چگونه از شوهرم بخواهم که به خواسته هام عمل کنه؟

[یاغیش]

سلام دوستان
من و خانواده همسرم ارتباط خوبی باهم نداریم.یه هفته میشه که جهیزیه رو بردیم خونمون .اونا روز اول عصر یه سر اومدن و رفتن و دیگه کل هفته نبودن تا اینکه دیروز من خونه نبودم خانواده همسرم با شوهرم رفتن خونمون .عصر شوهرم گفت که تنها با برادرش میره منم گفتم راضی نیستم ولی شوهرم نه تنها برادرشو بلکه کل خانوادش رو برده بود خونمون .کل خونرو گشتن و وسایلارو چک کردن.
خیلی ناراحتم از اینکه چرا با اینکه به شوهرم گفتم باز اونارو برده و اینکه چرا وقتی من نبودم همشون رفتن ؟
لطفا راهنماییم کنین که چه رفتاری داشته باشم؟

[Hamdardi2]

عزيزم اين قضيه از اون دسته قضيه هاست كه اگه بهش حساس بشي ،هميشه يه چيزي واسه ناراحت كردنت پيدا ميكنه!
ميدونم چقد لج آدم درميادا!
اما واقعا بهترين راه يه جو بيخياليه!
لزومي نداره به خاطر اينكار خودتو ناراحت كني،به جاش به عشق خودت و همسرت و اينكه انشالله قراره يه زندگي خوب رو شروع كنيد فكر كن!

[shomila]

عزیزم چرا نباید میومدن خونتون؟

چه مشکلی با خونواده همسرت داری؟

[یاغیش]

shomila jon man az in narahatamke chera ba inke midonestan man onroz nistam raftan?taze ye hafte bodke khone bodam na tamas gereftan na omadan

[maryam123]

سلام به شما

دوست عزیز
فارسی تایپ کنید.انگلیسی و فینگیلش تایپ کردن خلاف مقرراته و پستتون پاک میشه

سوال خوبی پرسیدی !

واقعا اگر همچین راهی وجود داشت و با خوندن چند تا پست و جمله میشد فهمید باید چه کار کینم تا همسرانمون مطیع ما بشن خیلی خوب میشد و همه مشکلات حل میشد..!

چند مورد رو یادت باشه:

از همین ابتدا نذار روابطتت تیره و تار بشه.اصلا بهشون به دیده خانواده شوهر نگاه نکن.
فکر کن خانواده خودتن.

خانواده شوهر از قدیم و ندیم تو ذهن عروسا جای خوبی نداشتن و ندارن.
اما خیلی خوبه که همون دیدی که به خانوادت داری به اونا هم داشته باشی.

مادر همسر من برای دیدن جیهیزیه نیومد.یعنی همسرم اجازه نداد.من اون موقع خیلی خوشحال شدم و گفتم به به ! چه همسر عاقلی....ببین چطور از زنش حمایت میکنه و ....

اما الان با گذشت 4 سال هر بار صحبت میشه مارد همسرم میگه تو (یعنی من ) نذاشتی من بیام و جیهیزیه ات رو ببینم. و شروع میکنه به گوشه و کنایه زدن و در نهایت کار به دلخوری میکشه.

با خودم میگم کاش یه بار امده بودن دیده بودن و دیگه انقدر به من سرکوفت نمیزدن.

شما توی اون شرایط نبودی.شاید وقتی همسرت میخواسته با برادرش بره خانوادش بهش گیر دادن که ما هم بیایم.

بعدش هم امدن که امدن !

جرم که نکردن.امدن وسایل زندگی اینده پسرشون رو ببینن.

دوست خوبم

حسایتت رو به خانواده همسرت کم کن.باهاشون مهربون باش.

مادر همسرت به عنوان یه زن دوست داشته جیهیزیه شما رو ببینه.خطایی نکرده.

جالب چند روزه پیش یکی از دوستام که مثل شما در شرف ازدواجه بهم زنگ زد و گفت مادر شوهرم امده جهیزیه منو ببینه اما الان یک هفته هستش که تو خونه ما مونده !! دوستم حرص میخورد و میگفت داره تو وسایل نو و جدید من برای خودش غذا درست میکنه و میگه این حقه منه که بدونم عروسم جهاز چی اورده چی نیاورده !!!

خودتو بذار جای اون دوست من.اگر جای اون بودی دیگه چیکار میکردی؟

خلاصه:

حالا که شما اول راهی از همین الان اجازه نده روابط خراب بشه.و همسرت رو هم بین خانوادش و خودت قرار نده

احترامشون رو نگه دار.لزومی نداره همیشه مقابلشون بایستی

موفق باشی

[eghlima]

چرا اول کاری کدروت بینتونه
حتما حتما سعی کن ناراحتیتونو برطرف کنی

[عروس پاییز]

سلام دوست عزیزم
منم کاملا تو شرایط تو بودم و تقریبا میشه گفت هستم اما مشکل من یه ذره با تو فرق میکنه اینکه من تو دوران نامزدی حتی یه کلمه با خانواده شوهرم از گل نازک تر بهم نگفته بودیم فقط وفقط مشکل من با یکی از خواهر شوهرام بود چون فکر میکرد من اگه بخوام یه قطره آب بخورم باید با نظارت اون باشه هر چی پدر و مادر شوهرم مانعش میشدن بهتر که نمیشد بدتر میشد.تا جایی که هیچ کدوم از اعضای خانواده رو نذاشت پاشون رو خونه ما بزارن.و مثل تو وقتی من نبودم طوری رفتار میکرد که صاحب خونه ست و حق داره جای وسایل رو عوض کنه. اوایلش انقدر زجر میکشیدم که حد و اندازه نداشت تا جایی که بهترین روزهای زندگیم یعنی مراسم عروسی رو برام جهنم کرد.عزیز دلم اینا رو بهت گفتم تا بدونی منم مثل تو بودم اما میخوام تجربه خودم رو باهات در میون بزارم که حداقل تو مثل من زجر نکشی.
به هیچ عنوان به هیچ عنوان و باز به هیچ عنوان نزار کارهای اونا تو رابطه شما دو نفر تاثیر بزاره. به هیچ عنوان چون این وسط تنها کسی که ضرر میکنه تویی.به قول دوستمون یه ذره سعی کن بی خیال باشی میدونم سخته ولی اگه میخوای زندگی خوبی داشته باشی باید یه دوران خودت رو به ندیدن و نشنیدن بزنی.تا جایی که همسرت متوجه بشه تو سعی در آروم کردن قضیه داری نه بالا بردن اختلاف.
در مورد اینکه چرا شوهرت اونا رو آورده بدون شاید واقعا هیچ تقصیری نداشته و خودشون اومدن و مطمئنا اون نمیتونسته رک بهشون بگه نیاین (درست همین اتفاق برای من افتاده) کاری کردن که شوهرت هیچ چاره ای نداشته.چه بهتر بزار بیان و ببینن. خب نهایتش میخواد چی بشه.به هر حال قبول کن قبل از اینکه تو به زندگی شوهرت بیای اونا عزیز ترین افراد زندگیش بودن و نمیتونه بگه حق ندارین خونه من بیاین
سعی کن انقدر بزرگواری کنی که اونا رو شرمنده کنی که بدون حضور تو اومدن و وسایلت رو دیدن و تو حرفی نزدی به احترامی که براشون قائلی.
دوست عزیزم تنها راهی که میشه از شوهرت بخوای که به خواسته هات عمل کنه راهیابی به دلش و قوی کردن عشق و محبت بین دوتاییتونه. تا جایی که کاملا بهت اعتماد کنه و به خاطر اینکه ناراحت نشی به خواسته هات عمل کنه
انقدر عشقتون رو زیاد کنین که هیچ کس تو خودش این قدرت رو نبینه که بتونه زندگیتون رو براتون تلخ کنه. دوست خوبم خانواده شوهر اگه شمر ذل جوشن هم باشن مطمئنا هیچ وقت نمیخوان زندگی پسرشون خراب بشه اما تو اطراف ماها افرادی وجود دارن که بدون هیچ ترسی از خدا زندگی رو نیست و نابود میکنن سعی کن خودت رو قوی کنی
ببخشید اگه سرت رو درد آوردم

[سینان]

عزیزم هر کی یه مدلیه
مثلا من الان جهازی جور کردم که خانواده شوهرم تو خواب هم ندیدن خیلی دلم میخواد بیان ببینن
ولی فکر نکنم مادر شوهرم بیاد چون میدونه جهازم خیلی خوبه
اگرم بیاد از حرصش هی ایراد میگیره و از جهاز دخترای فامیلشون تعریف میکنه
واقعا منم دلم میخواست وقتی نیستم بیان ببینن که گوشه کنایه نزنن
حیف عمر آدم که تو این فکر و خیالا بگذره
بیخیال شو به زندگیت برس

[بالهای صداقت]

یاغیش گرامی ، اینکه چه طور از شوهرت بخواهی که به خواسته های شما عمل کنه ، یک موضوع هست و اینکه آیا اون خواسته شما انجام شدنی هست یا نه موضوع دیگری است

خانومی شما اول راه زندگی هست ، و مسلما هدفت داشتن یک زندگی خوب و آرام و صمیمی هست
به همین خاطر باید از همین ابتدای زندگی قدم هایت را درست و اصولی برداری تا بتوانی اون زندگی رویایی را بسازی
لذا توصیه اکید می کنم در خصوص مهارت های زندگی و انتظارات زنان و شوهران از یکدیگر اطلاعاتت رو بالا ببری

این دلخوری اول و آخر شما در زندگی نیست ، بارها و بارها دلخوری و نگرانی برای شما و همسرت پیش می آید اما زنی موفق هست که بتواند اون بحران ها و تنش ها و دلخوری ها را به شیوه درست مدیریت کنه به گونه ای که
>>> هم با رفتار جراتمندانه دلخوری اش را صحیح عنوان کنه
>>> هم با قدرت پذیرشش ، کمبودها و کاستی ها را از هر دو طرف ببینه و بپذیره
>>> هم با قدرت انعطافش بتونه زندگی اش را در مسیر درست هدایت کنه

وقتی اینگونه در زندگی ات ظاهر بشوی ، هم خواسته های معقولانه و اصولی پیدا می کنی و هم شوهرت به خواسته های شما بها می دهد

[نيلاي]

به نظر منم بهتره حساس نشي چون واقا موضوع مهمي نيست .تازه اول راهي .بعدا ميفهمي كه تو زندگي خيلي بايد انعطاف داشته باشي .خيلي جاها بايد غرورتو بذاري كنار وگذشت كني . از همين ابتدا سعي كن مهارتهاي زنگدگي را ياد بگيري .
در مورد اين موضوع ديگه با شوهرت صحبت نكن . فراموشش كن .تو زندگي گاهي اوقات لازمه چيزهايي رانبيني يا نشنوي .اگر بيش اندازه حساسيت نشون بدي ذهنيت همسرت نسبت بهت بد ميشه .پس بهتره گذشت كني.وبي خيال بشي