با سلام. زنی هستم 31 ساله که با خانواده همسرم در یک ساختمان ولی در طبقات مجزا زندگی می کنیم. اخیرا خواهر شوهرم هم طلاق گرفته و به جمع ما اضافه شده. ایشان بسیار بددهن و بی حیا هستند. با مردان زیادی رفت و امد می کنند و رفتارهای نا هنجار و ضد اجتماعی زیادی دارند. خلاصه اینکه بیمار روانی هستند و از بعد از طلاق کلیه داروهایش را قطع کرده. چون مادر پدرش فکر می کنند که این دارو ها بد است. من دختری 10 ماهه دارم که خواهر شوهرم به او بسیار علاقه دارد. زیرا خود از ازدواجش بچه ای نداشته و علت جدایی اش مضافا بر مشکلات دیگر نخواستن بچه از طرف شوهرش بوده به همین خاطر بسیار خلا مادر نشدن را احساس می کند. من بسیاربسیار زیاد نگران این هستم که فرزندم رفتارهای نادرست ایشان نظیر بی حیایی پرخاشگری بد دهنی بی ایمانی لابالی گری را بیاموزد. چه کنم تا تاثیر را به حداقل برسانم؟ باید بگویم که مادر شوهرم هم دایما سراغ بچه ما می آیدتا به خانه خود ببرد تا بتواند به طور مثال بیرون رفتن دخترش را به تعویق بیندازد یا او را وادار کند که شب خانه فلان دوست نیاید و به عشق بچه ما به خانه بیاید. خواهر شوهرم مادرو پدرش را تهدید می کند که اگر چنین و چنان نکنید من از خانه میرم و غیره. و فقط با دیدن بچه ما در خانه می ماند. دایما می گوید غذایش را بدهید من بدهم. چرا این غذارا برایش پختی. حتی درباره مدرسه رفتن آینده دختر ما هم نظر می دهد. مادر شوهر و پدر شوهرم با همدیگر اختلاف دارند و از روزی که من تو این خانه آمده ام ندیده ام که با همدیگر به خوبی صحبت کنند. لذا با هم اتحادی ندارند که بشود ازشون خواست که مشکل را حل کنند. ما تا حالا رو در روی هم قرار نگرفته ایم و به هم بی احترامی نکرده ایم. من فقط انتقاداتم را به شوهرم می گویم. لطفا من را راهنمایی کنید.