سلام
من و همسرم 7 ماه عروسی کردیم . همسرم نصف ماه پیشم نیست کارش شهرستان . خواهرش اومده تهران تا کلاس اموزشی بره ( دوره های سه ماه ) .و همسرم بدون اینکه به من بگه به مادرش گفت بیاد خونه ما جدا از اینکه سر این موضوع کلی دعوا کردیم . و اخرشم حرف اون شد الان خونه ماست . و من و اونیم فقط تو خونه منم از صبح سر کارم تا بعد از ظهر . بعدش میام خونه غذا درست میکنم .
دیروز خانواده همسرم زنگ زدن حتی تشکر نکردن از من . منم گفتم حتما یادشون رفته و بهم گفتن به دختر ما بدنگذرونی خیلی دلم گرفت انتظارش را نداشتم . اما هیچیی نگفتم دیشب فهمیدم قراره دوباره برای خواهر شوهرم پول بفرستن تا یک کلاس دیگه هم ثبت نام کنه . به نظر شما من چیکار کنم ؟ معلوم نیست تا کی می خواهد بمونه ؟ از نظرتون من چیزی نگم به همسرم ؟ تحمل این شرایط برام سخته . ممکنه بشه 4 ماه ؟؟:-( من باید حرفی بزنم ؟ ازادی و استقلالم گرفته شده . کلید خونه دستشه هر وقت بخواهد میاد هر وقت بخواهد میره . اصلا دوست نداشتم کلید خونم را بدم به کسی و خودم تو خونه نباشم اماا همسرم اینکار را کرد .
من و همسرم اینجوری حتی با هم تنها نمیشم زیاد بیرون نمیریم زیاد . خیلی فضای خونه برام سنگین میشه . لطفا کمکم کنید.
مشکل اینجاست که چیز دیگه هم نمیتونم بگم به همسرم میترسم داد و بیداد کنه دوباره بگه ما حرف زدیم تو قبول کردی ولی نمیگه که مگه تو گذاشتی من قبول نکنم .؟ خودش هم مشکلی نداره خواهرش بیاد اینجا انگار چون حرفی نمیزنه همش میگه این برای یک بار در عمرت .
من فقط می خواهم بدونم من انتظار بی جا دارم باید تحمل کنم و اعتراض نکنم ؟؟اگر نه چیکار کنم ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)