به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    سلام به همه دوستای مهربونم
    مشکلات جدید من هم شروع شد!!! تقریبا" 3 ماه پیش زودتر از موعد فسقلی ما بدنیا اومد . خدارو شکر اوضاع اروم بود و روابط من و همسرمم با کمی چالش و حساسیت ها قابل قبول بود .
    مشکل ما دوباره از وقتی شروع شد که همسرم رفت سر کار از صبح تا 7 شب تنهام . تنهایی از یک طرف و فشار نگهداری از کوچولوم از طرف دیگه خستم میکنه از طرفی همسرمم که میاد خونه یه ضرب از کارش میگه حرفشم که تموم میشه یا میره پای لپ تابش یا موبایلش بعد یکی دوساعتم میره یکم کارای بچه رو انجام میده و باهاش بازی می کنه انگار نه انگار که منم خستم حوصله ام سر میره هرچی ام بهش تذکر میدم کار خودش میکنه
    چیکار کنم ؟

  2. 2 کاربر از پست مفید sahra100 تشکرکرده اند .

    sahra100 (سه شنبه 11 مهر 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    صحرا جان قدم نو رسیده مبارک
    عزیزم تو چه انتظاری از شوهرت داری؟

    آخه تو حرفات اشاره کردی کارای بچه رو انجام می ده پس از چی ناراضی هستی؟
    من از مشکلات قبلیت خبر ندارم ولی بچه که به دنیا می یاد سرت شلوغه و کمتر فرصت می کنی به خودت برسی

  4. کاربر روبرو از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده است .

    رایحه عشق (چهارشنبه 12 مهر 91)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    رایحه جان سلام
    ممنون از پاسخت
    من انتظار کمک تو کارهای بچرو از همسرم ندارم 20 ساعت تو روز همه کارهارو خودم انجام میدم 4 ساعت مابقی رو هم خودم میتونم البته همسرم اصلا" از کمک دریغ نمی کنه ولی نیاز من به یه همزبون کسی که یکم باهاش حرف بزنم برم گردش و خرید که همسرم غیر حرف زدن راجع به کارش و نظر گرفتن کار دیگه ای نمیکنه ...
    خودمم فعلا" چون دخترم کوچیکه پشت فرمون نمیشینم پس تنها بیرون رفتنم با دخترمم منتفی شبم که همسرم میاد یکی دوبار تنهایی رفتم بیرون ولی بچم بهم نیاز داره و همسرم 500 بار بهم زنگ زد برا همین ترجیح دادم تنهام بیرون نرم
    خسته شدم از صبح تا شب در و دیوارو میبینم اینقدرم خستم که غیر کاار خونه و بچم دیگه حال هیچ کاری ندارم دلم میخواد بکم مال خودم باشم

  6. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    به نظر من باید باید با همسرتون صحبت کنین .
    بگین که بچه مون امروز یه حرفی رو می خواد به باباش بزنه ! بچه مون دلش تنگ شده واسه باباش !
    بچه مون می خواد با باباش بره بیرون بگرده خوش باشه .
    بچه مون می خواد به مامانش خوش بگذره .....................................
    .
    راستی بچه مون میگفت چرا مامان نمی ره بیرون با باباش خوش بگذرونه ؟ به نظرت بچه مون هوای بیرون رو داره یا مامانش ؟
    .

  7. 7 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    omid65 (جمعه 14 مهر 91)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    sahra100 عزیز سلام

    به تالار همدردی خوش آمدی

    اول بگم که چقدر خوبه که اومدید مشکلتون رو اینجا گفتید باعث میشه با توجه به اظهار نظرها بهتر به مساله نگاه کنید

    در مورد بچه که خودت میدونی بیشتر مسوولیتش مخصوصا سال های اول با شماست

    که البته نگهداری و مراقبتش سخته جای خسته نباشید هم داره

    در مورد همسرتون نیاز به توجه و ابراز علاقش به شما لازمه بد نیست در یک موقعیت مناسب انتظارت رو بهش منتقل کنی

    هر از گاهی هم از مادربزرگا یا بزرگتر مطمئن استفاده کن و ترتیب یک تفریح دو نفره با همسرت رو بده

    برای شارژ روحی عالیه....

    قدر زندگی و خودت و همسرت و ثمره عشقتون رو بدون!!!

    بهترین ها رو برات آرزومندم


    sahra100 عزیز لینک زیر رو هم مطالعه کن

    تأثیر تولد فرزند بر روابط زن و شوهر

    امیدوارم بدردت بخوره

  9. 5 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    ویدا@ (چهارشنبه 12 مهر 91)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    ویدای عزیز سلام
    در مورد بچه من هیچ موردی با نگهداری و مراقبتش ندارم و جای شکایتی نیست ازش ولی راجع به همسرم اون انگار درک نمی کنه حال من رو میگه از صبح نبودم ساعت 7 شب که میام میخوام یه یک ساعتی به کارهام برسم خوب راست میگه منم مشکلی ندارم ولی تا کاراش رو انجام بده ساعت میشه نزدیک 9 شب بعدم شام میخوریم تا یکمم به بچه برسم عملا" همه زمان رو واسه گردش از دست دادیم . من هیچ حرفی هم انگار با همسرم ندارم که بخوام بگم چجوری بگم ازش میخوام وقتی میاد خونه بیاد کنار ما بشینه ولی خودمم میدونم اگه بیاد حرفی ندارم واسه گفتن اگه اون حرف نزنه من کاملا" ساکتم ولی با این حال دلم میخواد بشین کنارم
    مشکل دیگم اینکه میترسم با بچم بریم بیرون نگرانم سرما بخوره هوای الوده اذیتش کنه و ... یا بهتر بگم اصلا" نمیدونم کجا میشه رفت قدیما شامی بیرون میرفتیم الان می گم تا بریم جایی بشینیم هزار تا نیاز بچه باعث میشه ارامش نداشته باشم . همین باعث میشه در ظاهر به همسرم گیر میدم ولی واقعا" نمیدونم چیکار میشه کرد .
    نمیدونم چجوری بگم هم خیلی خیلی خستم و خورد هم حوصله ام سر میره هم تفریحاتیو که میشه با وجود یه نوزاد رفت و نمیدونم چیه این وسط بعضی کارای همسرمم دیگه باعث میشه داغ کنم و دادم در بیاد
    گاهی حس میکنم من نیستم همسرم یه کم به من ابراز محبت میکنه بعد انگار تکلیفش رو انجام داده باشه سریع میره سراغ دخترم و یه عالمه قربون صدقش میره !!!!! انگار مهمترین ادم زندگیش بچه هست حالا منم کنار بچمون هستم البته وقتی اعتراض میکنم با شوخی و خنده انکار میکنه ولی این حس خیلی قوی توم ایجاد شده که اگه بچه نداشتیم اون من رو دوست داشت؟؟ انگار تنها عامل کنارهم بودنمون بچمون هست
    از لینک هم ممنون ولی راجع به مرد بود همش

  11. کاربر روبرو از پست مفید sahra100 تشکرکرده است .

    sahra100 (چهارشنبه 12 مهر 91)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    418

    تشکرشده 428 در 112 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    خب عزیزم همینه که میگن "بهشت زیر پای مادرانه"
    بخاطر شوهرت بهت تبریک می گم، شوهر خیلی خوبی داری و خودت هم که گفتی تو این شرایط سنی نوزداتون نمیشه کاری کرد.
    بهتره اوقات خودت و همسرت رو تلخ نکنی و به این فکر کنی که بعد از یکی دو سال تقریبا همه چیز به حالت قبل بر می گرده بعلاوه که یه کوچولوی شیرین زبون هم دارید که خوشبختیتون رو صد چندان می کنه.

    برای خوشبختی باید هزینه هایی داد دیگه.
    هوای شوهرت رو داشته باش تا خدای نکرده این مدت باعث نشه فاصله ای بینتون بیافته.
    یه کم تو همین تالار برگرد ببین همه مردها مثل شوهر شما خوب و مسئولیت پذیر نیستن...پس قدرش رو بدون و خدا رو بخاطر داشتن یه شوهر خوب و یه بچه سالم شاکر باش.

  13. 2 کاربر از پست مفید sunlife تشکرکرده اند .

    sunlife (چهارشنبه 12 مهر 91)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    سلام صحرا جان

    تولد دختر نازت رو تبریک میگم عزیزم

    نگهداری از یه نوزاد و بیرون بردنش خیلی سخته ولی احساس میکنم شما هم مامان حساسی شده باشی!!

    کارایی که می تونی انجام بدی اینه که قبلا از اینکه شوهرت از سر کار بیاد خودت و دخترت رو آماده کنی (چون هوا رو به سردی هست خوب بپوشونیش) و یه مسیر رو با هم دیگه پیاده برین. دخترت رو بگذار تو کالسکه (بالاخره اون کالسکه باید یه جایی هم استفاده بشه)

    حتی می تونی صبح ها هم که همسرت سرکار هست با دخترت پیاده روی داشته باشی مثلا تا سر خیابون و چند تا چیز کوچولو هم بخری.

    آخه نوزاد دو یا 3 ماهه دیگه حداقل یک ساعت می تونه بدون شیر و گریه و ... بیدار بمونه، دختر شما هم همینطوریه؟

    می تونی برنامه بیرون رفتن شام رو هم بگذاری. چرا نمیشه با یه نوزاد تو یه رستوران شام خورد؟

    اگه همسرت و خودت مشکلی ندارین میتونی برنامه بگذاری و هفته ای یکی دو روز رو از صبح تا بعد از ظهر (قبل از اینکه همسرت از سر کار بیاد) بری منزل مادرتون. (با آژانس برو که لازم نباشه رانندگی کنی) می تونی برنامه خرید رو با مادرت یا دوستات هم هماهنگ کنی.(خریدهای کوتاه که فرشته کوچولوت هم اذیت نشه)

    آخر هفته ها که همسرت خونه هست چه برنامه ای دارین؟

    برای اینکه بتونی وقتایی که شوهرت کنارت هست بیشتر باهاش صحبت کنی، میتونی از زبان دخترت حرف بزنی و از زبان اون به شوهرت ابراز محبت کنی یا حرفایی که تو دلت هست رو بگی.
    مثلا می تونی بلند بگی " مامانی، بابایی به من گفت که خیلی دوستت داره"
    "مامانی، بابایی به من گفت که خیلی خوشحاله که تو رو داره"
    یا سوالات رو می تونی از زبان نی نی بپرسی.

    خلاصه که صحرا جان درسته که مامان جدید نیاز داره که درک بشه ولی تنظیم برنامه درک شدن باز هم به عهده خودت هست. شاید همسرت هم نیاز به بیرون رفتن و تفریح و ... داشته باشه ولی چون می بینه شما تو سختی می افتی چیزی نمی گه. سعی کن به تفریحات کوتاه فکر کنی و به همسرت پیشنهاد بدی.

    دختر نازت رو هم از طرف من و اهالی همدردی ببوس

  15. 5 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (دوشنبه 17 مهر 91)

  16. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahra100
    گاهی حس میکنم من نیستم همسرم یه کم به من ابراز محبت میکنه بعد انگار تکلیفش رو انجام داده باشه سریع میره سراغ دخترم و یه عالمه قربون صدقش میره !!!!! انگار مهمترین ادم زندگیش بچه هست حالا منم کنار بچمون هستم البته وقتی اعتراض میکنم با شوخی و خنده انکار میکنه ولی این حس خیلی قوی توم ایجاد شده که اگه بچه نداشتیم اون من رو دوست داشت؟؟ انگار تنها عامل کنارهم بودنمون بچمون هست
    خسته ای یا بچه اتو به اندازه ی کافی دوست نداری؟ تو مادر اون بچه ای. باید از هر خوشحالیش خوشحال باشی. از اینکه باباش دوسش داره و قربون صدقه اش می ره باید خوشحال باشی. نه اینکه بهش حسودی کنی. بچه ات بچه ی توئه. بخشی از وجود و زندگیته. در واقع اون قربون صدقه هایی که می شنوی به تو هم تعلق داره. نمی دونم یا خسته ای یا اینکه هنوز بچه ات کوچیکه خیلی و بهش به اندازه ی کافی عادت نکردی تا خیلی دوسش داشته باشی.
    کوچولوت به محبت احتیاج داره. نی نی ها و بچه ها خیلی به محبت احتیاج دارن. پس هر چی هم قربونش برین و باهاش حرفای قشنگ بزنین کمشه باز!
    البته نگهداری بچه سخته واقعا. ولی یه کمی بگذره کوچولوت کمتر می شه نگهداری شبانه روزی ازش و وقت بیشتر پیدا می کنی. فکر می کنم خسته ای یه کم. غذاتو خوب بخور. اینکه ادم شبا هم بیدار شه و همه ی روز و شب هی شیر بده به بچه و خلاصه از همه چی بیفته و یه وقت ازاد نداشته باشه ادمو کلافه می کنه. نوشته بودی 3 ماهشه کوچولوتو یه کم دیگه صبر کنی و مراقبت کنی ازش بعدش دیگه در حد شبانه روز انرژی نمی بره و خودت هم خوشحال می شی.
    موفق باشی.

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: مشکلات جدید من با بدنیا اومدن دخترم

    سلام...
    منم ورود اين فرشته ي كوچولو روبه زندگي قشنگتون تبريك ميگم،اميدوارم در كنار فرزندتون وهمسرتون بهترين لحظات رو داشته باشين
    دوستان راهنماييهاي جالبي كردن...
    من هم نظراتمو بطور خلاصه در چند مورد زير براتون ميگم:

    هميشه ورود فرزندخصوصا در 6-7ماه اول زندگي شخصي افراد علي الخصوص خانمها رو به شدت تحت الشعاع قرار ميده،چون نياز به رسيدگي زيادي داره،علاوه بر اون استرسهايي كه مادران جوان دارن(مثل چيزهاييكه شما گفتين) مزيد بر علت ميشه،حالا اينها روبا بيخوابيهاي مكرر،گريه هاي مداوم نوزاد وغيره جمع كنيد...ميبينيد كه فشار زيادي روي شماست،و حق داريد كه خسته باشيد والبته ناراحت،ولي اين موضوع جندين وچند راه چاره داره:

    1.اين بخش از زندگيتونو،و نقشي رو كه به عنوان مادر داريد بپذيريد،يعني قبول كنيد كه اين مرحله همراه با فراز و نشيبهاي بسياره كه ممكنه روال عادي زندگيتونو كاملا عوض كنه،پس روال وسبك جديدي براي زندگيتون ابداع كنيد،تفريحات جديد،لذتهاي جديد،براي مثال به فرزندتون به جز به چشم يك مادر بلكه به چشم يك دوست ناز وكوچولو نگاه كنيد،كه بايد بشناسيدش وباهاش لذت ببريد،تفريحات دونفره(مثل همون پياده روي با كالسكه،گوش كردن يه موسيقي كودكانه شاد باهم،گوش كردن آهنگهاي لايت با هم،خوندن كتابهاي عكس دار كه توجه نوزادو جلب ميكنه وهزاران چيزديگه كه هم شما رو شادميكنه وهم فرزندتونوبامحيط اشنا ميكنه) با فرزندتون تدارك ببينيد.به اين ترتيب روحيه ي خودتون هم بهتر ميشه.

    2.شبها كه همسرتون خونه است با هم به كارهاي نوزادبرسيد،نه شما تنها،تاجايي كه ميشه همسرتونو در كارهاي كوچولو مثل آماده كردن تختخواب،آوردن پتو،انتخاب لباس حتي عوض كردن پوشك(البته نه با حبر بلكه به شكل يك فرايند مثبت كه اوقات هردوتونو پر كنه) همراه كنيد.

    3.حرفهاي مشترك با همسرتون پيداكنيد،ميتونيد از كوچكترين شيرينكاريهاي كوچولوي دختر ملوستون،از خنده هاش ،(اينم بگما هر چه بزرگتر ميشه شيرينكاريهاي جديدي انجام ميده كه براي همه جالب وبامزه است) وغيره بگيدحتي از اتفاقات روزمره تون،ميتونيد درددل هم بكنيد(امازياد وبا لحن توبيخي نه!)

    4.براي روزهاي خاصي در هفته با همسرتون برنامه ريزي كنيد،وقتي ني ني 4-5 ماهه بشه،به راحتي ميتونيد با يه شيشه شير و يه پوشك ويه دست لباس مناسب براي حداقل دوساعت اونو بزاريد خونه مامان بزرگ بابا بزرگش،كه هم مايه ي شادي اوناست وهم ميتونيد به خريد يا تفريح مورد علاقه تون با همسرتون برسيد.

    5.براي بيرون رفتن 3 تايي هم وقتي كه بتونيد لوازم صروري ني ني رو با خودتون ببريد،ميتونيد برنامه ريزي كنيد،به شرطي كه كاملا هماهنگ باشيد(مثلا يه روزتعطيل كه ميتونيد صبح كه هوا گرمتره بريد بيرون) والبته اونوبه شكل يه تجربه نگاه كنيد واگرم مشكلي پيش اومد سريع اوقاتتون تلخ نشه!دوريبن روهم فراموش نكنيد وعكسهاي خانوادگي زيادي بگيريد كه بعدها براي كوچولوتون وقتي بزرگ شه خيلي جالبه!

    6.اجازه ورود وظهور افكار منفي رو به ذهنتون نديد،مطمئن باشيد همسرتون شما رو دوست داره،و ابراز علاقه اش هم كاملا صادقانه و واقعيه،پس به جاي اينكه ذهنتونوبا افكار منفي تخريب كنيد،وقتي همسرتون ازتون تعريف ميكنه يا محبت ميكنه،با آغوش باز اين تعريفات رو بپذيريد و انرژي مثبتشو دريافت كنيد.

    7.ميتونيد بعضي از روزها به خونه مادرتون(يا حتي مادر همسرتون بريد) و در حضور خودتون بچه روبه اونابسپاريد وخودتونم يه كم استراحت كنيد،و از جمع خانوادگي هم لذت ببريد.

    8.اين پروسه نهايتا تا دوسال با سختي زيادي همراهه،وقتي كودكتون دو ساله بشه،اوقات فراغت شما هم خيلي بيشتر ميشه،اما اين دوسال ميتونه براتون بسيار هم خاطره انگيزباشه،پس به جاي تمركز روي سختيهاي وناراحتيهاش باتمركزروي لذات وخوشيهاش اين زمانو براي خودتون شيرين تر كنيد.

    پ.ن:sahra100عزيز...در نهايت بايدبگم،كه با هر تغييري در زندگي بايد شيوه وبرخورد و روش ما هم در زندگي تغيير كنه،البته اين به اين مفهوم نيست كه از تفريحات سابقمون چشم پوشي كنيم،اما ميتونيم تفريحات و لذات جديدي هم در زندگي ايجاد كنيم كه جايگزين تفريحات سابقمون بشه.لازمه ي اين كار اينه كه با عشق والبته با روحي باز آماده ي تجربه ي مسائل جديد باشيم.و خودمونو براي شارژ روحي وعاطفي حتما وابسته به موضوعات خاصي نكنيم بلكه از همه چيز موجود در زندگيمون انرژي بگيريم.

    براتون آرزوي موفقيت ميكنم.


  18. 5 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (دوشنبه 17 مهر 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.