سلام.نمی دونم چند تاپیک دیگه قراره راجع به پدر و مادرم ایجاد کنم.
پدرم اعتیاد داره.البته خیلی وقته.اما نزدیک به دو ساله سرد مزاج شده.و به مادرم بی توجه.تو این مدت هیچ رابطه ای نداشتند.از بی توجهی های پدرم هر چی بگم کم گفتم.پدرم یه باغ داره که بیشتر اوقاتش رو اونجا می گذرونه.از سر کار مستقیم می ره اونجا.مادرم برای فرار از این تنهایی تصمیم گرفت بچه دار شه ولی متوجه شد که پدرم نابارور شده.پدرمو راضی کرد برن دکتر.دکتر هم تشخیص داد باید عمل شه.حالا بعد از عمل باید تا 3 ماه قرص بخوره تا شاید باروریش برگرده.ولی حتی قرصاشم مرتب نمی خوره حتی اگه مادرم یادوری کنه باشه می گه و از کنارش رد می شه.
مرکز ترک اعتیاد رفتند.آنی عزیز گفت برین به مراکز ان ای .تو شهر خودمون که عمرا نمی رفت ولی پدرم به مادرم وعده داد که قول می ده بره یکی از روستاهای اطراف.ولی اینم یکی دیگه از وعده هایی که بهشون عمل نمی کنه.من چند بار که با پدرم صحبت کردم که به خودش بیاد بعد پدرم می ره تو خونه می گه تقصیر توست که دخترمون رو هم تحریک می کنی.به مادرم می گه مردای دیگه شیشه مصرف می کنن و هزار جور دیوونه بازی اونوقت تو به من گیر می دی.مادرم خیلی به طلاق فکر می کنه ولی چون جایی رو نداره بعدش بره تا حالا اقدام نکرده.می گه طلاق بگیرم دیگه جلوی چشمم نیست حرص بخورم.کارش شده گریه.حالا من پیشنهاد دادم امروز برم خونشون بعد به پدرم بگیم با هم بریم مرکز ان ای.ولی مادرم می گه فایده نداره پدرت نمی خواد من می ترسم بگم و پدرم نیاد یا اگه هم بیاد دیگه ادامه نده بعد دوباره مادرم به هم بریزه.واقعا دیگه نمی دونم چی کار کنم.اگه مادرم برای قهر بیاد خونمون خوبه؟.می ترسم پدرم باز به بی توجهی هاش ادامه بده.این وسط برادرم خیلی داره آسیب می بینه.به تازگی وقتی بحث می کردن برادرم می خواسته بزاره بره گفته من ازین خونه می رم.اون 15 سالشه.
خواهش می کنم کارشناسان محترم و دوستای همدردی بگید چی کار کنیم؟؟
به قول مادرم پس خدا طلاق رو برای چی گذاشته؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)