سلام.من چند ماهی هست عروسی کردم و حدودا نه ماه عقد بودم که مجموعا میشه یه سال ونیم.سنتی ازدواج کردم و خدا رو شکر همسر خوبی دارم.اما مشکل من...
در طول دوران عقد متوجه شدم پدر همسرم هم به دلیل خصوصیات فردی هم شرایط کاری و درصدی جانبازی شدیدا زود جوش و حساس هستند.شخصیت ایشون به گونه ای است که همه اعمال و رفتار هرکسی رو زیر ذره بین میزارنو انتظار ایده ال بودن دارن.اگه اونجور که میخوان نباشن زود از کوزه در میرن و صراحتا حرفشونو میزنن و باهاش دعوا میکنن.
من بارها میدیدم که سرچیزهای ییخود تو خونه پدری همسرم مساله درست میشد.چیزایی که کلا تو خونه ما خنده دار میومد و به سادگی قابل حل.
همیشه یه نظم خاص مد نظرشونه و یه قانون هایی میزارن واسه خودشون دست وپاگیر که راحت تر بگم شخصیت وسواسی و خشک وعصبی.اما مادر شوهرم همیشه در مقابل رفتاراشون کوتاه اومدن و همیشه هرکاری فکر میکردن که ایشونو ناراحت میکنه بهش نمیگفتن یا دروغ میگفتن و دروغ تو خونواده شوهرم خیلی عادی شده و تقریبا همشون اعتمادشونو به هم از دست دادن.
اما خوشبختانه همسرم برخلاف روحیات پدرش خیلی ادم خوش برخورد و نرمالیه.ما به دلیل این رفتارای پدر شوهرم خیلی تمایل به رفتن نداریم.اخه هم سوت و کوره محیط خونشون هم تنش زا.هفته ای یه بارو ولی حتما میریم.و دقیقا برابر با خونه بابای خودم یا شایدم بیشتر .
حالا پدر شوهرم میگه شما رفت وامدتون کمه و شما بچه ما بودین و نمیان اینجا و ازین حرفا.وسر این قضیه سری اخری که رفتیم کلی ما رو ناراحت کردو مثلا گفت شما باید از خودتون شخصیت داشته باشین خودتون بیاین و خانمت بیخود تنها میشینه خونه ومن حسابی از حرفاش شوکه شده بودم.براشون توضیح داده بودم که من واسه ارشد درس میخونم و چون ماشین نداریم با شوهرم کمتر وقت میکنیم بیاین.ولی توجیه نشدن.
خلاصه بعد برگشتن از اونجا من شدیدا افسرده شدم همش میگم نکنه برخورد من منفعلانست و ایا باید وسط دادو بیدادهای پدر شوهرم براش توضیح میدادم یا اونجا رو کلا ترک میکردم؟چیکار میکردم تا کوچیک نشم؟
فقطم سر این موضوع نبوده یه بار دیگه هم در خونه مادربزرگ شوهرمو به هوای اینکه خواهر همسرم پشت سرم میاد باز گداشتم که اونجا هم شدید دعوا کرد.موقع این رفتاراش واقعا باید چه جوری برخورد کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)