
نوشته اصلی توسط
shekastkhorde
سلام.الان که دارماین مطلب رو می نویسم خیلی داغونم. از طرف عشقم بم خیانت شده.شاید این داستان من تکراری باشه ولی دوست دارم با شما دوستان درمیان بگذارم واز نظرات شما دوستان استفاده کنم.راستش من 2سال قبل با دختری آشنا شدم وتا 2روز پیش باهم رابطه کاملا عاشقانه ای داشتیم.نمی گم مشکل نداشتیم ولی در حد عادی بود وازین مشکل ها همه دارن.
همه چیز خوب بود تا اینکه این خانوم از یه پسره خوشش اومد در حال که با من دوست بوده وحتی برنامه ما دوستی معمولی وازینت نبود فقط ازدواج بود.سر همین موضوع باهم دعوا داشتیم که چه زور تو منو دوست داری بعد از یکی دیگه خوشش می اد.دعوای ما یک هفته ای طول کشید تا اینکه با عدرخاهی وپادرمیانی دوستانش ختم به خیر شد.5 ماه بعد دوباره این زخم کهنه دوباره نمایان شد واین دفعه بی سرو صدا وبدون اینکه من بدونم با پسر قرار ملاقات می زاره.و بعد از چند روز درحالیکه با هم رابط خوبی داشتیم یکدفعه درخواست جدایی می کنه.من واقعا جا خوردم واصلا چیزی نمب تونستم بگم بهش.هر روز کارم شده فکر و خیال.
دوستای من بهم پیشنهاد دادن که اصلا حرفی نزن کاری نکن بدو بیرا بهش نگو. خودش پشیمون میشه بر می گیرده.
دوستای خوده این خانوم هم طرفه من هستن می گن اصلا پسره قابله مقایسه با من نیست. ولی من الان دارم دیونه می شم.همه بهم می گن فقط سکوت کن همه چی حل میشه.پشیمون میشه.
والا نمی دونم چی کنم.شما دوستان چه نظری دارید
علاقه مندی ها (Bookmarks)