سلام اول تشكر ميكنم از تمامي شما عزيزان و از اين سايت بسيار خوبتون
راستش من يه خواهر دارم كه خيلي خيلي دوستش دارم چون فقط اون همدمم بوده چند ماهه پيش ازدواج كرد دامادمون هم مرد خوبي ولي از نظر عاطفي متاسفانه ضعيف به همين دليل خواهرم در وضعيت روحي بدي قرار دارد
دامادمون اونجور كه بايد به خواسته هاي ابجيم اهميت بده نميده مثلا وقتي ابجيم ميگه فلان چيزو لازم دارم اول به هزينش فكر ميكنه تا به خواسته ابجيم يا وقتي ميگه مريضم ميگه چيزي نيست خوب ميشي يا بعدن ميريم دكتر يا هر وقت ميگه حالم خوب نيست نميتونم غذا درست كمنم ميگه استرتحت كن بعد پاشو غذا درست كن و.....
بهتر بگم اول بفكر خودش بعد به فكر مايحتاج زندگي اين كه چيزي تو يخچال باشه نباشه بعدهم اگه چيزه ديگه اي نباشه به فكر ابجيم
شرايط زندگيشون هم :بنر عباس زندگي ميكنن توي يك شهرك نظامي كه هيچ امكاناتي هم ندارد حتي يك مغازه لبنياتي ,انجا هم هيچ فاميلي نداريم
دامادمون نظامي وهر هفته 2روز نگهبان كه هر دفعه حدود 32 ساعت خونه نمياد و ابجيم هم بايد توي يك خونه نقلي تنها بمونه ميتونم بگم كه فقط منم كه اونو با تلفن اونم براي چند ساعت از تنهايي بيرون بيارم حالا هم كه بار دار شده ناراحتيش دوبرابر شده ,شده قوز بالا قوز من هم متاسفانه دارم ميرم خدمت
نميدونم ابجيم بايد چي كار كنه يا من ئ اطرافيان چي كار ميتونيم براش كنيم در ضمن هر كس هم با دامادمون صحبت كرده بدتر شده بهتر نشده كمكم كنيد...............
علاقه مندی ها (Bookmarks)