سلام دوستان.دردی دارم که کسی اینجا کاری از دستش برنمیاد واسم.میخام بگم تا شاید آروم بشم.
شوهرم کار نداره.وقتی عقد بودیم سرکار میرفت اما 3ماهه پروژش تموم شده و بیکاره.با این هزینه ها و اجاره خونه و خرج دانشگاه.وای خیلی کلافه ام.خیلی بی توجه شده بهم.هم روی اون فشاره هم من.کاری به کارش ندارم.همش بهش روحیه میدم اما اون کنار کشیده.از وقتی عروسیمون تموم شده خیلی احساس تنهایی میکنم.خدایا باید چیکار کنم؟شوهرم داره عذاب می کشه.دارم آب شدنش رو میبینم.اونقدر حساس شده سر هر مسئله ای قهر می کنه.
همه ازم میپرسن چرا نمیره سرکار؟خب چی بگم بهشون؟خدا خودت کمک کن.
دوتا جوون اول زندگی با این دست و بال بسته....
خانواده شوهرمم که حتی یک ریال واسه مراسم خرج نکردن (در حالی که ادعا دارن شهر اونا تمام مخارج رو پدر داماد میده) و حتی کادوهای تمام خانوادشون روی هم یک ماه اجاره خونمون هم نشد.دستشون درد نکنه.دلم میسوزه واسه شوهرم.همه تنهاش گذاشتن.خدایا تو چرا تنهامون گذاشتی؟ما که فقط تو رو داریم
علاقه مندی ها (Bookmarks)