به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 44
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اسفند 91 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    394
    سطح
    7
    Points: 394, Level: 7
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خیانت دوباره

    سلام من عضو جدید سایت هستم . خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم و امیدوارم با کمک شما بتوونم مشکل زندگیمو حل کنم
    اول مشخصاتمونو میگم : اول مال خودمو . بعدیش مال همسرم
    سن : 30 34
    تحصیلات : ترم اخر کارشناسی ارشد ترم 3 کارشناسی
    شغل : کارمند رسمی و رییس یه واحد با 14 نفر کارشناس و کارشناس ارشد که زیرمجموعه ام هستن کارمند قراردادی شرکت همکار
    وضعیت درامدی : حقوق من 3 برابر ایشون هست
    وضعیت اقتصادی : خونه در حال ساخت و یه ماشین 405 .
    توضیح : پول ماشینو من دادم ولی سندش به اسم شوهرمه . خونه شراکتی هستش با فامیلای شوهرم که من فقط یه وکالت بابت یک چهارم زمین مورد ساخت ازشون دارم و فیشهایی که تا حالا به حساب مسئول کارگاه واریز کردم ( مسئول کارگاه فامیل شوهرمه )
    مدت ازدواج : 8 سال عقد و 6 ساله که عروسی کردیم

    من و شوهرم با هم خیلیییی خوب بودیم . همه به زندگیمون حسرت می خوردن و حتی بعضی از فامیلای شوهرم اقداماتی برای بهم زدن رابطه ما کردن . مثلا خاله اش که میخواسته دخترشو به این بده و همسرم نگرفته ، همسایه ها دیدن که اومده در خونه ما یه بطری اب ریخته و رفته . خرافاتیه . البته من اعتقاد ندارم
    مادرشوهر و پدرشوهرم تهران هستن . البته سر یه سری مسائل الان 6 ماهه که باهاشون اصلا حرف نزدم .
    موضوع از دو سال پیش شروع شد . ما تصمیم گرفتیم که بریم تهران زندگی کنیم . اول کار من درست شد چون رسمی بودم . رفتم تهران و همسرم شهرستان موندش .
    البته من همیشه اخر هفته ها میاومدم. تهران خونه دوستم و خونه پدرشوهرم میرفتم . کلا 4 شب در هفته تهران بودم . در این بین من فرصت کافی برای خیانت به همسرم رو داشتم اما حتی یکبار هم بهش فکر نکردم
    بعد از یکسال ، کار همسرم درست نشد و من تصمیم گرفتم که برگردم . من بعد از یکسال برگشتم . دو سه ماه بعدش متوجه شدم که همسرم با گوشیش خیلییی ور میره . گوشیش ایفون بود و من خیلی با قابلیتهاش اشنا نبودم. چند بار چک کردم اما چیزی دستگیرم نشد .
    خط به اسم پدرم بود. ازش خواستم که بره و پرینت بگیره . الکی بهش گفتم قراره از طرف شرکت هزینه اشو بگیرم
    اونم بنده خدا رفت درخواست داد و خودم رفتم پرینت رو از مخابرات گرفتم . حدسم درست بود. با 3 نفر دوست بود . یکی همکلاسی دانشگاهش . یکی یه دختره که جنوب زندگی می کرد و متاهل بود و یکی دیگه هم دوست دختر همکارش
    همکلاسیش دو سه بار خونه من اومده بود . وقتی که من ماموریت دو سه روزه رفته بودم . دقیقا یادمه اون روز همسرم بهم گفت گوشی اش شارژ نداره و خاموشش میکنه . حتی ساعت و روزش هم دقیق یادمه
    من واقعا داغون شدم . از لحاظ ظاهری هم همه میگن به هم میایم و بعضی ها حتی میگن بهش سری
    با پدر و مادرش تماس گرفتم . اونا هم از تهران اومدن . مادرش باهاش خیلی حرف زد ولی پدرش اصلا برخورد مستقیم باهاش نکرد . فقط قیافه ادمهای ناراحت رو گرفت

    از طرفی ما خونه پدرشوهرم زندگی می کردیم . اونا شهرستان چند تا واحد اپارتمان داشتن که یکیش از اول ازدواج تا اون سال در اختیار ما بوده . بدون هزینه

    ادامه داره ...

    از همون موقع پدرشوهرم شروع کرد به بهانه گیری که باید بلند شید . من خونه ام رو میخوام . احساس کردم با وجود این حرکت شوهرم ، فکر میکنه که دیگه امیدی به زندگی ما نیست و بهتره که زودتر خونه اش رو اجاره بده و ازش استفاده کنه . یا شاید هم خواسته که به همسرم فشار بیاره که به خودش بیاد و خودش خونه بگیره

    عکس العمل من در مقابل خیانت اول همسرم : با اون همکلاسیش صحبت کردم . قبلا می شناختمش . یک بار دیده بودمش حتی براش یه مقاله گرفتم و ترجمه کردم . یعنی برای اون و همسرم انجام دادم
    ظاهرش افتضاح . خانواده افتضاح . برادرها معتاد و چاقوکش و از طبقه بسیار ضعیف جامعه که برای پول تو جیبی اش مونده بود و شوهرم بهش میداده
    بعدا متوجه شدم که یه قابلیتی تو گوشیهای ایفون هست که میتونه یه سری شماره ها رو هیدن کنه . فقط کسی که رمز اون قسمت رو داره میتونه بره بازش کنه و ببینه و ج بده
    خلاصه با زور گریه و تهدید و پدر و مادر و ... همسرم ظاهرا دست برداشت . تا اینکه با ف ی س ب و ک اشنا شد .
    با یه دختری حدود 10 سال پیش دوست بوده و خیلی دوستش داشته . طرف ازدواج کرده بچه داره و کرجه
    توی چت ها دیدم شماره رد و بدل شده البته بقیه محاورات پاک شده بود .
    بازهم دعوا و قهر و ...
    در این میان فشارهای خانواده اش برای تحویل خونه بیشتر و بیشتر شد . تا جایی که هر روز 3 ساعت پای تلفن حرف میزدن و تهدید می کردن که پاشید
    با فامیلاش قرار شد یه ساختمون بسازیم هر یکی یه واحد . من یه اپارتمان از زمان مجردی ام داشتم که بعلت بدهی توی رهن بود . تصمیم گرفتم اونو بفروشم و با یه مقدار پولی که داشتم یه اپارتمان مناسب بسایزم . با شرکتمون صحبت کردم و قرار شد که بهمون مامور سرا بدن

    از طرفی پدرشوهرم میگفت من بهتون ده میلیون میدم که برید یه جایی رو رهن کنید تا وقتی خونه تون ساخته میشه .
    ما هم گفتیم بهمون مامور سرا دادن ولی باید وام مسکنی که قبلا گرفته بودم رو تسویه می کردم (12 میلیون تومن )
    همین که ما خونه رو خالی کردیم ، گفتن که پولی نمیدیم . همینیه که هست . به ما ارتباطی نداره
    در صورتی که وضعیت مالی پدرش خیلی عالیه . تهران خونه دارن. ماشین مدل بالا . زندگی انچنانی
    من هم خیلی مقاومت نکردم ولی بعد از یک ماه ، اخطاریه پس دادن وام رسید دستم و ما باید خونه رو تخلیه می کردیم . هرچقدر همسرم با خانواده اش حرف زد که ما باید پول رو برگردونیم ، قبول نکردن . ما هم مامور سرا رو خالی و رفتیم طبقه بالای خونه پدرم . چون توی ساخت خونه بودیم ، پول کافی برای رهن یه جایی رو نداشتیم .
    در این بین حدود 6 ماه بود که همسرم اصلا توجهی به من نداشت . مرتب پای کامپیوترش بود وقتی هم شرکت بود اگه به گوشیش زنگ می زدم ، فوری میگفت کار دارم باید برم .
    من بهش شک کردم . احساس کردم پیش همکاراش با تلفن صحبت میکنه و میگه زنمه . در نتیجه وقتی من واقعی بهش میزنگیدم دیگه نمیتونسته با من هم حرف بزنه
    احساسم هم درست بود . رفتیم مسافرت خارج از کشور با هزینه من . اونجا به طور اتفاقی متوجه شدم ایمیلش بازه و از طرف یه زن که بچه داره براش ایمیل اومده : دلم برات تنگه . کی برمیگرده . خوش میگذره و ...
    اینم ج داده بود : جات خالی کاش با توامده بودم . دلم برات خیلییییی تنگ شده . زودی برمیگردم

    من هم قاطی کردم گفت یکی از طرف ف ب فهمیده من مسافرتم . الکیه . جدی نگیر و ... اما از متن معلوم بود یه ارتباط قبلی وجود داشته . مثلا در مورد یه مکان مشترک حرف زده بودن و احوال دخترش و ... گفتم برگشتیم ایران باید برام خونه بگیری و پیجت رو ببندی تو جنبه اش رو نداری
    بعداز مسافرت ، یه روز صبح اومدم ظرف غذای همسرم رو تو کیفش بذارم که ظرف فلزی به یه چیزی برخورد کرد و تلقی صدا داد . من هم متعجب شدم و دنبال صدا تو کیفش گشتم .
    تو یه جیب مخفی که من اصلا ندیده بودمش ، یه گوشی نوکیای دو سیم کارته پیدا کردم . سریع ورش داشتم وبا خودم بردمش شرکت
    روشنش کردم . دیدم پین داره و نمیتونم چکش کنم . سیم کارت اعتباری اش رو گذاشتم رو گوشی خودم . اون روز همسرم کلاس داشت . دانشگاه . 5 دقیقه بعد یکی اس داد که کجایی ؟ من در پارکینگم . بیا دیگه عزیزم
    من نوشتم : دارم میام . کجا میری ؟ اون ج داد کلاس 268 حسابداری داریم یادت رفته

    فهمیدم که با همکلاسی اشه . البته نه اون قبلیه . یکی جدید تر بود . با هر بدبختی که شده پینش رو باز کردم و تونستم برم تو پیامهای ارسال شده و دریافت شده اش . وااااااااای خدای من یادش که میافتم حالم بد میشه
    بدترین اتفاق تو زندگیم بوده و هست . همسرم با یکی از همکلاسی هاش که از خودش 6 سال بزرگتره ، ازدواج کرده و دو تا دختر 3و 5 ساله داره دوست شده . ارتباط مختصری هم داشتن . اینو از روی متن اس ها متوجه شدم .
    به روی همسرم نیاوردم .
    از طرفی وقتی همسرم میره دانشگاه ، سراغ گوشی که میره . متوجه میشه نییست . داشت به گوشیش که دست من بود زنگ میزد . من هم ج ندادم اصلا . حتی رد هم نکردم .
    یک ساعت بعد اومد شرکت ، پریشان و ناراحت . پیش خودش گفته نکنه زنم برداشته . زودتر برم ببینم عکس العملش چیه . من هم خیلی ریلکس برخورد کردم . از دیدنش تعجب کردم و اظهار خوشحالی کردم
    همون موقع که تو دفترم بود داشت با گوشیش به گوشی دست من زنگ میزد ، ببینه صداش درمیاد یا .... که من سایلنتش کرده بودم
    موقع رفتن بهم گفت با یکی از همکلاسهاش دوست بوده اما به دلایلی نمیخواد من پیگیری کنم . همین جا قضیه تموم شه
    اما من خیلیییی بهم برخورد . بهش گفتم کی بوده تا کمکت کنم نکنه مشکلی برات پیش بیاد . اون نگفت. میدونه یکی از دوستام توی بخش حفاظتی مخابراته . فردا بهش گفتم از طریق دوستم متن اس هات و ادمها رو فهمیدم بهتره حقیقتش رو بگی

    بعدا تمام اس ها رو با دقت خووندم . متوجه شدم باز با همون دختر جنوبیه اسهای خیلیییی وقیح دادن . با اون همکلاسی سابقش که من مثل سگ ترسونده بودمش دوباره ارتباط داشته . از خارج واسشون سوغاتی اورده و ...

    حالا میریم مشاوره . فعلا یه جلسه رفتیم . قراره امروز هم بریم . تا ببینیم مشکل حل میشه یا نه
    باتوجه به شرایط خونه ، من حتی نمیتونم راحت گریه کنم ، خواهرم خبر داره ولی پدر و مادرم نه . چون خیلی پیرن و از طرفی فک می کنن من از بین بقیه بچه ها زندگی بهتری دارم .
    خانواده اش که اصلا در جریان نیستن . نمیدونم بهش بگم یا نه

  2. 10 کاربر از پست مفید SOMA تشکرکرده اند .

    SOMA (یکشنبه 05 آذر 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 شهریور 95 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1391-6-24
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    4,122
    سطح
    40
    Points: 4,122, Level: 40
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    566

    تشکرشده 594 در 190 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: خیانت دوباره

    سلام دوستم. شرایط سختی رو تحمل کردی اما الان راه درستی رو پیش گرفتی. احساس کردم ایشونو خیلی دوست داری که همه چیزشو تحمل کردی. الانم به مشاورت ادامه بده. به کسی لازم نیست چیزی بگی. دفعه قبل که گفتی جز ضرر چی شد؟؟؟ خانوادتم فعلا استرس بهشون وارد نکن. بذار ببین با مشاوره حل میشه و ایشون چقدر قصد عوض شدن داره. سعی کن با دید مثبت و پیش داوری در مورد نتیجه بری مشاور. ایشالا مشکلت حل شه. در هرضصورت اگر همسرت میلش به ادامه این زندگی باشه قطعا حل میشه وگرنه. سعی کن ایشونم ببری مشاوره. خیلی مهمه دوتایی باهم حضور داشته باشین.

  4. 4 کاربر از پست مفید روژان20 تشکرکرده اند .

    روژان20 (پنجشنبه 11 آبان 91)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 مهر 92 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    1,177
    سطح
    18
    Points: 1,177, Level: 18
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    246

    تشکرشده 257 در 72 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: خیانت دوباره

    تنها چیزی که من مطمئنم اینه که حمایت مالی زن از شوهر در اکثر موارد برای زندگی مشترک مضر بوده
    نمیدونم چرا ولی خیلی از خانومایی که تو این تالار میان و از همسرشون حمایت مالی کردن از زندگیشون زیاد راضی نیستن
    واقعیت تلخ اینه که مردا اکثرا قدر این نوع زندگی و همسر رو ندارن
    خواهش میکنیم کارشناسای محترم کمک کنن
    یک خانم که از نظر مالی از همسرش بالاتره چطور پولشو وارد زندگی کنه که ازش سو استفاده نشه
    حالا نمیگیم خیلی ازش قدر دانی شایسته به عمل بیاد ولی حداقل تو زندگی له نشه

  6. 14 کاربر از پست مفید سینان تشکرکرده اند .

    سینان (دوشنبه 08 آبان 91)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: خیانت دوباره

    سلام دوست عزیز

    مشخصه که شما عاقل و فهمیده هستی.نه به خاطر مدرک و سمتت بلکه به خاطر حفظ آرامش و رفتارهای مناسبت.

    این موضوع رو فعلا برای هیچکس باز نکن.نذار قبحش برای همسرت بریزه.از طرفی هم ممکنه از روی ندونم کاری این کار رو کرده باشه و پشیمون بشه.اونوقت دیگه نمیشه دیدگاه اطرافیان رو تغییر داد.

    چیزی که مسلمه همسرت دچار خلا عاطفی شده.چون دقیقا استارت این اتفاقات زمانی بوده که شما تهران بودی.

    کار کردن زن خارج از منزل خوبه اما نباید طوری باشه که اونو از رسیدگی به همسر و خونه باز داره.تجربه نشون میده زنانی که سرکار میرن فرصت رسیدگی به خودشون و همسرشون رو ندارن.البته حق هم دارن.به خصوص اگر مثل شما سمتی هم داشته باشن.

    یه زن خونه دار یا حداقل دارای کار نیمه وقت خیلی بیشتر میتونه به آشپزی و خونه داری و خودش و همسرش رسیدگی کنه.


    اگر میتونی و شرایطش رو داری یه مدت سرکار نرو و عنان زندگی رو بگیر دستت.

    همسرت باید ریشه ایی مشکلش حل بشه.
    شما نمیتونی همسرت رو توی شیشه کنی و نذاری کسی بهش نزدیک بشه.این خودشه که باید بفهمه تعهد یعنی چه .

    شما میتونی با همه دخترها و خانومهای دور و بر همسرت صحبت کنی؟!
    مسلما نمیتونی


    نوشته بودی که همسرت بهت توجهی نداشت.شما چطور؟شما بهش توجه میکردی؟از لحاظ عاطفی بهش رسیدگی میکردی؟

    چیزی که من از صحبتهای میفهمم جریان شما شده مثل مادر و پسر.مادری که پسرش رو بیش از حد حمایت مالی میکنه و اونم روز به روز بی مسئولیت تر میشه.

    مرد باید مسئولیت داشته باشه.انقدر که دیگه فرصتی برای اینجور کارها نداشته باشه.

    چرا هزینه های مالی مسافرت و ...رو شما پرداخت میکنی؟

    عکس العمل همسرت چیه؟پشیمونه؟پرخاش میکنه؟ساکته.؟

    مشاور خیلی بهتون کمک میکنه.میتونه دقیقا بفهمه درد همسرت چی بوده و چرا رفته سمت این موارد.رابطه ات رو هم با اینجا قطع نکن.

    ارامش خودتو حفظ کن و به حرفهای مشاور گوش بده.جلوی گریه ات رو نگیر.بذار هر وقت دلت خواست گریه کنی.برا اینکه جو متشنج نشه توی حموم گریه کن و یه دوش بگیر.خیلی سبک میشی.

    فکر نکن تنهایی.ما همه پیشت هستیم.اینجا هم مشاورای خوبی داره که میتونن بهت کمک زیادی بکنن.

    موفق باشی

  8. 11 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 01 آذر 91)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اسفند 91 [ 13:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-16
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    379
    سطح
    7
    Points: 379, Level: 7
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 88 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت دوباره

    سلام

    متاسفانه ، متاسفانه توی اکثر تاپیک های خیانت که میگردی این "" نام تلفن همراهه که میدرخشه""

    نمیدونم خط های با قابلیت ارتباط از طریق تصاویر زنده که زیاد بشه چه اتفاقی خواهد افتاد.

    آیا مثل تبلیغ تلویزیون عکس آرامگاه حافظ رو میبینیم یا چیزهای دیگر رو

    نمیدونم واقعاً...

    خدا خودش کمکمون کنه

    بگذریم...

    خانم محترم



    اولاً خیلی خوشم اومده که یک گارآگاه واقعی هستی

    ثانیاً در عین اینکه محسنات مثبت زیادی داری صبور هستی و در مقابل اون شوهر (بنظر من خائنت) خیلی مدارا کرده ای.

    با این تعاریفی که کرده ای این آدم ارزش زندگی کردن رو نداره

    چون میدونم ظرفیتش رو داری بهت میگم:

    انشاءاله که بتونی اوضاع رو مدیریت کنی حیف شما که همسر چنین آدمی هستی

  10. 3 کاربر از پست مفید Parsa y تشکرکرده اند .

    Parsa y (پنجشنبه 11 آبان 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 فروردین 93 [ 11:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    208
    امتیاز
    1,973
    سطح
    26
    Points: 1,973, Level: 26
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    743

    تشکرشده 765 در 189 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: خیانت دوباره

    عزیزم امیدوارم مشاورت بتونه کمکت کنه و شوهرت به راه راست هدایت بشه!!
    ولی اینجور که معلومه در آن واحد با چند نفر دوسته که از این کارش معلومه که تنوع طلب هست.امیدوارم تمام سعی و تلاشت رو بکنی که زندگی ات رو برگردونی عزیزم
    ولی این رو بدون که زن با اعنماد به نفس و قوی ای هستی ولی چه میشه کرد بعضی مردا اینجورین!! ببخشید که اینو میگم به آشغال خوری عادت میکنن!! بار زندگی رو هم تنهایی به دوش نکش و بذار یک مدتی فکر همه چیز رو خودش بکنه و از نظر مالی هم ساپورتت رو کمتر کن!! وقتی مرد بیش از حد راحت باشه هوس کارای نامربوط به سرش میزنه!! به نظر من باهاش اتمام حجت کن و بگو اگه زندگیشو دوست داره باید در این مورد جدی قدم های مثبت برداره وگرنه در مورد زندگیتون تصمیم جدی میکیری!!
    رابطه عاطفی و جنسی تون چه طوره؟ آیا رضایت داره؟؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید زیبا کردستانی تشکرکرده است .

    زیبا کردستانی (دوشنبه 08 آبان 91)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: خیانت دوباره

    Parsa y عزیز
    میدونم با خوندن تاپیک چه احساسی به شما دست داد
    ولی به این نکته توجه کنید که این خواهرگل ما

    خیلی خیلی راحت میتونه زندگی مشترکش رو تمام کنه و بره برای خودش باشه
    و الان خیلی منقلب و متشنج و با استرس هست
    وهر توصیه ای میتونه براش یه سند باشه که تو این اوضای وانفسایی که با شوهرش داره
    بهش عمل کنه

    ما در زندگی این خانوم نیستیم
    از هیچیزیش خبر نداریم

    حتما این خانوم میخواد که زندگیشو حفظ کنه که الان اینجاست
    وگرنه تا الان طلاق رو گرفته بود

    بهتره بیشتر زندگیشو آنالیز کنیم
    بعد براش نسخه بپیچیم (که به درد هم نمیخورید و .....)

    خیلیا خیانت دیدن
    چه زن و چه مرد
    ولی زندگی همشون به طلاق ختم نشده
    و خیلیاشون الان دارند با خوبی و خوشی کنار هم زندگی میکنن (چون راه حلها رو پیدا کردند)

    درسته که خیلیا هم هستند که همون بهتر از هم جدا شدن
    ولی بعد از تلاش برای حفظ زندگی مشترک


  14. 8 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 08 آبان 91)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 مهر 92 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    1,177
    سطح
    18
    Points: 1,177, Level: 18
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    246

    تشکرشده 257 در 72 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: خیانت دوباره

    soma گفتن
    سلام من عضو جدید سایت هستم . خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم و امیدوارم با کمک شما بتوونم مشکل زندگیمو حل کنم

    دوستان لطفا امید کسی رو ازش نگیرید
    عجولانه نظر ندهید
    برای خراب کردن همیشه وقت هست


  16. 4 کاربر از پست مفید سینان تشکرکرده اند .

    سینان (دوشنبه 08 آبان 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اسفند 91 [ 13:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-16
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    379
    سطح
    7
    Points: 379, Level: 7
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 88 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت دوباره

    من گفتم که انشاء اله که بتونی اوضاع رو مدیریت کنی

    شما اگر یک مرد باشید متوجه منظور من میشید.

    راستی همیشه گفتن آدم خواب (اگر چه خوابش سنگین باشه)رو میشه بیدار کرد ولی آدمی که خودش رو
    به خواب زده .....چطور

    به نظر من این خانوم با این زرنگی که تمام پنهان کاری های همسرش رو رو کرده و در عین حال از خودش شکیبایی نشون داده خودش یک پا مشاور تمام عیاره و به نظر من احتیاجی به مشاوره ما نداره.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Parsa y تشکرکرده است .

    Parsa y (دوشنبه 08 آبان 91)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اسفند 91 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    394
    سطح
    7
    Points: 394, Level: 7
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت دوباره

    دوستای عزیز مرسی که به صحبت های من توجه کردید . باور نمیشه این همه دوست داشته باشم
    نظر همه رو خووندم . با همتون هم موافقم . حتی پارسای عزیز

    همسرم دوست نداره اصلا راجع به این ماجرا صحبتی کنم . در صورتی که من نیاز دارم بفهمم و بدونم
    دانشگاه هم درس می دم . یکی از همکارام که مجرده مدتیه به من گیر داده . خوب من هم تو موقعیت حساسی قرار دارم . از لحاظ روحی اینقد شکننده ام که به راحتی میتوونم باهاش ارتباط برقرار کنم . ولی خودم خوب و بد رو تشخیص می دم . میدونم کارم بیهوده است و اینده ای جز ابرو ریزی نداره . خب چرا این کار رو بکنم
    ولی همسرم اینطور فک نمی کنه .
    احساس میکنم همه به موقعیت و وضعیتم چشم دارن . خیلی افسوس گذشته رو می خورم . خیلی جاها نباید کوتاه می امدم ولی ...
    از لحاظ جنسی شاید ماهی دو بار بیشتر ارتباط نداشتیم . مثلا از ابتدای تابستان تا عیدفطر 3 بار که به اصرار من بوده
    نمیگم که با اونا رابطه جنسی داشته ولی در حد متخصر بوده .
    شوهر این خانم رو میشناسم . یه مرد بسیار خوشنام و خانواده دوست . میدونم که اگه بفهمه زنشو زنده نمیذاره . چون خیلی زحمتکشه . یه ادم درست مثل خودم
    من به خاطر موقعیت کاریم ، خیلی وقتا دیر رفتم خونه حتی ساعت 2 شب . الان که اس ها رو میبینم ، همین خانومه که شوهرش خوبه به شوهرم گفته : خدا میدونه زنت الان کجاست ، تو ساده ای که فک می کنی سر کاره
    ساخت خونه تا اخر سال دیگه ادامه داره ، شک دارم به همسرم ، نکنه به خاطر این خونه با من از در آشتی درامده ، داره میاد مشاوره و میخواد یه جوری منو راضی کنه .

    چند تا سوال دارم :
    1- یکی از دوستام بهم میگه به این خانمه زنگ بزن و خیلی محترمانه باهاش صحبت کن و یه جورایی محترمانه تهدیدش کن که دست از سر زندگیت برداره
    چون از اس ها معلومه که اون بیشتر تنها بوده . این اواخر انگاری که همسرم پشیمان شده (حداقل از ارتباط با این یه نفر ) و خواسته باهاش کات کنه که اون هی اصرار می کرده .
    2-دانشگاهشو بره یا نه ؟ اگه بره باز با همون ادما روبرو میشه
    3-برخوردم با خانواده همسرم چطور باشه ؟ یکی از دوستای صمیمی پدرشوهرم که میدونه من خونه پدرم زندگی میکنم ، خیلی بهش برخورد و گفت من میخوام با ایشون صحبت کنم و بگم که بیا برای پسرت یه خونه رهن کن . اگه بهش اعتماد نداری ، به اسم خودت رهن کن . برای ادمی تو موقعیت تو زشته که پسرش خونه پدرزن باشه . پدرشوهرم اگه بخوان می توونن . البته من خودم هم میتونم بگیرم ولی دیگه نمیخوام از خودم مایه بذارم .
    4-خواهر دیگرم که شهر دیگه ای هست ، به دلایل متعدد میخواد جدا شه ، اگه اون بیاد خونه پدرم دیگه جایی برای من نیست . منظورم از کوچیکی خونه نیست
    ببخشید مشکلاتم خیلی پیچیده است .مرسی از لطفتون

    روژان عزیز همسرم هم با من میاد مشاوره . البته روز اول خودم تصمیم گرفتم . بهش گفتم که اگه دوست داره بیاد و خودم رفتم داخل کلینیک ، 10 دقیقه بعد خودش اومد و به دکتر هم گفت بخاطر همسرم اومدم
    نمیدونم اونم به زندگیش علاقه داره یا نه ؟ من که برای لحظه لحظه هاش زحمت کشیدم .
    تصور کنید یه قاشق برای زندگی مشترکتون که میخرید تا مدتها ذوقشو دارید ، الان کل زندگیمو رو هوا می بنیم .

    اصلا این اقا درست شد ، چه تعهدی وجود داره که ده سال دیگه دوباره شروع نکنه ؟ الان که من جوون و سالمم اینطوری کرده ، اگه پیر ، چاق و از ریخت بیافتم چی میشه

    پارسای عزیز من از اعصابم مایه گذاشتم . روحیه ام داغونه . خیلی سخته بدونی دارن بهت دروغ میگن ولی باهاش خوب برخورد کنی امیدوارم برای هیچ کس پیش نیاد ولی خیلی کنترل لازم داره

  20. 12 کاربر از پست مفید SOMA تشکرکرده اند .

    SOMA (سه شنبه 23 آبان 91)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.