مشکلم رو کوتاه شرح می دم.
1383 با همدانشگاهیم آشنا شدم و پس از دیدار خانواده ها ، هر د وطرف بسیار از هم خوشمون اومد. از نظر مالی ، فرهنگی ، تحصیلاتی هر دو خانواده جور هستن.
نتیجه ملاقات ها این شد که تا روز اتمام دانشگاهمون صبر کنیم. در طی این چند سال رفت و امد هایی داشتیم که همگی موجب استحکام روابط شدن.
بین من و دختر خانم هم هیچ مشکل رفتاری وجود نداشت. هر اختلاف نظری هم بوده مثل همه زن و شوهر های موفق نشستیم صحبت کردیم و مشکل حل شده. از نظر اعتقادی و اخلاقی جور هستیم.
در مورد خودم ( هدفم خود تعریفی نیست ) :
تازه لیسانس گرفتم. از نظر علمی شخص ممتاز دانشگاهمون هستم. مستقل ، مسئولیت پذیر و آرام و صبور و دارای اعتماد به نفس بسیار بالا . چند مقاله تو کنفرانس های بین المللی دارم ، کتاب هم نوشتم. 6 سال هم عضو تیم ملی بودم. درسم تازه تموم شده اما با این حال توی بازار کار و با توجه به اینکه علم لازم رو کسب کردم ، به راحتی کار می کنم.
تنها مشکلی که بین ما وجود داره ، اینه که فعلا مستقلا کارم رو شروع نکردم. مضاف بر اینکه کارم از 1 شهریور تو دفتر رسمی خودم شروع میشه.
با این حال پدرم این ضمانت رو میده که تا زمانی که بتونیم خودمون رو پیدا کنیم ، حمایت مالی خواهد کرد. همچنین مشکل مسکن هم ندارم.
و یکباره دیگه بگم که تنها مشکل پس از صحبت هایی که بین خانواده ها شده مشکل کار من عنوان شده و هیچ مشکل اعتقادی ، فرهنگی ، اخلاقی وجود نداره. و بی رو درواسی بگم که در همه این چند سال رابطه کاملا پاکی بین ما حاکم بوده ( به دلیل پایبندی به اعتقادات ) در حال حاضر مستقل نبودن شغل من سبب مخالفت خانوده دختر خانم شده.
می خوام ببینم آیا بنده شرایط ازدواج رو ندارم ؟
و اینکه چه راهی برای این مشکل پیشنهاد می کنین ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)