميخامت براي ازدواج حتي باور كنيد هرجا ميخام برم خودش كه سركاره دوستاش عينهو نگهبان از دور مراقبم هستند كه كسي مزاحمم نشه واقعا سر از كاراش درنميارم حرصم ميگيره ازين كاراش
    اگه نميخاد پس اين كاراش چيه
    پسری که قصدش ازدواج باشه،دست به نقد هست.یعنی الکی امروز و فردا نمیکنه.بعد از پیدا کردن شناخت نسبی از طرف مقابلش ، به طور رسمی خواستگاری میکنه.

    اینجور پسرها به نظر من حتی از اون دسته که صرفا دنبال روابط جنسی هستند بدتر و خطرناکترند!

    میدونی چرا!؟.چون اولا اونها اکثر اوقات دنبال دختری میرن که اهلش باشه.ثانیا بعد از مدتی علناً خواستشون رو مطرح میکنن!!

    ولی پسرهایی مثل ایشون با روح و روان و زندگی دخترهای ساده و بیگناه بازی میکنند!
    تکلیفشون با خودشون روشن نیست. دنبال رفع نیازهای عاطفیشون از طریق شما هستن ولی از طرفی شمارو واسه ازدواج مناسب نمیدونند یا حاضر به پذیرش مسولیتهای زندگی مشترک نیستند.

    وقتی ایشون میگن میخوان باهاتون ازدواج کنند به ایشون فرصت و اولتیماتوم مشخصی بدید برای خواستگاری.(یعنی بگید اگه مثلا تا یک چند هفته آینده اقدامی نکنه همه چی برای همیشه تمام خواهد شد!) توی این مدت هم لازم نیست ارتباطی وجود داشته باشه.
    اینجور مشکلات رو نباید کش داد! یه بار برای همیشه باید حل کرد و گذاشت کنار! پس لطفا برای یکبار هم که شده قاطعانه رفتار کنید!

    راستی اگه از این جملات هم گفت:

    بذار حالا یه خورده بیشتر پول جمع کنم و بذار بیشتر همدیگر رو بشناسیم و بذار خانوادم رو آماده کنم و این حرفا، بدون همش کشکه!!
    -------------------------------------------------
    البته قانوناً نباید پاسخی میدادم چون
    ارسال پست در تاپیک هایی که عنوان نامفهوم دارند خلاف قوانین هست.

    لطفا برای تغییر عنوان اقدام کنید

  10. 3 کاربر از پست مفید mehrdad_m تشکرکرده اند .

    mehrdad_m (دوشنبه 29 آبان 91)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: سردرگمي

    سلام فندق.
    چه اسم بامزه ای.

    اول بهت تبریک میگم چون حداقل فهمیدی اخر این قصه چیه و همین تردید و سردرگمیت هم خوبه.

    راهکار برای فراموشی خواستی..در واقع فراموشی وجود نداره فقط بعضی مسائل یا اونقد برامون بی اهمیتن یا باهاشون کنار اومدیم که دیگه یادشون نمی افتیم.

    راهکارا اینان:

    1-شمارشو حذف کن.اس ام اس اگه ازش داری حذف کن.
    نشینی روزی ده بار اس ام اساشو دوره کنی.

    2-اهنگای عاشقونه گوش نکن.فعلا.
    رمانا و متنای عاشقونه نخون.

    3-جاهایی که ازشون خاطره باش داری نرو..مثلا همون مسیری که ازش شماره گرفتی..فعلا ازیه مسیر دیگه برو اگه شدنیه.

    4-اگه ازش یادگاری،کادو،عکس داری حتما حتما بریز دور..نگو دلم نمیاد.حیفه.یادگاریه.

    5-بهش فکر نکن.چطوری؟وقتی فکرش میاد تو سرت فورا ذهنتو منحرف یه موضوع دیگه کن.اگه باز یادش افتادی دوباره همین کارو کن...کم کم به اینکار عادت میکنی.

    6-فندق جان..همین الان به همه چی فکر کن الا یه میمون که لباس قرمزتنشه.
    خوب؟؟فکر نکردی که؟؟

    اگه هیچی نیومد تو ذهنت الا همون میمون لباس قرمز پس بدون وقتی ما هی میگیم نمیخوایم به فلانی فکر کنیم عملاداریم بهش فکر میکنیم خوب.

    پس انقد نگو میخوام حسین رو فرموش کنم..چون اینجوری بیشتر بهش فکر میکنی.

    7-سر خودتو با چیزای دیگه گرم..حتی اگه شده زوری پای تلویزیون بشینی یا تو یه ساعت نصف صفحه درس بخونی یا با بی میلی غذا بپزی..حتی زوری هم شده اینکارا رو کن تا کم کم ذهنت مشغول بشه.

    8-یه بار واسه همیشه تموم احساست و افکارت رو راجب حسین بنویس و بعد روشو خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم و یا بسوزون یا پاره کن بریز دور.

    9-عنوانتو درست کن

    موفق باشی

  12. 7 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (چهارشنبه 01 آذر 91)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 دی 91 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    211
    سطح
    4
    Points: 211, Level: 4
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered100 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    آخرين قسمت بازي عشق:سكانس"تصميم من و افكار او"

    از مديران محترم خواهش ميكنم اگه متمايل بودند عنوان سردرگمي رو به =»آخرين قسمت بازي عشق:سكانس"تصميم من و افكار او" تغيير بدهند.
    و اما : آقا مهرداد و بهار جون از اينكه بخاطر من قانون رو زير پا گذاشتيد صميمانه سپاسگزارم اميدوارم اين عنوان بهتر باشه .
    و حالا بايد ببينم چند مرد حلّاجم..
    خداييش بهار خانم من همه اين راه حل ها رو تا حدودي امتحان كردم ولي ميخام دوباره با سعي بيشتر از اول شروع كنم الّا اين بند 6م:
    آقا مهرداد در مورد فرصت صحبت كرديد من بهش فرصت دادم همونطور كه خودتون بيان كرديد. بعد از چند مدت غيب شد
    وقتي زنگ زدم ببينم كجاست گفت تصادف كرده بخيه روي شونه هاشو ديدم دلم سوخت ديگه پاپيچش نشدم
    الان كه فكر ميكنم شايد اشتباه من از اونجا شروع شد كه همون اوايل كه اصرار به خواستگاري رسمي داشت آشنايي بيشتر رو نبايد بهونه مي كردم
    واقعيتش نميخاستم به كسي كه درست نمي شناسم آدرس يا تلفن خونه رو بدم .. بايد امتحانش ميكردم تا بفهمم واقعا مصمم هست يا فقط حرف ميزنه .

    حس مي كنم تا الانش توي يه دنياي خيالي زندگي مي كردم واقعيت هرچي باشه شيرين تر ازين خيالات پوچه
    من تا نخوام زندگيم تغيير نمي كنه پس ميخوام و زندگيمو اونطور كه دوست دارم تغيير ميدم

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    318
    سطح
    6
    Points: 318, Level: 6
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگمي

    فندق جان میتونم بپرسم چند سالته؟ کجا با هم آشنا شدین؟
    بهش گفتی یا خواستگاری یا قطع رابطه؟ اینجوری می تونی بفهمی دوست داره یا نه

  15. کاربر روبرو از پست مفید sherih تشکرکرده است .

    sherih (سه شنبه 30 آبان 91)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 دی 91 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    211
    سطح
    4
    Points: 211, Level: 4
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered100 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    آخرين قسمت بازي عشق:سكانس"تصميم من و افكار او"

    سلام sherihجان :
    بالا توضيح دادم عزيز جان 21 سالمه
    بهش گفتی یا خواستگاری یا قطع رابطه؟
    نـــــــــــع با اين لحن تند نگفتم
    بنظرت اگه اينجوري ميگفتم حسين چي مي گفت ؟
    بطور غيرمستقيم چندين بار گفتم اگه قراره رابطمون اينجوري پيش بره من حاضر به ادامه نيستم
    اونم در جوابم مي گفت : نه بهت قول ميدم ي كاري مي كنم تا اينجوري پيش نره
    هيچوقت منظورشو متوجه نشدم يعني چي ؟چه كاري؟
    ي بار كه در مورد كار باهاش حرف زدم مي گفت من به مامانم گفتم دانشجويي
    يعني واقعا با خانواده اش در مورد من حرفي زده هميشه هم اصرار داشت من با خانواده ام اين موضوع رو مطرح كنم
    چي بگم سر از كاراش در نميارم
    خيلي كم حرف و پر از رمز و راز ... نميشه از زير زبونش حرف كشيد البته وقت هم نميشد زياد باهم حرف بزنيم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.