سلام دوستان. چند ماهی است با مادر شوهرم قهر و بعد هم قطع رابطه کردم ، اولش سخت بود و کمی هم پشیمان ولی با گذشت زمان و یاد اوری رفتار ها و سخنانی که زده بود و عصبانی شدن های مجددم در تنهایی ، حس کردم دوباره ممکن است ببینمش و نفرتم را بیرون نریزم؟ به مادرم توهین کرد به خودم گوشی را قطع کرد وقتی صدای مرا شنید و بعد گفته بود میخواستم ادبش کنم و فکر نمیکردم اینطوری عکس العمل نشان بدهد، شوهرم به من حق میده ولی با عکسالعملم موافق نبود و مرا سرزنش کرد من واقعا از کوره در رفتم و بهش گفتم دیگه هیچ وقت نمی خوام ببینمش ومطمینم به جهنم میری و میسوزی . باید بگم در اوایل ازدواج من خیلی دوستش داشتم و فکر میکنم اون هم مرا خیلی دوست داشت و خودش هم گفته بود بعد با مادرم دعواشون شد و از مادرم متنفر شد و بعد یک جاری پیدا کردم . فکر نمیکنم خیلی دوستش داشت ولی کاری میکرد که این حس را پیدا کنم تا جاییکه به خودم گفتم اهمیت ندارد اگر واقعا او را به من ترجیح میده حس از دست دادن کسیکه دوستش داشتم همراه با احساس اینکه حق من نیست که اینطوری باهام رفتار بشه باعث شد که طرز فکرم را عوض کنم و سعی کردم دیگه مادر شوهرم برام مهم نباشه و اینو سعی کردم بفهمه. چون ارزش من به میزان علاقه او به من نیست وبعد هم برای اولین بار بعد از هزاران بار کنایه به مادرم باهاش قطع رابطه کردم و ارامش دارم ولی نمیدونم در دراز مدت چه تاثیری میتونه داشته باشه؟ ایا ادامه بدم یا نه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)