چطور به شوهرم کمک کنم که کار دور از خانه رو قبول کنه

[کارو]

سلام دوستان مذت 2 ساله که ازدواج کردم و با همسرم مشکل خاصی ندارم و بزرگترین مشکل ما مشکلات مالی هست تو این 2سال شوهرم نتونست کاری پیدا کنه که تضمینی باشه واسه اینده زندگی مون الان بعد از 2 ماه بیکاری عموی شوهرم با کلی دوندگی و روزدن به این و اون توسته کاری واسش پیدا کنه خارج از شهر هست و 14 روز کار و 14 روز استراحت هست هرچند که این کار اصلا در شان شوهرم نیست و ربطی به مردکش نداره و اون با لیسانس وانجام کلی پروژه طراخی عالی مجبوره کار خدماتی انجام بده ولی تو این اوضاع از بیکاری بهتره و اینم بگم که حقوق خوبی داره حالا شوهرم امروز میگه که من میخوام بیام بیرون اگر کار بهتری پیدا کردم و این کار باروحیات من سازگار نیست و .... واقعا خسته شدم ظهرم پسرخاله اش زنگ زد و گفت بهش گفته میخواد بیاد بیرون و به من میگفت جلوشو بگیرم اینم بگم شوهرم ادمی بوده که همیشه تورفاه بوده و سختی نکشیده و الان هم نمیتونه صبر کنه تا به جایگاه کاری خوبی برسه و 1 شبه میخواد ره 100 ساله رو بره نمیدونم باهاش چکارکنم بهش اس ام اس دادم گفتم اگر بیاد بیرون دیگه ولش میکنم و میرم دیونه شدم کمکم کنید لطفا

[کارو]

یعنی واقعا هیچ کس نمی خواد کمکی بکنه چرا کسی چیزی نمیگه

[پدربزرگ]

سلام خواهرم

میدونم شرایط سختی را دارید .

اینگونه ام که نمیشه با تهدید من میرم همسر رو تشویق به کار کرد.قبول دارم سخته

در این مدت که همسرتون بیکار بود چطوری زندگیتون گذشت با سختی.

خرج و نفقه همسر با مرد هست اگر از اون کار خوشش نمیاد خوب بزار بیاد بیرون وقتی خودش

در تنگنا قرار گرفت مجبور میشه که سر کاری هر چند به تحصیلاتشم مربوط نباشه .

مگر نمیگی در رفا بزرگ شده بزار سختی هارو بکشه مرد که هست مرد تر بشه محکم بشه .

با تهدید اینگونه مرد سر کار نمیره . از یک لحاظ هم حق داره چون زحمت کشید درس خونده

حالا وضعیت بیکاری در جامعه بی داد میکنه فقط همسر شما بیکار نیست .

بزار همسرتون رو پای خودش ب ایسته .

[کارو]

راستش پدربزرگ تو این مدت پدرش یه مقدار پول تو بانک داشت که واسه مخارج کفن و دفنش پس انداز کرده و به شوهرم گفته بود سود این پول ماله تو البته واسه قبل از بیکاری شوهرم بود و کمتر 200 هزار تومن بود و فکر میکنم پدرشم کمکش میکرد و 150 هم از دوستش گرفت ولی زندگی راحتی نبود یعنی خرج نمیکردیم که بخواد سخت بگذره منم میدونم کارش اصلا در شانش نیست ولی چکار میشه کرد اون الان دلش به این سود پول و حقوقی که قراره از اداره کار بگیره خوشه از طرفی هم میدونه من ادم کم توقعی هستم و با هروضعیتی میسازم پس نگران این نیست که مثلا من چطور میگذرونم بعضی وقت ها فکر میکنم تقصیرخودمه که اینقد کم توقع ام و باعث شده دیگران فکر کنند من با کمترین چیزی راشی میشم

[الف-ح]

کاروی عزیزم درکت میکنم .. هم شما حق داری هم همسرت اما این راهش نیست ..
شما خودت فکر کن .. کسی که لیسانس داره خیلی سخته که کار خدماتی انجام بده !! واقعا براش سخته ..
به نظرم باهاش صحبت کن و بگو تا زمانی که کاری پیدا نکردی همین جا بمون و زمانی که کار بهتر با مزایای خوب پیدا شد میتونی از اونجا بیای بیرون .. با مهربانی و منطق نه دعوا و تهدید .. تهدید فقط باعث لجبازی همسرت میشه عزیزم ..

[کارو]

اتفاقا خودش هم همین رو گفت ولی من میترسم بخواد بیاد بیرون خودم هم خیلی ناراحتم که با این همه تجربه کاری و مهارت بخواد این کار رو بکنه اما الان راه دیگه ای نداریم دوست ندارم همه اش محتاج باشیم

[الف-ح]

عزیزم وقتی خودشم همچین حرفی زده معلومه که عاقله و میسنجه شرایط رو ..
توکلت به خدا باشه .. سعی کن این بار کاری پیدا کنید که هم خوب باشه هم مناسب همسرت باشه که دوباره این جریان تکرار نشه خانومی ..

[mostafavi9090]

با سلام شما خیلی راحت همراه با صفا وصمیمیت میتونین همسرتون رو قانع کنید یه گفتگوی که در اون تنش نباشه تا بیشتر حرف شما رو قبول کنه و میتونین طوری رفتار کنید تا اون متوجه بشه که شرایط ایشون رو درک میکنین،میتونین اون رو دلگرمی بدین و بگین که با این شرایط سختی که داری باز تحمل میکنی و بخاطر من و زندگیمون تلاش میکنی و بگین که با اینکه دوری تو برام سخته ولی این بزرگترین هدیه است که تو به من میدی که ما میتونیم روی پای خودمون بایستیم. در واقع به ایشون قوت قلب میدین تا به کارشون ادامه بدن و هر جا در کارشون ناامید شدن به یاد حرفهای شما بیفتن.

http://ahlekhaneh.ir