سلام دوستان
ما حدود دو سال و نيم پيش يه مبلغي به برادر شوهرم قرض داديم براي خريد خونش بعد از اون ايشون قرار بود قرض مارو شش ماهه پس بده كه نداد (چون شش ماه بعد دقيقا به همون مبلغ نياز داشتيم براي يه مورد جراحي)و يكماهي بود كه برادر همسرم هم ازدواج كرده بود واصلا به روي خودشون نياوردن كه به ما بدهكارن.
تا اينكه چند وقت قبل با جاريم تلفني حال و احوال مي كرديم كه مابين حرفاش گفت من الان اگه بخوام بهترين ماشينو ميتونم سوار بشم چون پولشو دارم و به همسرم گفتم قرضايي كه از خانوادت گرفتي براي جشن عروسي و خريد خونه بايد خودت پس بدي اونا به من ربطي نداره (البته ايشون كارمند يه اداره دولتي هستن)و كلي بدگويي پشت سر خانواده همسرم.
يه مدتي گذشت ما يه مقدار پول لازم داشتيم كه مجبور شديم خيلي محترمانه به برادرشوهرم بگيم پول ما رو بدن كه ايشون هم گفتن ندارن ولي يجوري جور ميكنن نصفشو ميدن.
الان مشكل من اينه كه جاريم براي خودشيريني رفته به شوهرش گفته كه من خيلي حرفهاي بدي زدم پشت سر خانواده همسرم، جوري كه برادر شوهرم به خواهرش گفته اگه بگم زندگيشون از هم مي پاشه در حاليكه من هر موقع از دست خانواده شوهرم ناراحت ميشم اول به شوهرم گله ميكنم و توي 6-7 سالي كه با هم هستيم خيلي با خانواده همسرم مشكلي نداشتم.
در حاليكه خودش با اينكه زمان كمي كه عروس اين خانواده شده خيلي راحت ازشون جلوي من بدگويي كرده و من هم گوش كردم .
بعدش خواهر شوهرم منو كه ديد گفت تو چرا پشت سر ما بدگويي كردي گفتم كي گفته گفت برادرم ميگه تو پيش زنش از من و مامانم بد گفتي و رجز خوندي.
گفتم چه رجزي گفت خودت بهتر ميدوني
منم گفتم تا حالا كه پولمونو نخواسته بوديم خوب بوديم حالا بد شديم؟
خلاصه الان همشون با ما قهرن ميگن چرا اونا كه ندارن پولتونو ازشون خواستين بدن؟
در حاليكه من خيلي ناراحت شدم جاريم اونجوري ميگه پولتونو دارم و نميدم با اينكه ميدونست ما خيلي لازم داريم.
حالا به نظرتون بايد چه برخوردي داشته باشم با خانواده همسرم؟
ببخشيد كه طولاني شد ولي خيلي دلم گرفته:
علاقه مندی ها (Bookmarks)