سلام.
من ظاهراً مشکلاتی که دارم یکی یکی بهشون داره اضافه می شه .
اصلاً حالم خوب نیست .
می خوام روزها بگذره ، دوست دارم بگیرم بخوابم و همیشه خواب باشم .
کاش می شد روزی که دیگه صبح چشممو که باز کنم اینجا نباشم .
تغییری که توی این یک ساله کردم خیلی وحشتناکه .
توی این چند ماهه ناراحتتر ، غمگین تر ، افسرده تر شدم .
حرفایی که شنیدم ، برخوردهایی که باهام شده ، جامعه ایی که داریم .
.
عادت دارم لیست کنم مشکلاتمو ، اینجا هم همین کار رو می کنم .
.
مشکلات خانوادگی :
من از بابام متنفرم و وقتی مجبور باشی که با یکی زندگی کنی که ازش متنفری زندگی برات خیلی سخت میشه . از مامانمم همینطور. اونا خیلی بدن .
اصلاٌ به فکر بچه هاشون نبودن و نیستن .همیشه تحقیر و توهین . دروغ ، تفرقه افکنی .
نمی دونه وظایف پدری چیه .
مشکلات درسی :
اونقدر واحد دارم این ترم که از ترس نمی تونم بهشون دست بزنم .
مشکلات اجتماعی :
همه چی گرون شدن-وضعیت سیاسی مملکت-تحریم ها-احتمال وقوع جنگ-بی کفایتی مسئولین-جوونا افسرده-
مشکلات شخصی :
نیازهایی دارم که برطرف نشده ، گاهی وقتا فکر می کنم خودمو نابود کنم بهتره . بعدش می ترسم از اینکه برای همیشه توی جهنم بمونم . همیشه آهنگ غمگین گوش میدم .
بعضی مواقع می گم ولش کن چقدر بچه مثبت باشی .
مشکلات مالی :
حقوقم ارزشش یک سوم شده . همه چی سه برابر شده : پس همه چی ده برابر شده .
منی که یه روزی دلم به همین ها خوش بود حالا باید چیکار کنم .
چه خاکی به سرم بریزم ؟ چه جوری بیام پس انداز کنم ؟ دیگه هیچ پس اندازی جمع نمی شه .
نگین که قناعت کن .
مشکلات ادامه تحصیلم :
به روزایی دلم خوش بود که اگه نشه حداقل برای دکترا میرم یه جایی اپلای می گیرم .الان که دیگه نمی شه .
حال و رزوم خوب نیست . دیگه هیچ چیز خوشحالم نمی کنه . فکر کنم که دیگه به آخر خط رسیدم.
من یه مرده متحرک هستم که اگه اجبار بالا سرم نباشه از رختخوابم بلند نمی شم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)