عزیزان همراه سلام
از سایت خوبتون بسیار ممنون و خوشحالم که همچین آدمایی هستن که برای راهنمایی دیگران وقت میذارن و بسیار ممنونم.
من یه مشکلی دارم که امیدوارم با همراهی شما عزیزان بتونم حلش کنم.
چند وقتی بود که یه دختر خیلی خوشم اومده بود. هر چند وقت یکبار با خواهرش تو خیابون میدیدمشون.
تا اینکه موقعیتی پیش اومد و از طریق یکی از دخترای فامیل باهاش دوست شدم. از اول هم قصدم انتخاب ایشون برای زندگیم بود. دو هفته ای میشه باهاش دوستم و از همه چیزش خیلی خوشم اومده.
در این میان مسایلی بود که تونستم باهاش کنار بیام. مثلا اینکه من فهمیدم که ایشون قبلا دوست پسر داشته و قطع رابطه کرده و یا حتی با اون از پشت رابطه جنسی داشته. خیلی صادقه و همه چیز رو بهم میگه.
هر طوری بود با این مسایل کنار اومدم.
من پسریم که موقعیت ازدواج رو دارم و معیارها رو تا حدودی میدونم. و قبلا قصد ازدواج نداشتم تا اینکه اصرارهای پدر و مادرم شروع شد و خواستم خودم کاری بکنم.
به ایشون قول ازدواج دادم. اما حالا با یه مشکل برخوردم. خواهر این خانوم از اون دختراییه که هر روز با یه پسر دوسته و این مساله رو خونوادم فهمیدن و بخاطر این مساله مخالفت میکنن و میگن اونم مثل خواهرش میشه.
و یا بعضی مسایل مثل وضعیت اخلاقی عمه دختره رو به میون میارن.
یا بهم میگن ما شنیدیم که این دختره خوب نیست و سابقه خوبی نداره.
بابام هم میگه حداقل یه دختری رو انتخاب کن که حرف پشت سرش نباشه.
اما من فکر میکنم میتونم با ایشون خوشبخت بشم و گذشته ایشون اصلا برام مهم نیست.
مهم الانه و زندگی آینده.
متاسفانه این چند وقته این خانوم رو خیلی به خودم وابسته کردم و خودم هم تا حدودی بهشون وابسته شدم.
هر روز منتظره که ما بریم خواستگاریش.حتی به مامانش هم گفته.
خونواده من هم گفتن اختیار دست خودته اما ما موافق نیستیم.
از طرفی دوست ندارم بدون موافقت خونواده ام کاری بکنم.
از طرفی هم این خانوم رو خیلی دوست دارم.
در این بین یه مشکلی دارم اونم اینه که اگه حتی با این خانوم ازدواج هم نکنم نمیتونم ازش جدا بشم و باهاش دوست میمونم.
حتی نمیدونم چجوری بهشون بگم که خونواده ام مخالفن.
الان هم خودم بیشتر از هر کسی داغونم.
لطفا کمک
بگین چیکار کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)