به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 91 [ 01:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 47 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تفاوت دیدگاه من و همسرم

    سلام

    اینجا یه مشکل دیگر رو مطرح میکنم

    دیروز با همسرم سر یه جریانی دعوام شد و خیلی دلم شکست

    یکی از دوستان صمیمی همسرم داره ازدواج میکنه..خانواده دختر مجبور کردن که حتما باید فلان جا زندگی کنه حتما باید فلان عروسی بگیره اگه نه طلاق مهریه هم اجرا میزاریم.پسره هم هنوز سربازی نرفته..ولی همرو قبول کردن..شرطایی که گذاشتن رو...

    بعد نامزدم دیروز میاد به من میگه باید مهریه تو هم کم کنیم...با این وضع اقتصادو ...حالا هم که ما بدبین شدیم به همه بسکه مهریه میزارن اجرا..

    منم فرهنگ خانوادم خیلی خوب و بالاست...خودشم میدونه ...اصلا قابل مقایسه با اون خانواده دختره نیست..گفتم میخواستی از اول نگی انقدر...گفت خب حالا میگم...البته اینم بگم خیلی اهل لج کردنه..حتی ممکنه الکیم بگه...واسه اینکه ببینه من چی میگم..میدونم که روش نمیشه حتی جلو خانوادم مطرح کنه خودشو خار کنه...

    ولی خیلی بهم بر خوردو کلی بهش توپیدم ...که ارزش من واقعا اینه برات؟ منو مقایسه میکنی با اونا؟انقدر منو شناختی؟که بیام مثلا خدایی نکرده اجرا بزارم؟احتیاجی ندارم

    اونم از جواب وا نموند و هرچی دلش خواست گفت...خیلی سرد شدم...مطمعنم اینکارو نمیکننن چون انقدر بیفرهنگ نیستن ولی همین حرفاش خیلی دلمو شکست...به جا اینکه منو بالا ببره ..متمایز کنه ..اینجوری..خیلی وقتا میشه منو کوچیک میکنه..نمیدونم حس میکنه من خودمو بالا میگیرم میخواد منو حقیر کنه...نمیدونم...خیلیم رومون به هم باز شده

    باید چکار کنم ؟
    الانم قهریم...بهش میگم تو اگه به من شک داری تو انتخابت تجدید نظر کن ...میگه خوش اومدی

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 91 [ 01:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 47 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    کسی جواب منو نمیده چرا؟

    من الان باید چه واکنشی نشون بدم؟

    بازم از خودگذشتگی و زنگ بزنم بگم ارزش تو بالاتر از مهریه هست و اگه بخواد زندگیمون بپاشه من از بین میرم مهریه چیه دیگه...بهش امید بدم...بگم مهریه تضمینیه که تو به من دادی

    یا اینکه نه رو حرف خودم وایسم و بگم که حق نداشت اینو میگفت؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 91 [ 01:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 47 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    یکی جواب بده خب ..خیلی ناراحتم

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    به نظر من مهریه برای بیشتر خانمها یه جنبه ی معنوی و احساسی داره (هر چی بیشتر باشه ارزش من براش بیشتره) البته تا حدودی هم همینطوره به شرطی که این مقدار یه رقم معقولی باشه و واقعا "مهر"یه باشه نه "زور"یه.

    اما آقایون:
    1. اگه یه عاشق دلباخته باشن که بدون توجه به همه ی مسایل و با چشم بسته هر جور مهریه ای رو قبول می کنن. البته ممکنه بعدا که چشماشون باز شد، دیگه کار از کار گذشته باشه.
    2. اگه یه آدم منطقی باشه و اهمیت مهریه (تا حد حفظ استقلال زن بعد از جدایی - خدای نکرده!) رو بدونه، با یه حساب دودوتا چهارتا میبینه که واقعا از یه مقداری بیشتر (مثلا 200 سکه) واقعا دیگه تامین کردنش کار آسونی نیست و اگه لازم شد همچین هزینه ای بکنه احتمالاباید روی خونه پدریش حساب بکنه. (البته آقایونی که خونه پدری بزرگتری دارن می تونن با اجازه پدرشون همچین ریسکی بکنن)
    3. طبیعیه که توی شرایطی که با توجه به نوع مهریه، نرخ اون هم شدیدا دچار تلاطم و نوسان میشه و از طرفی مثالهایی رو از اطرافیانشون می بینن که مهریه واقعا "دادنی و گرفتنی" است، دچار نگرانی بشن.

    پیشنهاد من به شما:
    مهریه منطقی رو قبول کنید و مطمئن باشید که مهریه زیاد و غیر قابل تامین کسی رو خوشبخت نمیکنه. دوست دارید همسرتون به خاطر مهریه زیاد شما رو تحمل کنه؟ (فکر کنم یه همچین موضوعی توی این انجمن به چشمم خورده) دوست دارید از ترس به اجرا گذاشتن مهریه به خواسته هاتون تن بده و حس مسوولیت و سرپرستیش سرکوب بشه؟

    چند سوال:
    آیا شما رسما ازدواج کردید و مهریه تون ثبت شده یا در مرحله نامزدی هستید؟
    گفتید که همسرتون گفته به همه بدبین شده، چرا؟
    آیا اونقدر به همسرتون و زندگی آیندتون علاقه دارید که مهریه رو تا حد معقولی که مورد رضایت هر دو طرف باشه پایین بیارید؟ یا ترجیح میدید "حرف مردم" با زندگی احساسی شما بازی کنه؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید mostafun تشکرکرده است .

    mostafun (پنجشنبه 27 مهر 91)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 91 [ 01:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 47 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mostafun
    به نظر من مهریه برای بیشتر خانمها یه جنبه ی معنوی و احساسی داره (هر چی بیشتر باشه ارزش من براش بیشتره) البته تا حدودی هم همینطوره به شرطی که این مقدار یه رقم معقولی باشه و واقعا "مهر"یه باشه نه "زور"یه.

    اما آقایون:
    1. اگه یه عاشق دلباخته باشن که بدون توجه به همه ی مسایل و با چشم بسته هر جور مهریه ای رو قبول می کنن. البته ممکنه بعدا که چشماشون باز شد، دیگه کار از کار گذشته باشه.
    2. اگه یه آدم منطقی باشه و اهمیت مهریه (تا حد حفظ استقلال زن بعد از جدایی - خدای نکرده!) رو بدونه، با یه حساب دودوتا چهارتا میبینه که واقعا از یه مقداری بیشتر (مثلا 200 سکه) واقعا دیگه تامین کردنش کار آسونی نیست و اگه لازم شد همچین هزینه ای بکنه احتمالاباید روی خونه پدریش حساب بکنه. (البته آقایونی که خونه پدری بزرگتری دارن می تونن با اجازه پدرشون همچین ریسکی بکنن)
    3. طبیعیه که توی شرایطی که با توجه به نوع مهریه، نرخ اون هم شدیدا دچار تلاطم و نوسان میشه و از طرفی مثالهایی رو از اطرافیانشون می بینن که مهریه واقعا "دادنی و گرفتنی" است، دچار نگرانی بشن.

    پیشنهاد من به شما:
    مهریه منطقی رو قبول کنید و مطمئن باشید که مهریه زیاد و غیر قابل تامین کسی رو خوشبخت نمیکنه. دوست دارید همسرتون به خاطر مهریه زیاد شما رو تحمل کنه؟ (فکر کنم یه همچین موضوعی توی این انجمن به چشمم خورده) دوست دارید از ترس به اجرا گذاشتن مهریه به خواسته هاتون تن بده و حس مسوولیت و سرپرستیش سرکوب بشه؟

    چند سوال:
    آیا شما رسما ازدواج کردید و مهریه تون ثبت شده یا در مرحله نامزدی هستید؟
    گفتید که همسرتون گفته به همه بدبین شده، چرا؟
    آیا اونقدر به همسرتون و زندگی آیندتون علاقه دارید که مهریه رو تا حد معقولی که مورد رضایت هر دو طرف باشه پایین بیارید؟ یا ترجیح میدید "حرف مردم" با زندگی احساسی شما بازی کنه؟

    خیر الان نامزد هستیم...و زمان خاستگاری مهریه رو تعیین کردیم..الان مهریه خواهرشونم همین مقدار هست..
    اطرافیانشون که جدا شدند ..سریع مهریه گذاشتن اجرا ..مثل همین دوستشون برای همین ترسیده..ولی آخه من ادمی نیستم که اینکارو کنم...وضع مالی پدرم خوب هست..اصلا ازین رسما تو فامیل نداشتیم که بگیم مهر اجرا
    من اصلا مخالفتی با پایین آوردنش نیستم ..ولی پدرم ناراحت میشه اگر بفهمه.مگه میشه حرف رو عوض کرد...من و نامزدم قبل خاستگاری این قول هارو گذاشته بودیم
    من الان باید بهش بگم مشکلی ندارم؟ احساس میکنم اینجوری انگار خودمو تحمیلش میکنم..میفروشم...حس بدی دارم...خیلی هم پرخاشگر هست اگه جوابشو بدم

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 91 [ 01:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 47 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    دوستان گلم احتیاج به راهنمایی دارم...امروز کلی on بودم ولی جز یک دوست عزیز کسی جوابی نداد...چرا؟

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    سرنا عزیز

    سلام
    من متوجه نشدم عقد کردید یا نه فقط صحبت کردید؟


    من فرض رو میذارم به اینکه هنوز عقد نیستید

    اگر هنوز عقد نکردید یه مقدار راجع به پرخاشگری نامزدت بنویس و اینکه این خصوصیت اخلاقی برای شما قابل قبوله؟ چون در زمان نامزدی معمولا آدما آرومتر هستند و بعدا خصوصیاتشون رو بیشتر نشون میدن. الان بیشتر از مهریه باید نگران این قضیه باشی!



    مهریه شما چقدر تعیین شده؟

    از این به بعد جوری رفتار کن که طرفت حساس نشه.فورا از تمرکز روی این قضیه منحرفش کن.بحث رو عوض کن بگو به این موارد بی اهمیت فکر نکن. نه اینکه جبهه بگیری و نشون بدی این موضوع مهم هست.

    در مورد مثالی که همسرت زده همون اول که تعریف کرد میگفتی خانواده دختر چه خانواده ای بودن این دیگه چه فرهنگیه هر کسی هر جا به صلاح زندگیش باشه باید زندگی کنه و اصلا چرا باید از مهریه به عنوان یه آلت برا زورگویی استفاده میکردن.فورا فکرشو به این قضیه جلب میکردی که شما به هیچ عنوان مثل اونا فکر نمیکنی

    خوب تا حدی باید به آقایون حق داد که از مهریه بالا بترسند ولی الان روی صحبتم با شماست طبق قوانین جدید مهریه تا حد 120 عدد سکه عندالمطالبه و بقیه اش عند الاستطاعه شده یعنی تقریبا غیر قابل وصول شده بالاتر از 120 سکه کلا هیچی به حساب میاد پس اگه عدد تعیین شده از 200 سکه (80 تا هم بیشتر از عندالمطالبه) بالاتر هست زیاد روش پا فشاری نکن که از همین اول هم قهر و کینه رو تو زندگی داشته باشی.


    اگه عدد مهریه ات خیلی بالاست بهش حق بده که نگران باشه و سعی کن با پدرت صحبت کنی کمش کنی. اگه میدونی ممکن نیست به نامزدت بگو که بالای 120 سکه عندالاستطاعه شده و ارزش قانونی نداره پس به خاطر اینکه حرف پدرم زمین نیفته روی عددش فکر نکن.

    ببین من خودم شخصا الان توی زندگیم خونه ماشین و حتی خط موبایل همسرم به نام من هست (البته به دلایلی این جوری شده من پافشاری نکردم) هر وقت صحبتی در این زمینه پش میاد من قضیه رو خیلی بی اهمیت جلوه میدم و اینطوری نشون میدم که همین الان حاضرم همش به نامت بشه و البته همسرم خودش میدونه که هرگز حتی در صورتی که کارمون به جای باریک بکشه حق اون رو پایمال نمیکنم (اینو توی بقیه حرفام میتونه برداشت کنه)

    نذار رو این قضایا حساس بشه و البته در مورد پرخاشگری اون آقا بیشتر فکر کن


  9. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    فکور (یکشنبه 30 مهر 91)

  10. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    سرنا گرامی ، به تالار همدردی خوش اومدی

    من تاپیک قبلی شمارو هم مطالعه کردم ، باید ذکر کنم که عنوان مناسبی برای این تاپیکت گذاشتی که نشان دهنده قدرت درک بالای شماست ،
    به یکی از مهمترین و اساسی ترین معیارهای اثرگذار در ازدواج اشاره کرده ای

    آنچه من برداشت کردم این هست که شما هنوز عقد رسمی نکرده اید ، لذا توصیه اکید می کنم مراسم عقد را تا آنجا که می توانید به تاخیر بیندازید !
    چرا که اگر بدون توجه به این مشکلات ، به ازدواج تن دهید ، بعد از ازدواج مشکلاتتون بیش از اینها خواهد شد
    شاید الان از همسرت رنجیده ای و ناراحت هستی ، شاید الان از اینکه خودت نیستی و به خاطر همسرت و خانواده همسرت تن به یکسری از کارها می دهی من جمله نماز خواندن **..
    اما مطمئنم که دلخوری با کمی گفتگو همراه با چاشنی احساسات از بین می رود اما ، تفاوت عقیده و فرهنگی که بین دو خانواده هست به قوت خود باقی می ماند

    اگر شما ازدواج کرده بودی و در متن زندگی بودی ، راهکارهایی رو برای تطبیق دادن و منعطف بودن در زندگی ، به شما می دادم ، اما اکنون بهترین تصمیم زمانی اخذ می شود که اولا با تعویق همراه باشد و ثانیا با شناخت کافی

    **( قصد ندارم در اعتقادات و یا فواید نماز و تشویق به خوندن نماز و ریشه یابی یک خط در میان نماز خوندن سخنرانی کنم ... چرا که الان فضایش مناسب نیست )

    ==================
    در خصوص تاپیک قبلی شما و سئوالتون
    آیا تغییر رفتار من درست است؟یا خودم باشم

    توجه شما را به مشاوره زیر جلب می کنم ( می توانی با کلیک کردن بر روی شکلک ستاره به پست کامل دسترسی پیدا کنی )




    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت

    ب)
    همچنین عدم توجه به لزوم داشتن اشتراکات معیارهای فوق در طرفین ، و نیز مجذوب احساسات تند ابتدای آشنایی شدن، باعث ناهمگوني احساسي بين زن و مرد می شود؛ که متاسفانه اين ناهمگوني معيارهاي ازدواج موجب خواهد شد روز به روز نه تنها احساسات دونفر همسو نشود، بلكه از هم فاصله نیز بگيرند.
    مثلا وقتی یکی از طرفین ، تحت احساسات شديدي واقع شده است، كوتاه آمدنهاي يك طرفه ايشان مي تواند نشاندهنده اين باشد كه اكنون او خودش نيست. يعني خود واقعي اش را ناخودآگاه در برابر طرف مقابل مخفي ساخته است،‌چون دوست دارد وی را به دست آورد.
    اما توجه به این نکته ضروری است که:
    معلوم نيست پس از ازدواج به همين مقدار كوتاه بيايد، همراه باشد، و صرفا ديدگاه و نظرات طرف مقابل را در راس كار قرار دهد. در آن وقت تفاوتهاي اساسي بین زن و شوهر آشكار شده و اين فاصله احساسي بيشتر خواهد شد.

    و حالا بسنج ببین آیا شما می توانی این تغییرات را تا آخر عمر داشته باشی؟
    بعد از ازدواج از تندی و بی منطق بودن احساسات و عواطف کاسته می شود و این احساسات درست تر و منطقی تر خرج می شوند
    البته هرکسی خودش باید تجربه کند تا درک کند ، اما ازت می خواهم که مثل یک دانش آموز کلاس اول که می پذیرد خاهر را خواهر می نویسم اما خاهر می خوانیم ، شما نیز این اصل را در خصوص احساسات و تغییر آنها بعد از ازدواج بپذیری

    در خصوص بحث مهریه که اخیرا پیش اومده است
    ازدواج آداب و رسومی دارد
    مهریه حق شماست ،
    همانقدر که حرف نامزدت و پیش کشیدن کم کردن مهریه با توجه به تحت تاثیر قرار گرفتن ایشون در خصوص وضعیت دوستشون ، منطقی نیست
    سخن شما نیز بر این مبنا که :

    ولی آخه من ادمی نیستم که اینکارو کنم...وضع مالی پدرم خوب هست..اصلا ازین رسما تو فامیل نداشتیم که بگیم مهر اجرا
    منطقی نیست
    نمی تونی قاطعانه بگویی در آینده چه اتفاقاتی پیش خواهد آمد و در اون شرایط وضعیت شما چه خواهد بود ، چه تصمیم خواهی گرفت

    اگر همان طور که گفتی اصلا مال این حرف ها نیستی نمی بایست موضع بگیری ، خیلی راحت می تونستی بگویی بعد از عقد مهریه را همانجا در نزد عاقد کامل بهت می بخشم و در دفتر نیز ثبت می کنم

    اما آیا اونقدر مستقل هستید که این تصمیم را بگیرید و تبعانش را نیز بپذیرید؟!
    نکته دیگر ،خانواده اتان در تصمیمات شما چقدر نقش دارد؟!


    به همبن خاطر می گویم ، برای عقد زمان دهید و به شناخت بیشتری از همدیگر دست پیدا کنید
    چند نمونه مسائل قابل تامل و نیاز به کار بیشتر را در زیر برایت می نویسم ، بررسی بیشتر و پیدا کردن راه حل بر عهده شما

    در خلال پست های کوتاه شما ، عدم ثبات و تحت تاثیر بودن( عدم استقلال) ، در نامزدت دیده می شود ،
    دقت کن شما به همسرت گفتید که :

    گفتم میخواستی از اول نگی انقدر...
    و نامزدت گفته :

    گفت خب حالا میگم...ا

    از کجا معلوم الان بر سر یکسری از شرایط توافق کنید اما بعد از ازدواج خلاف شرایط عمل کند و در جواب اعتراض شما بگوید ، " خب حالا می گویم"


    نکته بعدی

    عدم خودباوری در وجود شما

    دقت کن نوشته ای

    به جا اینکه منو بالا ببره ..متمایز کنه
    نباید نیاز داشته باشی دیگری شما را بالا ببرد ، تا این نیاز باعث به وجود اومدن انتظار بشه
    و اون انتظار باعث به وجود اومدن یک ذهنیت ، و اون ذهنیت باعث نشان دادن واکنش احساسی به جای واکنش منطقی شود
    تایید گرفتن از جانب همسرت ، کاملا ضروری و مهم هست ، اما قبل از تایید گرفتن از محیط بیرون ، می بایست در درون خودمون ، به باور تایید برسیم ...
    لذا روی اعتماد به نفست کار کن تا تحت تاثیر احساسات قرار نگیری و گفتگوها و مسائل و یا به قول خودت دعواهایی که بین شما و نامزدت پیش می آید را در مسیر درست هدایت کنی

    حال چه بکنبی؟
    شناختت رو از ازدواج ببر بالا
    معیارهایت را کاملا مشخص کن
    معیار های اصولی را پیدا کن
    مجددا نامزدت را با معیارهایت چک کن
    موانع و مشکلات را خوب و کامل ببین و بسنج
    توان و ظرفیت خودت را برای امروز ، برای فردا و در نهایت برای یک عمر بسنج
    از خانواده نیز در این زمینه مشورت بگیر ، حتی الامکان با مشاور خانواده مجرب نیز صحبت کن
    و در نهایت با چشم باز هم خوبی های این ازدواج هم نقص های این ازدواج ( بدون در نظر گرفتن احساسات) را بسنج و بعد تصمیم بگیر

  11. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (یکشنبه 30 مهر 91)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 91 [ 01:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 47 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    [/b]عدد مهریه من 1100 سکه هست...ما الان نزدیک 1 سال هست که نامزد هستیم..و قبلش هم دوست بودیم...همسرم به خاطر مسایل ژنتیکی یه مقدار پرخاشگر هست و به نظر من تربیت غلط خانوادش...پدرش خیلی زیاد ازش ایراد میگرفته و میگیره...پدرش خیلی مستبد هست
    مثلا اگر زیاد سر به سرش بزارم یا گیر بدم یا رو نظر خودم پافشاری کنم اول هیچی نمیگه ولی یه هو عکسالعمل نشون میده..ولی در کل آدمی نیست که مدام اینجور باشه..پدرش هم همینطوره...مادر شوهرم زمانی که باهام صحبت میکنه میگه ببین همه دوست دارن شوهرشون مثل شوهر من باشه...پسرم هم کپی پدرش هست...راز موفقیت من هم تو زندگی با آدمی که زود عصبی میشده اینه که فقط فقط صبور بودم و سکوت کردم...
    مثلا نامزد من اگه بدترین دعوا هم کنیم 1 ساعت بعد انگار هیچ اتفاقی نیفتاده..اصلا یادش میره...میشه عین قبل..
    من تو این مدت نامزدی اشتباهای زیادی کردم ..مثلا هر حرفی از خانوادش میشنیدم سریع بهش میگفتم اونم از من عصبی میشد و میگفت چرا منو بین خانوادم و خودت قرار میدی..یا مثلا به بیرون رفتنش با دوستاش خیلییی گیر میدادم...مثلا هفته ای یکبار میرفت...کارای پچه گانه ای که احساس میکنم باعث شده بترسه از اینده...

    محاسن نامزدم اینهاست: خیلی خوش برخورد با همه..با احساس...مهربون...خیر...مستقل... آینده نگر..زن دوست..مشوق...خانواده خوب...پدرش حمایتگر
    معایب اینه:خیلی زود عصبی میشه ولی عصبی شه جوابشو بدم هرچی دلش بخواد میگه..اگه سکوت کنم اونم ساکت میشه...مثلا اگه بهش بگم خیلی بیشعوری میگه خودتی ازین حرفا...سریع هم یادش میره...رو نظرات خودش اول خیلی پافشاری میکنه هرچند شاید در خفا به نظرات من هم فکر کنه...علاقه شدیدی به دوستاش داره..اگه بهشون بی احترامی کنم یا پیش خودمون بگم ازش بدم میاد خیلی بهش بر میخوره...

    ما به خاطر شرایط کاریش از هم دوریم..تو این زمان بیشتر به هم میپریم...
    چون این مشکلات رو داشتیم ..هروقت خیلی خوب برخورد میکنم میگه داری تظاهر میکنی..منم خیلی کفرم در میاد
    در ضمن در حال حاضر خیلی برای اینده بیظرفیت هستم...چون واقعا لوس شدم بسکه مامان بابام بهم رسیدن...برای بالا بردنش چکار کنم...ممکنه بعد از ازدواج هم بریم جای دیگه برای زندگی

    و تفاوت فرهنگ خانواده هامون...فقط در پوشش است...که من سعی کردم رعایت کنم ..گفتم چیزی از من کم نمیشهوقتی اونجام اونجور باشم که نامزدم میخواد...ولی در مسایل دینی پدر من هم خیلی معتقد به نماز و این مسایل هست و هیچوقت اجباری در کار نبوده..

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 91 [ 01:24]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    328
    سطح
    6
    Points: 328, Level: 6
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 47 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Angry RE: تفاوت دیدگاه من و همسرم

    امروز بهش اس ام اس دادم و نوشتم که :
    من بهت حق میدم که نگران باشی..من این مسعله برام مهم نیست که بخواد به خاطرش بینمون اختلاف بیفته...و اینکه اگر عصبی شدم برای این بود که منو تو یه راستا با اون کسی قرار دادی که اینکارو کرده...من به خوشبختیمون فکر میکنم اگر بخوام از مهریه به عنوان ابزار برای زورگویی استفاده کنم در اینده زن خوبی برای تو نخواهم بود .پس به من اعتماد کن...هم رفتار من غلط بود هم حرف تو بی منطق بود.و اینکه نظر تو برام از همه چی باارزش تره
    بعد اس ام اس داد که بیخیال...گفتم که مسعله ای نیست که بیخیال بگذریم...بعد گفت همه چیو به خدا میسپاریم و جلو میریم..خودش هوامونو داره...دیگه منم بحثی نکردم

    دوستان خوبم در این راه نامزدی تا ازدواج خیلی به کمکتون احتیاج دارم تنهام نزارید...منو با نظراتتون و راهنماییهاتون خوشحال و دلگرم کنید..

    ممنون

  14. کاربر روبرو از پست مفید سرنا تشکرکرده است .

    سرنا (شنبه 29 مهر 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.