به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 آبان 91 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1391-7-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    سلام
    من 29 سالمه، یک سال و نیمه که عروسی کردیم البته بیشتر از یک سال هم عقد بودیم. ما تو شهر دیگه ای دور از خانواده هامون زندگی می کنیم ولی تقریبا از دو هفته بعد از عروسی برادر همسرم که در شهر ما دانشجوه با ما زندگی می کنه، حتی آخر هفته هاهم به خانواده اش سر نمی زنه، مگر اینکه ما بخوایم بریم. البته من شرایط مالی خانواده همسرم را درک می کنم و می دانم که اجاره کردن خونه برای پسرشون هزینه سنگینی رو به آنها تحمیل می کنه، ولی گاهی واقعا برام سخته، حتی یک روز تنها بودن با همسرم برایم آرزو شده. علاوه بر این همسرم بیش از حد به خانواده اش وابسته است، از زمانیکه ازدواج کردیم می توانم بگم جایی بدون حضور برادرش یا اصلا کل خانواده اش نرفتیم، فقط وقتی خونه مادرم می ریم تنهاییم. الان دیگه انقد حساس شدم شدم که اصلا دلم نمی خواد خانواده اش را ببینم ، فقط سعی می کنم ظاهرم را حفظ کنم، برادرش رو که سعی می کنم کاملا ندید بگیرم، ولی اصلا متوجه ناراحتی من از این قضیه نمی شه ( بچه آخره و آنقدر لوس بار آوردنش که فکر می کنه همه باید نوکریش رو بکنن، همه باید زندگیشونو نابود کنن که اون پیشرفت کنه، 28 سالشه ولی نمی دونم چرا خودشو به نفهمی می زنه، خانواده اش هم انگار ازش می ترسن جرات نمی کنن حرفی بهش بزنن، چون از این آدم هایه که قهر میکنه و از خونه میره).
    البته این رو هم باید بگم که همسرم خیلی خیلی مهربونه، خیلی بیشتر از اون چیزی که من فکر می کردم و به خاطر مشکلاتی که تو خانواده شون هست (که مجال گفتن نیست) نمی تونه این قضیه رو حل کنه، فقط هر ترم به من میگه درکت می کنم ، حق بل شما ، ولی این یه ترم رو هم تحمل کن، اشالله ترم بعد یه فکری براش می کنیم. ولی من می دونم حتی درسش هم تموم شه به بهانه کار و سربازی همچنان پیش ما می مونه. من صبرم خیلی زیاده ولی دیگه کم آوردم، از اینکه به همسرم غور بزنم یا بهش فشار بیارم هم خیلی ناراحت می شم، دیگه نمی دونم چطوری می تونم به این خانواده بفهمونم که کارشون نادرسته، غیر مستقیم گاهی گفتم ولی تاثیری نداشته، کاش راه حل جدیدی بتونم پیدا کنم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید mariam تشکرکرده است .

    mariam (چهارشنبه 12 مهر 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1391-3-22
    نوشته ها
    569
    امتیاز
    8,026
    سطح
    60
    Points: 8,026, Level: 60
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5,009

    تشکرشده 4,547 در 875 پست

    Rep Power
    68
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    سلام دوست عزیز

    به تالار همدردی خوش آمدی .


    در دانشگاه مگر خوابگاه ندارد که در اونجا بماند.

    اینهمه دانشجو از شهر خودشون دور هستند اونا چیکار میکنند.

    خیلی خوبه که انقدر صبورید

    میتونید همین حرفهارو به همسرتون بگید.که من دوست دارم در منزل لباس راحت بپوشم

    میخوام با تو عاشقانه باشم اما حضور برادرت مانع میشه من کی باید به همسرم برسم.

    همسرت مرد عاقلی هست و با برادرش هم راحتره میتونه باهم حرف بزند مشکل رو حل کند .


    بازم دوستان دانشجوی که همین شرایط رو دارند

    میان برای راهنمایتون .

  4. 8 کاربر از پست مفید پدربزرگ تشکرکرده اند .

    پدربزرگ (پنجشنبه 13 مهر 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    سلام.
    من کارشناس نیستم. فقط بعنوان کسیکه خارج از گوده، این راه حل ها به ذهنم میرسه.
    امیدوارم حرفام جاییش اشتباه نباشه. (اگه بود لطفاً دوستان تصحیح کنن)

    به نظر من، هر گونه تغییر رویه، باید از طریق شوهرتون اعمال بشه. حتی اگه قراره نظر خانواده همسرتون عوض بشه و به اشتباهشون پی ببرن، شما باید به شوهرتون بگید تا خانواده خودش و برادر شوهرتون رو متقاعد کنه.
    شما مستقیماً با خانواده همسرتون وارد بحث در این مورد نشید. چون ممکنه وضع بدتر بشه.

    واقعاً من هم بهتون تبریک میگم بابت این صبری که دارید.
    اما توی این موارد، سکوت و صبر باعث میشه اطرافیان برای خودشون حق و حقوقی قائل باشن. و وقتی خودتون حق طبیعی تون رو درخواست کنید، شما رو به پا فراتر گذاشتن از گلیم متهم کنن.

    برای من هم سواله که آیا همه ی هم دانشگاهی های برادر شوهرتون ساکن همون شهرن؟
    یا همه ی اونایی که ساکن شهر نیستن، خونه فک و فامیل هستن؟
    هم خوابگاه های وابسته به دانشگاه زیاد شده. هم خوابگاه های آزاد. که در هر صورت باز هم هزینه ش کمتر از اجاره ی یه خونه مستقل میشه.
    و این هم جزو هزینه ی تحصیله. نباید از زیرش شونه خالی کنن فقط به این دلیل که شما اونجایید.

    در هر صورت، به نظرم خیلی جدی و البته در کمال آرامش، و البته قاطعانه، به همسرتون بگید که از شرایط راضی نیستید و اگه برای زندگیتون ارزش قائله باید راه حلی پیدا کنه.
    توی اون صحبت قاطعانه، از مشکلاتی که شاید تا الان هزار بار گفتید (و شایدم نگفتید!) براش بگید و ازش بخواید که درکتون کنه.

    از غر غر کردن در این مورد کاملاً بپرهیزید.
    توی صحبتاتون حواستون باشه (خواسته یا نا خواسته) به برادرش بی احترامی نکنید. هر گونه بی احترامی باعث گارد گرفتن ِناخود آگاه همسرتون میشه.

    به همسرتون یک فرصت و محدوده زمانی (هر زمانی که خودش گفت. مثلاً تا 2 ماه دیگه) بدید تا مشکل رو حل کنه.
    تا اون (مثلاً) دو ماه تموم نشده تذکر دوباره و مدام ندید. ولی بعد از دو ماه پیگیر باشید که نتیجه چی شد.


    اگه همسرتون ازتون راه حل خواست،
    میتونید بگید بره خوابگاه های اون دانشگاه رو ببینه، هزینه رو برآورد کنه ببینه چقدره. و ببینه آیا واقعاً خانواده ش از عهده ش بر نمیان یا قابل پرداخته براشون.



    یه راه حل دیگه هم هست که بگردید برای برادر شوهرتون یه دختر مناسب پیدا کنید. یه جور میانبره:D

    البته بیشتر واسه مزاح گفتم اینو :)

  6. 6 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (پنجشنبه 13 مهر 91)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    عادت کرده برادر همسرتون !
    غذا همیشه آماده و ... !
    دوست بنده شهرستان درس می خوند ، تا زن برادرش دعوت نمی کرد نمی رفت !

    ولی صبر شما قابل تقدیر هست
    ولی حتما با ارامش و همین صبرتون ( نه اینکه یکباره بخواهید کامل حل کنید ) موضوع رو با همسرتون در میون بزارید
    یعنی پله پله توضیح و صحبت کنید تا همسرتون اقدام کنه
    نکته مهم : به هیچ عنوان از طرف شما اقدامی نشه

  8. 4 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    داود.ت (یکشنبه 16 مهر 91)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    برادر شوهر شما می تونه کار کنه ( از کار توی رستوران، تدریس خصوصی، ... تا کار اداری و تخصصی و ... ) و هزینه خوابگاه دانشجویی یا پانسیون را برای خودش دربیاره.

    شما هم بهتره با همسرت در این مورد صحبت کنی. اگر همینطور این ناراحتی و نارضایتی را در دلت نگه داری و صبر کنی، یک روز صبرت تمام می شه و با دعوا و داد و بیداد همین ها را خواهی گفت. اونوقت این همه صبوری و خدماتت هم نادیده گرفته می شه و همسرت هم ناراحت می شه.

    پس قبل از رسیدن به نقطه انفجار مشکلاتت را مطرح کن.






  10. 5 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (پنجشنبه 13 مهر 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    به نظر من نکنه مهم اینه که همسرتون به خوبی از دغدغه شما خبر داره و مطمئن باشید بیشتر از شما دلش میخواد توی یک محیط کاملا خصوصی با همسرش زندگی کنه.
    هر چند برای خانمها خیلی سخته که از مشکلاتشون حرفی نزنن، اما منم توصیه می کنم که یادآوری این موضوع باید خیلی حساب شده باشه تا شکل "غرغر" به خودش نگیره.

    آیا تابحال همسرتون با خانواده خودش این موضوع رو مطرح کرده؟
    امکان انتقالی وجود نداره؟
    یا امکان ازدواج برای برادرشوهرتون؟ (شاید مجبور شید به همین بهانه آستینها رو هم بالا بزنید!!)

  12. 3 کاربر از پست مفید mostafun تشکرکرده اند .

    mostafun (پنجشنبه 13 مهر 91)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    سلام دوست عزیز

    من دیشب برات یک پست تایپ کردم که یه دفعه کامپیوترم قفل شد و پرید

    اول از همه این که همسر شما قدرشناس هست و مثل خیلی مردها نمیگه وظیفته و خانواده من هستند و هرچی من بگم و ... خیییلی حسن بزرگیه

    خواستم بهت بگم علاوه بر تایید حرفهای همه دوستان خصوصا پیدا و دختر مهربون

    من هم تاکید می کنم با حفظ احترام کامل با آرامش ولی قاطع از همسرت بخوای راهی برای این کار پیدا کنه

    اما قبلش خودت راه حلها رو بررسی کن خوابگاههای دانشجویی و هزینه هاش رو بررسی کن ببین چه پیشنهادها و راه حلهایی میتونی داشته باشی بعد اقدام به صحبت کن و پیشنهاداتت رو بده

    البته در عین حال سعی کن برادرشوهرت هم متوجه بشه که دیگه مهمان نیست گاهی ازش بخواه خرید هات رو انجام بده یه سری وظایف بهش بده از دنبال تعمیر وسایل منزل رفتن گرفته تا پهن کردن و جمع کردن سفره اگه تو خونه ماشین دارید و راننده خوبیه جاهایی که میری گاهی بهش بگو ببره و بیاردت.نمیدونم بچه داری یا نه میتونی گاهی هم کلاسی چیزی بری بچه ات رو پیشش بذاری.تا وقتی که آدم مثل مهمان باشه خوب بیشتر از خونه خودش بهش خوش میگذره و موندگاره


    همه این کارها رو بدون پرخاش و با حفظ احترام انجام بده

    اگه هم همسرت روش نشد به خانوادش بگه حداقل ایشون به اندازه سهمش وظیفه به عهده بگیره تا شما هم احساس نکنی ازت سو استفاده شده





  14. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    فکور (پنجشنبه 13 مهر 91)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 آبان 91 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1391-7-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    سلام دوستای خوبم.
    از اینکه با من همراه بودید خیلی ممنونم
    بعضی از پیشنهادهای شما رو قبلا تست کردم اما جواب نداد، همان طور که تو پست قبلی گفتم، خیلی پسر لوسیه، حتی کوچکترین کارهای شخصی خودش را انجام نمی ده، اینجا که هست خیلی از کارهاشو همسرم انجام می ده. خانواده اش به هیچ وجه راضی نمی شن که بره خوابگاه، اگر هم زمانی خونه اجاره کنه حتما باید مادر یا خواهرش پیشش باشن!!!!!!!!!!
    دانشجوی فوق لیسانسه، الان هم داره پایان نامه اش رو انجام میده، یعنی در واقع میتونه بره شهرشون کاراشو انجام بده، ولی می خواد حتما تهران باشه، خودشو لایق پبشرفت هایی میدونه که تو شهرستان نمی تونه بهشون برسه
    اخیرا همسرم یک کار خوب هم براش پیدا کرده، ولی کو حس مسئولیت که پولاشو ذخیره کنه (البته بگم که خدا رو شکر یه ریال هم تو خونه ما خرج نمی کنه، بلکه باز همسرم بهش کمک می کنه)، من مشکلم اینه که این خونواده اصلا فکرشو نمی کنن که به من داره سخت می گذره،( البته ظاهرا خیلی به من محبت می کنن که حالم از محبتشون بد میشه) حتی فامیل های نزدیک خودشون هم بهشون گفتن ولی از دستشون ناراحت شدن که چرا دخالت می کنن.
    من شاغلم، گفتم هزینه اجاره خونه اش رو خودم می دم. ولی همسرم این توانایی رو نداره که با خانواده اش صحبت کنه، همیشه فکر می کنه که با این کار مشکلی به مشکلاتشون اضافه می شه، نقش پدر رو برای این بچه داره. البته الان که خوب فکر می کنم، می دونم که مشکل از خود منه، چون از اول راجع به این قضایا اصلا صحبت نکردم، با اینکه خانواده ام قبل از ازدواج بسیار به من تاکید کردن!!!! دلم نمی یومد ناراحتشون کنم، فکر می کردم خودشون عقلشون می رسه و تا عروسی یه جوری مشکل و حل می کنن. متاسفانه خودم هیچ حقی در هیج موردی برای خودم قایل نشدم، و الان به گفته دختر مهربون اونا به خودشون حق میدن بدون نظرخواهی از من تصمیم بگیرن و.......

  16. کاربر روبرو از پست مفید mariam تشکرکرده است .

    mariam (یکشنبه 16 مهر 91)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    جدا از بحث های دیگه ، این که این آقا از الان مستقل بودن رو یاد نگرفته و زود رنج هست باعث مشکلات زیادی تو آینده براش می شه !
    دوستی خاله خرسه هست
    می بینید که خیلی از این افراد تو فروم همسر ، خیلی از کاربران هستند ! مردهای زود رنج و حساس و بچه ننه ( به اصطلاح )

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 آبان 91 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1391-7-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    316
    سطح
    6
    Points: 316, Level: 6
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از اینکه برادر شوهرم با ما زندگی می کند کلافه شدم

    سلام دوستان
    ظاهرا کاری نمی تونم برای رفع مشکلاتم انجام بدهم، چون بارها خیلی منطقی با همسرم صحبت کردم و ازش خواستم که هر از چندگاهی، حداقل آخر هفته ها برادرشو بفرسته یه جای دیگه، یا بره خونشون، همسرم گفت باشه باهاش صحبت می کنم، ولی تا حالا که با گذشت ماه ها اتفاق خاصی نیفتاده، همسرم همش قول واهی بهم میده و منم میشناسمش و میدونم که هیچ وقت نمی تونه راجع به این قضیه با برادرش یا حتی خانواده اش صحبت کنه، من هم دیگه اصلا دلم نمی یاد بیشتر از این به همسرم فشار بیارم، فقط تلاش میکنم تحملمو بیشتر کنم ولی نمی شه، می دونم که این داستان حداقل چند سالی ادامه خواهد داشت مگر اینکه معجزه ای بشه.
    در جواب داود.ت: انقدر ازش متنفرم که استقلالش و زندگی آینده اش و ..... هیچ اهمیتی برام نداره ( البته اینو هم بگم که اوایل یه کم به خانواده اش اشاره کردم که با یه جوون نباید اینطوری رفتار کرد و ....)، ولی الان فقط میخوام جلو چشم نباشه.
    بازم از دوستای خوبم می خوام اگه راه حلی برای من دارید، خبرم کنید، واقعا از این شرایط خسته شدم، گاهی حتی دوست ندارم برم خونه.
    البته می دونم که خیلی از مشکلاتم به خاطر رفتار خودمه، همیشه فکر می کنم دیگران به وظایف خودشون آگاهن و اگه من تذکر بدم درست نیست، ناراحت می شن، در صورتی که حرف نزذن من باعث میشه فکر کنن من به هر شرایطی راضیم ، ولی وجدان آدم ها کجاست؟ خدا میدونه. این رو هم بگم که من به بقیه ی اعضای خانواده همسرم هم خیلی احترام میذارم، خیلی براشون وقت می ذارم، حتی بیشتر از خانواده خودم، ولی اونا همیشه منو با دیگران مقایسه میکنن و به راحتی جلوی روم میگن که اونا خیلی بهترن و مهربونتر دست که نمک نداره همینه.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.