به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 78
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-22
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    524
    سطح
    10
    Points: 524, Level: 10
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    افسردگی همسر سابق و دخترم

    سلام
    علی هستم 30 سالمه .10 سال پیش ازدواج کردم و 3 ساله از همسرم جدا شدم یه دختر ناز 8ساله هم داریم .
    علت طلاق عدم تفاهم. مریم (همسر سابق) فوق العاده مذهبی (حافظ کل قران) بر عکس من نمازم بلد نیستم (خدا رو قبول دارم ولی زیاد شورشو در نمیارم )
    ایشون تحصیلات حوزوی من فوق لیسانس مکانیک
    اون بهترین زن دنیا است من مشکل داشتم و دارم نه که بخوام چوبکاری کنم به خدا عین حقیقت.
    کلا زن کاملیه.
    من سال اول دانشگاه عاشق یه دختر شدم ولی مادر و پدرم منو اجبار کردن با مریم ازدواج کنم انواع تهدیدا رو کردن حلال نکردن شیر محروم کردن ارث .
    من نمی گم اون خوب من بد نه دوتامون خوبیم ولی دنیا هامون خیلی از هم دوره.
    چند ماه پیش دخترم افسرده شد با مریم رفتیم پیش روانشناس .توصیه شدید کرد که چند ماه دوباره زیر یه سقف باشیم .
    اینجوری دوباره هم خونه شدیم (البته انقدر مریم اصرار کرد که گناه نباشه عقد دابم کردیم چون از صیغه و این حرفا متنفره )من فقط به یه شرط قبول کردم هیچ تعهدی نباشه هیچ رایطه ای نباشه حتی اسممون هم زن وشوهر نباشه بعد از خوب شدن دخترمون هم دوباره تو شناسنامه هم جدا شیم
    از همون ساعتای اول حال دخترم بهتر شد .
    الان تقریبا خوب شده
    من تمامه سعیم و کردم این چند ماه بهشون خیلی خوش بگذره فقط بگم تو این 6 ماه
    دور اروپا و امریکای جنوبی یکی از 7 سفرمون بود هر جا فکرشو بکنین بردمشون
    اون وقتای هم که خونه بودیم خودم براشون اشپزی می کردم
    تو این 6 ماه مریمو 1000 بار خندوندم
    کلی کادو براشون خریدم
    کلا کم نذاشتم.

    تا هفته پیش . تولدم دوست دخترم یه تولد کوچولو گرفت برام فقط من و خودش مریم فهمید دیونه شد خودش می گه قبول داره من اشتباه نکردم ولی حسودیش شده این گریه هاش داره دوباره حال عسل و بد می کنه .
    گر ی شم طبیعی نیست هق هق میکنه باخودش حرف می زنه
    دیشب بعد 4 سال بغلم کرد محکم. انقد صورتمو بوس کرد داشت زخم می شد .
    کلا کاراش طبیعی نیست
    الان اصلا نمی دونم چیکار کنم
    .

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-22
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    524
    سطح
    10
    Points: 524, Level: 10
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    اینجا همیشه انقد خلوته
    دیشب ساعت 2 حال مریم دوباره بد شد رفتیم دکتر فشارش پایین بود سرم و ارامبخش زد
    خیلی هم توصیه کرد بریم پیش روانپزشک .
    تا همین الان سرش رو سینه هام بود خوابید . مثلا قرار بود دخترمون خوب شه . مادرش بدتر شده.

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    ARE جان
    من نمیدونم کی به شما توصیه کرده که به خاطر بچتون دوباره برید زیر یه سقف و باهم به صورت مصنوعی!!! ادای زن و شوهرا رو دربیارین
    اونم با زن سابقتون و مادر بچتون!!!

    اصلا اینکار شدنی نیست
    فکرکردین چون دخترتون 8 سالشه متوجه نمیشه؟
    متوجه نمیشه که پدر مادرش چقدر مصنوعی دارند باهم زندگی میکنند؟؟
    متوجه نمیشه که باباش دوست دختر داره؟

    حالا اون بچه شاید بتونین خیلی چیزارو از چشمش مخفی کنید
    ولی مادر بچه چطور؟؟
    مادری که روحیاتش به طور مستقیم روی دخترش هم تاثیر میذاره

    زندگی مشترک بعد از طلاق و جدایی چه بسا بسیار بسیار پیامدهای بدتری داره از اینکه کلا جدا میشدین و هرکی میرفت سراغ زندگی خودش

    اینجوری نه طلاق گرفته اید و آزادید در روابطتتون و نه متاهل و متعهد به زندگیتون در کنار همسر سابقتون و دخترتون

    چه بسا اگه همون موقع هرکدوم رفته بودین سراغ زندگی خودتون
    دوران نقاهت بعد از طلاق تو این 3 سال تمام شده بود و هرکدوم الان زندگی و خوشبختی خودش رو داشت

    ولی حالا چی شده؟
    خواستید ابرو رو درست کنید ،بدتر چشم و زدین داغون کردین

    به هر حال این نظر شخصی من هست که اگر واقعا نمیخواید زندگی متاهلی داشته باشید با این خانوم
    بهتره بیشتر از این با احساساتش بازی نشه

    هرکی بره سراغ زندگی خودش
    چه بسا مورد بسیار مناسبی برای خانومتون باشه که از همه نظر بهشون نزدیکتر باشند

    باتشکر

  4. 13 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    واحد (پنجشنبه 14 فروردین 93), نادیا-7777 (سه شنبه 25 مهر 91)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    418

    تشکرشده 428 در 112 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    سلام
    بنظر میرسه همسرتون هنوز شما رو دوست داره و نتونسته با مسئله طلاق کنار بیاد.
    از طرفی شما هم پدر مسئولیت پذیری هستید و نمی تونید راجب به زندگی دخترتون بی تفاوت باشید.
    من کارشناس نیستم و نمی دونم نظرم علمی هست یا نه! ولی فکر می کنم اگر واقعا تمام فکراتون رو کردید و دیگه نمیخواهید با همسرتون زندگی کنید بهتره رابطتون رو باهاشون محدود کنید و اجازه بدید با این جدایی کنار بیان.
    در مورد دخترتون هم بپذیرید که فرزندان طلاق احتمال ابتلا به بیماری های روحی (حتی خیلی خفیف) درشون بیشتره و شما شاید بتونید با توجه ویژه به دخترتون اون رو به حداقل برسونید.


    ولی حیف همسرتون و دخترتون هست که اینطور افسرده بشن یه کم بیشتر فکر کنید شاید راهی برای بهبود زندگی مشترکتون وجود داشته باشه....شاید با یه تغییر کوچولو خیلی چیزا عوض بشه.

  6. 9 کاربر از پست مفید sunlife تشکرکرده اند .

    sunlife (یکشنبه 23 مهر 91), واحد (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    همه چیز با هم تناقض داره ، تصمیم ها و انتخاب هاتون چه موقع ازدواجتون و چه بعد از طلاقتون.

    هضمش خیلی سخته این همه اشتباه در عین حال تظاهری به این زیبایی ، این همه تفاوت وباز هم مشارکتتون !!!
    نتونستن دیدن ناراحتی دختر و همسرتون و وارد شدن در این شرایط در عین حال عدم توانایی شما برای ساختن یک زندگی با تمام تفاوت هاش.

    عدم تفاهم ودر نتیجه طلاق همراه با این همه انعطاف.


  8. 8 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    واحد (پنجشنبه 14 فروردین 93), بی نهایت (چهارشنبه 26 مهر 91)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 00:56]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    919
    سطح
    16
    Points: 919, Level: 16
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    562

    تشکرشده 568 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    سلام
    بنظرم روشی که روانشناس توصیه کرده اصلا درست نبوده ایشون کار خودش رو راحت کرده .
    ایشون باید رو فرزند شما کار میکردن تا با توجه به شرایطش واینکه پدر مادر دیگه از هم جدا شدن ایشون رو درمون میکردن .
    بالاخره این ازدواج صوری باز یه روز تموم میشه وباز فشار روحی ناشی از جدایی افراد خانواده رو اذیت میکنه.

    فرزندتون به خاطر دور هم جمع شدن خانواده خوبه وبا جدایی باز خدای نکرده افسرده میشه.
    همسرتون هم همینطور "ایشون یه زن هستند با احساسات لطیف .شما شاید ازین قضیه خیلی تاثیر نگیرید چون یه رابطه عاطفی دارید منظورم دوستتونه ولی ایشون چی؟؟
    اگه این ازدواج ظاهری بوده فکرنمیکنید خیلی زیاده روی کردین ؟وخیلی اونارو عادت دادین به خودتون؟
    البته این نظر شخصی منه.
    پستم با دوستا ن هم زمان شد

  10. 8 کاربر از پست مفید هیام تشکرکرده اند .

    واحد (پنجشنبه 14 فروردین 93), هیام (یکشنبه 23 مهر 91)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-22
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    524
    سطح
    10
    Points: 524, Level: 10
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نادیا-7777
    ARE جان
    من نمیدونم کی به شما توصیه کرده که به خاطر بچتون دوباره برید زیر یه سقف و باهم به صورت مصنوعی!!! ادای زن و شوهرا رو دربیارین
    اونم با زن سابقتون و مادر بچتون!!!

    اصلا اینکار شدنی نیست
    فکرکردین چون دخترتون 8 سالشه متوجه نمیشه؟
    متوجه نمیشه که پدر مادرش چقدر مصنوعی دارند باهم زندگی میکنند؟؟
    متوجه نمیشه که باباش دوست دختر داره؟

    حالا اون بچه شاید بتونین خیلی چیزارو از چشمش مخفی کنید
    ولی مادر بچه چطور؟؟
    مادری که روحیاتش به طور مستقیم روی دخترش هم تاثیر میذاره

    زندگی مشترک بعد از طلاق و جدایی چه بسا بسیار بسیار پیامدهای بدتری داره از اینکه کلا جدا میشدین و هرکی میرفت سراغ زندگی خودش

    اینجوری نه طلاق گرفته اید و آزادید در روابطتتون و نه متاهل و متعهد به زندگیتون در کنار همسر سابقتون و دخترتون

    چه بسا اگه همون موقع هرکدوم رفته بودین سراغ زندگی خودتون
    دوران نقاهت بعد از طلاق تو این 3 سال تمام شده بود و هرکدوم الان زندگی و خوشبختی خودش رو داشت

    ولی حالا چی شده؟
    خواستید ابرو رو درست کنید ،بدتر چشم و زدین داغون کردین

    به هر حال این نظر شخصی من هست که اگر واقعا نمیخواید زندگی متاهلی داشته باشید با این خانوم
    بهتره بیشتر از این با احساساتش بازی نشه

    هرکی بره سراغ زندگی خودش
    چه بسا مورد بسیار مناسبی برای خانومتون باشه که از همه نظر بهشون نزدیکتر باشند

    باتشکر
    نادیا
    دکتر روانشناس دوست صمیمی مریم پیشنهاد داد
    نه فکر نمی کنم دخترم متوجه شه
    درسته بهترین کار جدایی دوبارس با مریم صحبت کردم گفت بذار حال عسل کامل خوب شه میریم توافقی جدا میشیم

    بی نهایت
    درسته ازدواج من اشتباه بود ولی من مقصر نبودم پدرم تهدید کرد اگه با مریم ازدواج نکنم باید از خانه برم از ارث هم محروم می شم منم فقط 20 سالم بود.
    الان قصدم درست کردنه .به خدا عاشق دخترم م جونمم براشون میدم
    سان لایف
    درسته زنم منو دوست داره حداقل دیشب تو گریه هاش گفت عاشقمه
    بهم گفت تا روزی که می خواییم بریم دادگاه پریناز (دوست دخترمو) بزارم کنار.گفت حسودیش میشه روم غیرت داره

    خوب الان فقط می خوام همه چیو درست کنم
    می خوام همشه دخترم خوشخال باشه مریمم خوشبخت باشه
    ولی نمی دونم باید چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط هیام
    سلام
    بنظرم روشی که روانشناس توصیه کرده اصلا درست نبوده ایشون کار خودش رو راحت کرده .
    ایشون باید رو فرزند شما کار میکردن تا با توجه به شرایطش واینکه پدر مادر دیگه از هم جدا شدن ایشون رو درمون میکردن .
    بالاخره این ازدواج صوری باز یه روز تموم میشه وباز فشار روحی ناشی از جدایی افراد خانواده رو اذیت میکنه.

    فرزندتون به خاطر دور هم جمع شدن خانواده خوبه وبا جدایی باز خدای نکرده افسرده میشه.
    همسرتون هم همینطور "ایشون یه زن هستند با احساسات لطیف .شما شاید ازین قضیه خیلی تاثیر نگیرید چون یه رابطه عاطفی دارید منظورم دوستتونه ولی ایشون چی؟؟
    اگه این ازدواج ظاهری بوده فکرنمیکنید خیلی زیاده روی کردین ؟وخیلی اونارو عادت دادین به خودتون؟
    البته این نظر شخصی منه.
    پستم با دوستا ن هم زمان شد
    من زیاده روی کردم ولی قصدم این بود که همه کار براشون کرده باشم هیچی کم نذاشته باشم
    شما اگه پدر باشین می فهمین چه سخته بینی دخترت داره اشک میریزه
    وقتی روز تولد مادرش بهم می گه برای مامانم میخوای چی بخری بریم اون طلا هرو بخریم

    می ریم مسافرت یعنی مامانو نمیبریم
    کجا می ریم رستوران .خوب مامانم ببیریم تنها حوصله اش سر می ره
    بابا این لباسه چقد به مامان میاد
    نه من نمی تونم بگم نه
    و

  12. 2 کاربر از پست مفید ARE تشکرکرده اند .

    ARE (دوشنبه 24 مهر 91)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 17 آبان 92 [ 15:44]
    تاریخ عضویت
    1390-5-28
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    257

    تشکرشده 261 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    دکتر روانشناس دوست صمیمی مریم پیشنهاد داد
    نه فکر نمی کنم دخترم متوجه شه
    درسته بهترین کار جدایی دوبارس با مریم صحبت کردم گفت بذار حال عسل کامل خوب شه میریم توافقی جدا میشیم
    سلام. اقای محترم حالش خوب شه که... دارید دقیقا یه کاری میکنید که بدتر شه . این کار شما مثل این که یک عروسک قشنگ بدی دستش بگی ببین چقدر خوشگل بعد یک مدت ازش بگیری بگی این دیگه مال تو نیست!!!! چه حسی بهش دست میده ؟! حالش بدتر از قبل ..دوست داره باز هم برگرده به دوران قبل.. دوباره مادرو پدرش رو کتار هم ببینه شاد و خوشحال..کدوم بچه ای که نامادری رو به مادرش ترجیح بده حتی اگر بهترین وضعیت رو داشته باشه؟!
    اگر براتون مقدوره که سعی کنید زندگیتون رو از نو بسازید ..گذشت کنید ..به خاطر اینده دخترتون هم که شده ..که زندگی دخترتون به خاطر تصمیم اشتباه شما بهم نریزه
    اگر نه که این کارا نمک رو زخم پاشیدن
    سعی کنید که مشاورتون رو عوض کنید که بدور از احساس و منطقی کمکتون کنه
    ..
    شما که از اول به زور و اجبار !ازدواج کردید چرا پای یک بچه ی بیگناه رو هم وسط کشیدید؟چرا بعد از ده سال؟

  14. 9 کاربر از پست مفید d r e a m تشکرکرده اند .

    d r e a m (یکشنبه 23 مهر 91), واحد (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    اینقدر اینجا تاپیکهای و زندگیهای عجیب غریب می بینم که ...
    انگار دارید داستان می نویسید. کدوم روان نشناسی این راه حل را پیشنهاد می ده. آخرش که چی. باز که جدا بشید که همون می شه.

    شاید اصلا بهانه ای بوده از طرف مریم و دوستش که شما را برگردانند. فکر نکردید باید با کس دیگه ای هم مشورت کنید. از کس دیگه ای هم نظر بخواهید.
    والدین و اطرافیان چیزی نگفتند؟

    واقعا شما این کار را کردید؟؟
    چرا نمی تونی با مریم زندگی کنی؟ مشکلات و فاصله ها اینقدر زیاد هست که نشه باهاش کنار اومد؟

    راستش من اصلا درک نمی کنم.
    نه کار روانشناس را
    نه کار شما را
    نه کار مریم را
    نه کار پریناز را

  16. 5 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (چهارشنبه 03 آبان 91), واحد (پنجشنبه 14 فروردین 93), ساحل75 (شنبه 14 دی 92)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-22
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    524
    سطح
    10
    Points: 524, Level: 10
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    دریم
    سال 2 وم ازدواج صاحب فرزند شدیم

    پیدا
    100% همینطور بوده
    ولی خوب فیلم بازی کرد

    اتفاقا الان داشتیم با هم حرف میزدیم راجبعه اینکه ما 3 سال پیش صورت مساله رو پاک کردیم اصلا دنبال حل شدن مشکل نبودیم

    الان خیلی بهتر شده
    فقط یه خورده از حرفاشو بگم بهم میگفت شیطان چون نماز نمی خونم پولم حرومه چون خمس نمیدم چون باشگاه می رفتم حتما دوست دختر داشتم
    اگه اسکی میرفتم حتما با 100 تا دختر میرفتم
    اگه با دختر عمو تنیس بازی می کردم حتما بهش نظر داشتم
    اگه تو دانشگاه از یکی جزوه می گرفتم حتما باهاش همبستر شدم
    فکر میکرد من با خواهرم سکس دارم
    ادامه بدم .

    یه مقاله خوندم حیلی نارحت شدم
    http://www.divorcereform.org/psy.html
    راجبعه بچه های طلاق

    یعنی هیچ جور نمیشه دخترم با طلاف کنار بیاد؟


  18. کاربر روبرو از پست مفید ARE تشکرکرده است .

    ARE (دوشنبه 24 مهر 91)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.