با سلام خدمت عزیزان .من 28 سال دارم و 2 ساله ازدواج کردم.متاسفانه از ابتدا سر مسایل کوچیک که ذهنمو خیلی درگیر میکرد با پرخاش و عصبانیت با شوهرم صحبت میکردم الان خیلی بهتر شدم اما مشکل من این هست که همسرم از رفتارهای پدرم ایراد میگیره و برخورد سردی با ایشون داره و من بسیار روی روابط حساسم و این موضوع انقدر حاد شد در من که دیشب وسط شام یکدفعه گریه کردم و شروع کردم تمام مسایلی که از سمت خودش و خانوادش باعث ناراحتیم شده بازگو کردم.از طرفی اگر به پدرم بگم اینطوری نباشین چون دامادتون ناراحت میشه خوب بعد از چند بار ناراحت میشن از طرفی خواسته های همسرم بچه گانست البته اینم بگم که خانواده همسرم از ابتدای زندگیمون به لحاظ مالی با اینکه وضع خوبی دارند کامل رهامون کردند و خانواده من مارو بیشتر ساپورت میکردند و حتی ما چون شهرستان بودیم بهمون بیشتر سر میزدند تا اونها که کلا تا الان 3 بار اومدند پیشمون.
از طرفی خوانوادش فکر میکنن هنوز بچست و کلا زیاد حسابش نمیکنند در حالیکه خانواده من کاملا برعکس و این برام عجیبه که چرا اینطوری رفتار میکنه ز قدر نشناسه
پدرم کاروزندگیش ما هستیم همه کارای مارو برامون انجام میده و...
وقتی از شوهرم عصبانی میشم کلی گریه میکنم اول اشکالشو قبول نمیکنه وقتی کلی دلیل میارم تا نصف شب اخرش میگه باشه هر چی تو بگی ولی زیاد قولش دوام نداره
چه کار کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)