به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    516
    سطح
    10
    Points: 516, Level: 10
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    سلام

    مشکلی دارم که از شما عزیزان میخوام در حلش راهنماییم کنین.
    من24 سالمه و 4 ساله که ازدواج کردم. من احساس میکنم خیلی حساس و شکننده هستم.از اول ازدواجم به این حد حساس نبودم اما کم کم با شروع یکسری آزار و اذیتها از سمت خانواده همسرم حساسیت من به اوج خودش رسید.
    در واقع جلوشون موضع سختی گرفتم و تصور میکنم هر حرف و یا حرکتی که میکنن با نیت و قصده اذیت کردن منه.

    حالا این حساسیت داره منو خیلی ازار میده.دلم میخواد خیلی راحت از کنار خیلی حرفها بگذرم.حتی اگر اون حرفها ناراحت کننده باشه.دلم میخواد محکم باشم.لطفا راهنماییم کنید.

  2. 2 کاربر از پست مفید آلاله تشکرکرده اند .

    آلاله (سه شنبه 25 مهر 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 08:06]
    تاریخ عضویت
    1391-1-08
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    84

    تشکرشده 84 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    منم همین مشکلو دارم
    منتظر راهنمایی های دوستان هستم :)

  4. کاربر روبرو از پست مفید میثاق تشکرکرده است .

    میثاق (دوشنبه 24 مهر 91)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    516
    سطح
    10
    Points: 516, Level: 10
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    ویدا من به این نتیجه رسیدم بسیاری از مشکلات من به دلیل همین حساسیت هاست.
    دوست دارم مشکل رو ریشه ای حل کنم.کمکهای دوستان خوب بود و من تا حدود زیادی تونستم مشکلات رو رفع کنم.حالا ازتون میخوام در رابطه با حساسیتم بهم کمک کنید.لطفا اعضا و کارشناسان کمک کنند.به خصوص اینکه میثاق هم این مشکل رو داره.احتمال زیاد کم نیستن کسانی که این مشکل رو دارن.
    حتی وقتی مشکلی با همسرم ندارم و خوب هستیم یک رفتار خانواده شوهرم میتونه اعصاب منو بهم بریزه و در نتیجه زندگیمون بهم بریزه.
    کمکم کنید

  6. کاربر روبرو از پست مفید آلاله تشکرکرده است .

    آلاله (سه شنبه 25 مهر 91)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-4-07
    نوشته ها
    487
    امتیاز
    1,771
    سطح
    24
    Points: 1,771, Level: 24
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3,685

    تشکرشده 3,700 در 587 پست

    Rep Power
    60
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    آلاله جان

    شما با خانواده همسرت زندگی میکنید?
    این حساسیت ها همیشه هست اما خوب اصراری نیست که برخورداتون با خانواده همسرتون زیاد باشه

    میتونید رفت وآمدهاتون رو کمتر یا قانونمندتر کنید به کمک همسرتون
    اینجوری احترام هم بیشتر میشه
    شماها دو خانواده مجزایید پس دلیلی نداره برخوردهاتون زیاد باشه
    مگه در طول هفته :چقدر برخورد دارید?

  8. 4 کاربر از پست مفید z o h r e h تشکرکرده اند .

    z o h r e h (دوشنبه 24 مهر 91)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    516
    سطح
    10
    Points: 516, Level: 10
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    بله.ما الان 3 ماهه داریم با خانواده همسرم زندگی میکنیم.
    رفت و آمد زیاد نیست اما در همان رفت و امدهای کوچک مشکلات ایجاد میشه و من در هر بار برخورد از اونها رنجیده میشم.مثلا وقتی میخواهم برم بیرون و نان بخرم میبینمشون و اونا هم با حرفهاشون من رو ناراحت میکنند.اصلا مسئله تعداد دیدار ها نیست.بلکه حساسیت من هستش.من دوست دارم حتی اگر واقعا هم حرفهاشون ازاردهنده هست راحت بگذرم و غصه نخورم و تاثری روی زندگیم نذاره.
    چطور میتونم حرفهاشون برام ارزشی نداشته باشه؟حتی اگر ناراحت کننده باشه؟

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-4-07
    نوشته ها
    487
    امتیاز
    1,771
    سطح
    24
    Points: 1,771, Level: 24
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3,685

    تشکرشده 3,700 در 587 پست

    Rep Power
    60
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید


    آلاله عزيز
    ازتون پرسيدم با خانواده همسرتون همخونه ايد چون اين شرايط رو خواهر من هم داشت
    ايشون هم به دلايلي يك مدت كوتاه مجبور شدن با خوانواده همسرشون زندگي كنند
    البته ايشون هم مجزا بودند اما همه اين برخوردها براشون پيش اومد و نميشد ازش فرار كرد

    به هر حال ادم از كسايي ميرنجه و ناراحت ميشه كه براش مهمن و نميشه گفت برات مهم نباشن
    چون بالاخره خانواده همسرت هستن
    اگه حرفهاشون رنگ طعنه و ازار نداره دليلي براي حساسيت تو نيست
    واگه داره مجبوري نشنيده بگيري چون داري كنارشون زندگي ميكني

    خواهر من و همسرش بعد مدتي كه پس انداز كردند خونه مستقلي تهيه كردند و مسلما خيلي برخوردها هم كمتر شد
    در ضمن اينم بگم رابطه تو و همسرت و درك متقابلتون خيلي مهمه
    اگه بتونيد يه رابطه نزديك و دوستانه با هم برقرار كنيد محبت بينتون خيلي ازين مشكلات رو كمرنگ ميكنه
    من تاپيكهاي قبلي تون رو نخوندم
    اما لطفا از همسرت بخواه كنارت باشه البته حرفي از ناراحتيت نزن ,
    تحمل سختي ها كنار هم اسون ميشه,
    بهش غر نزن اما اگه ميتونيد تلاش كنيد و كنار رابطه خوب با هم سريعتر منزل جدايي تهيه كنيد

    يكي از اثرات ازدواج هم همينه
    استقلال ادم ها و چون اين استقلال تا حدودي ازتون گرفته شده مسلما حساستر شديد

    نميشه بهت گفت نبينشون و نشنو,
    اما ميتونيد هدف براي زندگيتون داشته باشيد و براش كنار هم تلاش كنيد تا اين مدت براتون راحتتر بگذره

    خود من وقتي فكر ميكنم ميبينم زماني ميتونم اين شرايطو تحمل كنم كه شرايط همسرمو درك كنم و اونم كنارم باشه

    در مورد حساس بودن و ازار ديدنت هم بهترين كار اينه سرت رو گرم كني
    با ورزش , كار, كتاب خوندن, كلاس رفتن, مسافرت يا ...
    كلا اينقدر كار بريزه سرت كه فرصت فكر كردن و تجزيه و تحليل رفتاراشون رو نداشته باشي

    الاله جان اين مسايل تو همه خونواده ها هست.,
    اينقدر سعي نكن زوم كني روي خودت و هي بگي من تنها بايد بتونم و من حساس نباشم و من ....
    اين مشكلات كنار همسرت برات اسون ميشه
    خودتو از همسرت جدا ندون
    نه به خودت سخت بگير نه به همسرت

    مادر و پدر ايشون مسلما از ميانسالي گذشتند و رفتارهاشون هر قدر بد نميتوني تغييرش بدي
    اما تو و همسرت با توجه به سنتون ميتونيد خودتونو مقاومتر كنيد

    اون يكسال براي خواهر من گذشت و يه وقتايي من بهش ميگفتم تو چطور تحمل كردي(باور كن زخم زبونهايي ميزدن كه دل هر ادمي رو ميشكست)
    اما خواهرم همه اش ميگفت زندگي خودم و همسرم برام مهمتر بود
    و مهمتر ازون همسرش هميشه تو مشكلات كنارش بود و خواهرمم هيچوقت خم به ابرو نياورد

    بعد يكسال هم جدا شدند و مسلما برخوردها كمتر شد و خدا رو شكر اون يكسال تنشي تو زندگيشون ايجاد نكرد
    چون خودشون خواستند

    زياد حرف زدم اما چون احساس كردم يه جورايي داري خودتو از همسرت كنار ميكشي و دنبال راه جادويي هستي فقط خواستم بگم دنبال يه راه ميان بر نباش
    مسلما همسرت هم دركت ميكنه و خودش هم شايد شرايط سختي داره

    شرايطتو بپذير و كنار هم به اروم شدن خودتون و ارامشتون كمك كنيد
    نميدونم فرزندي هم داري يا نه,
    اما ممكنه اين تنش ها روي اون هم اثر بزاره
    اگه هم نداريد كه كلي برنامه براي اينده تون داريد
    برنامه هاي اينده تون رو بدونيد و براش برنامه ريزي كنيد
    اونوقت ميبينيد كه كلي كار تو اين دنيا داريد كه اين حرفها و تنش ها كنارش هيچه
    باز هم اميدوارم بقيه راهنمايي بهتري بهت بكنن

    موفق باشي


    http://www.hamdardi.net/imgup/42110/...91a849fe87.gifترجیح میدهم حقیقتی مرا آزار دهد تا اینکه دروغی آرامم کند...

  11. 5 کاربر از پست مفید z o h r e h تشکرکرده اند .

    z o h r e h (سه شنبه 25 مهر 91)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    همونطور که زهره عزیز گفت
    سعی کنید زندگی مستقلی داشته باشید و اگر میبینی خیلی خانواده همسرت از نظر روحی و روانی روت فشار دارند ،خیلی در رفت و آمد نباشید

    البته شوهرت حق داره اگر خواست زیاد به خانوادش سر بزنه..ولی یه وقتایی آدم حوصله خودشم نداره چه برسه به کسی که بخواد مته به خشخاش آدم هم بذاره

    در این مواقع بهتره زیادی با خانواده شوهرت رودررو نشی چون به نفع هیچکدوم از طرفین نیست و بحث و دلخوری پیش میاره

    به هرحال با شوهرت صحبت کن و ناراحتیت رو بگو
    نذارید این مساله انقدر بزرگ شه که یه روز نشه جمعش کرد

    فکر میکنم مستقل شدن و یکم دورتر شدن از محل زندگی خانواده همسرتون بهتر باشه
    تا این تنشها هم کمتر شه و احترامها حفظ شه

  13. 5 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (سه شنبه 25 مهر 91)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    بسلام
    این مطلبی که برات می ذارم به نظرم خیلی مفیده سعی کن حتما بهش فکر کنی و عمل چون روی من بسیار تاثیر گذار بود


    فرشته مهربان نوشته است: ساختن یک سناریوی بسته و دقیقاً مطابق تصورات خودمون از خوب و بد و متمرکز شدن روی آن و مطلق کردن آن موجب ترس از احتمال خروج یا عدول از آن است ، به عبارتی توهم ترس می آورد . و ما در چنبره یک ترسیم مطلق نگرانه خود را گرفتار و محدود می کنیم که نه تنها ترس که وسواس فکری و ناآرامی و پریشانی و رفته رفته احساس یکنواختی به سراغمان می آید .

    برای نمونه :

    ما ترسیم می کینم که بهترین رابطه بین همسر و خانواده ام فلان است ( مثلاً خیلی مودبانه حرف زدن ، پیوسته احترام گذاشتن ، حرف تلخ نزدن ، انتظارات را پاسخ گفتن و ...... ) و این فلان ها را هم خودمان تعریف می کنیم بر اساس سلیقه ها ، فرهنگ خانواده ، خواست و نیازهای نهفته خود ، مثلاً مودبانه رفتار کردن برای ما تعریف خاصی دارد که ممکن است حرفی یا رفتاری که بنا به اصول منطقی غیر مودبانه هم نباشد غیر مودبانه بدانیم و .....

    پلان ها و موضوعات دیگر این سناریوی سریالی زندگی را در نظر بگیرید . حالا اگر فرد قید بگذارد که باید همه چیز طبق همین سناریو باشد و غیر از این شایسته نیست ، بدون اینکه خودش متوجه باشد یک بن بست می سازد و تمام تمرکزش روی حفظ تمام زوایای فیلم زندگیش منطبق بر این سناریو است ( نوعی نظم زدگی سیستمی )و لذا انرژیش به شدت صرف مراقبت و کنترل خود و دیگران برای حفظ مسیر می شود و ترس همینجا شکل میگیرد ، چون تصویری برای خود خارج از این چهارچوب نساخته که اگر فلان نشود چه می شود و مگر چه اشکالی دارد ، و اگر هم تصویری ساخته یک تصویر منفی است ، یعنی مثلاً یا تصور نکرده که اگر همسرم حرفی زد که پدرم نامناسب دید چه می شود و چقدر مهم هست ( مهم نیست ) و فقط بر اینکه هیچ وقت حرفی نزند که پدر ناراحت شود متمرکز است ، یا اگر تصوری هم دارد تصور یک وضعیت وحشتناک و غیر قابل تحمل و نامناسب و بدور از دیسپلین است و این برایش قابل قبول و پذیرش نیست چرا که تمام حیثیت و هویت شخصی و اجتماعی و خانوادگی خود را گره به همین سناریو زده است . لذا ترس و نگرانی از اینکه چنان نشود یک اضطراب پیوسته را می سازد و ناخودآگاه خود را مسئول حفظ تمام و کمال سیستم ترسیمی می داند و به جای دیگران هم مسئول می شود و بار روی بار روانی خود می گذارد که نه درست است و نه در حد توان و تحمل و ... مطمئناً در دراز مدت عوارض روحی و روانی ناخوشایندی در پی دارد .

    حکایتی از شمس و مولانا می تواند گویای همین باشد .

    شمس برای پذیرش تقاضای مولانا که استادش شود در طی طریق ، برای متعهد نمودن مولانا شرط کرد که بی چون و چرا برنامه هایی که داده می شود عمل کند و مولانا پذیرفت . روزی شمس به او گفت برو بازار و یک شیشه شراب بخر و بیاور ، مولانا رفت اما نگران آبرویش نزد مردم اگر فقیهشان را با شراب ببینند بود ، و در تمام مسیر به همین فکر مشغول و متمرکز بود از طرفی تعهد داشت که بی چون و چرا هرچه استاد گفت انجام دهد ، شراب را که خرید از ترس آبرویش آنرا زیر عبایش پنهان کرد ، در مسیر شاگردان و مردم با او مواجه شدند و در عین جویای حال بودن کنجکاو شدند که مولانا چه در زیر عبا پنهان داشته که چنین دقت دارد که عبا کنار نرود ، اصرار از آنها که چیست همانا و مراقبت مولانا که از عبا برون نیافتد راز همانا تا اینکه ...... مولانا دل را به دریازد و یادش افتاد که قرار بوده اطاعت استاد کند و به هیچ چیز غیر از این فکر نکند ، لذاآبرو و اعتبار نزد مردم را به کناری نهاد و از آن عبور کرد و دیگر برایش مهم نبود که شراب از عبا برون افتد و آبرویش برود ( مهمترین بند برای موالانا در آن موقعیت آبرویش بود ) خود را در دست مردم رها کرد ، عبایش به کناری رفت و بطری افتاد و بوی سرکه همه جا را گرفت و مردم گفتندای عجبا سرکه پنهان داشته و نمیخواستی کسی ببیند !!!

    از بندهای خود ساخته خارج شویم ، وسعت دید پیدا کنیم و پذیریش خو را بالا ببریم و نترسیم تا گرفتار بن بستهای زندگی نشویم

  15. 4 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (سه شنبه 25 مهر 91)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    516
    سطح
    10
    Points: 516, Level: 10
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    با تشکر از همه دوستان
    نادیا جان من اصلا کاری ندارم که همسرم سر میزنه به خانوادش.یا زیاد سر میزنه و یا کم.اینها اصلا برای من مهم نیست.بالاخره خانوادشن و حق داره ببینتشون.اما از وقتی امدیم اینجا من و همسرم باهمدیگه نرفتیم بالا که مثلا سر بزنیم بهشون
    همیشه همسرم خودش تنها میره.راستش منم رغبتی ندارم برم.چون وقتی میرم گله ها شروع میشه که مثلا قبلا که اینجا نبودید بیشتر سر میزدید و شما نامردید و ...
    اصلا حوصله شنیدن این حرفهارو ندارم.اما همسرم میگه اگر هم حرفی میزنن تو نشنیده بگی.که این برای من خیلی سخته.
    برخی موارد رو میشه راحت از کنارش گذشت.اما یک سری چیزها مدتها که سهله شاید تا اخر عمر از ذهن ادم پاک نشه.مثلا یرخی مواقع به خانوادم توهین میکنن.یا حتی به خودم.بارها مستقیم و غیر مستقیم از اینکه من زن برادر و پسرشون شدم ابراز ناراحتی کردن.همسرم توقع داره من خیلی عادی با این مسائل برخورد کنم.
    اما بلاخره من هم انسانم و دوست دارم مورد احترامشون باشم.به خصوص اینکه من هرگز بهشون بی احترامی نکردم و نمیکنم.
    همه اینها به کنار.من میخواهم طبق خواسته همسرم عمل کنم.میخوام محکم و قوی باشم.راحت تر بگم.میخوام اگر امدن و توی گوش منم زدن و 4 تا فحشم بهم دادن(اخرین حدش رو دارم میگم) من خیلی خونسرد برخورد کنم. و نهایتا یکی دو روز ناراحت باشم نه بیشتر.
    دلم میخواد وقتی مادرش منو میبینه و بدون هیچ دلیلی جواب سلام منو جلوی در و همسایه نمیده ناراحت نشم.
    دلم میخواد وقتی مادرش منو مثل ادمهای ندار جلوی دیگران خورد میکنه و بهم میگه بیا فلان چیز رو برات بخرم.شما پول نداریدونمیتونید بخرید.محکم باشم.ناراحت نشم


  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: میخواهم نسبت به خانواده همسرم حساس نباشم.کمکم کنید

    سلام آلاله
    چرا باهات بد برخورد می کنند؟
    مگه با رضایت اونها پسرشون از تو خواستگاری نکرده؟
    مگه از ابتدا راضی به ازدواجتون نبودند؟
    به نظرت دلیل اصلی این رفتارشون چیه؟

    باید اول ریشه ناراحتیشونو بدونی و بعد کدروتها رو برطرف کنی
    ببین آدم بعد یه مدتی ظرفیتش برای پذیرفتن این بی احترامی ها کم میشه و نهایتا غیر ممکن
    به نظر من باید اول ریشه مشکلشونو بدونی و بعد هم برطرف کنی

  18. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (یکشنبه 30 مهر 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.