سلام
خلاصه عرض میکنم
حدودا" چهارده ماه پیش بدلیل اختلاف و عدم تفاهم همسرم دست دخترک شش ساله ام را گرفت و از منزل قهر کرده و به منزل پدرش در شهرستانی دوردست رفت.اینبار دیگر از دستش حسابی خسته و کلافه بودم.شب قبل با او زد و خورد کردم و دخترم متاسفانه صحنه کتکاریمان را دید و بشدت میترسید و گریه میکرد(خدایا مراببخش)از آنروز به بعد دیگر هرگز دخترم را ندیدم و مادرش حتی اجازه نداد یکبار با او تلفنی صحبت کنم.البته بعد از یکسال یکبار که زیاد اصرار کردم او را پای تلفن آوردند اما او گفت مرا دوست ندارد و حاضر نیست با من صحبت کند.تا آن موقع هر وقت مادرش میگفت بچه حاضر نیست با تو صحبت کند حرفش را باور نمیکردم.اما آن شب باورم شد فرزندم از من متنفر شده.البته من تا قبل از این اتفاق او را خیلی دوست داشتم و بهش توجه زیادی میکردم.اون هم منو خیلی دوست میداشت اما بعد از اینکه با مادرش خانه را ترک کردند روز به روز از او دورتر شدم تا جاییکه دیگر حتی حاضر نیست مرا ببیند و با من صحبت کند.در طول این مدت همسرم با تمام ظرفیت موجود در قانون بر علیه من به احقاق حق ایستاد و ضمن شکایت برای اخذ مهریه دادخواست طلاق نیز تسلیم دادگاه کرد.حکم مهریه صادر و من محکوم به پرداخت شدم درخواست تقسیط نمودم پیش پرداخت و اقساط سنگینی برایم بریدند اعتراض کردم و در حال رسیدگی است.دادخواست طلاقش بدلیل مخالفت من در دادگاه موفق نگردید و رای بر ادامه زندگی صادر شد.من نیز از او شکایت کرده و دادخواست تمکین دادم.رای به نفعم صادر شد.دادخواست ازدواج مجدد دادم به نفعم صادر شد.حالا هم با توجه به اینکه دخترم وارد هفت سالگی شده قصد دارم دادخواست حضانتش را بدهم.اما نمیدانم آیا با این شرایط اینکار به نفع دخترم هست یا نه.بازهم تاکید میکنم نزدیک به 14ماه است او را ندیده ام.شب و روز به یادشم و روزی نیست که در فراغش اشک نریزم.اصلا" گرفتن دخترم از همسرم برایم آرزو شده و قصد دارم اگر موفق به اینکار شدم من هم کاری را که او بامن کرد و نگذاشت 14ماه حتی با او صحبت کنم من هم با او چنین نمایم.میدانم که اینکار برای روحیه فرزندم خوب نیست اما خوب من هم پدر آن فرزند هستم و من هم حقی دارم چگونه او حق مرا پایمال کرد.به نظرم باید من هم در عمل این را به او بفهمانم که دنیا دار مکافات است و هرچه کنی جوابش را پس میگیری.
آنقدر برای دیدن فرزندم لحظه شماری کرده ام که قابل وصف نیست.شاید سوال پیش آید چرا در طول این مدت اقدام به مراجعه حضوری ننموده ام که عرض مینمایم.یکی بدلیل بعد مسافت زیاد اینکه من حدودا" 1500 کیلومتر از آنها فاصله دارم و دیگر اینکه آدمی بسبار مغرور هستم و اصلا" نمیتوانم به خود بقبولانم که برای دیدار فرزندم خودم را در برابر خانواده همسرم کوچک کنم و از آنجا که تکلیفم را با همسرم روشن دانسته و هیچ علاقه ای برای ادامه زندگی با وی را ندارم لذا اصلا" کشش یا تمایلی برای رفتن به شهرشان را نداشتم که مبادا او تلقی نماید برای آوردن او این اقدام را کرده ام.بهرحال خواستم از محضر اساتید کسب فیضی نمایم و مرا دراینخصوص راهنمایی فرمایید که در کل آیا این کار به صلاح است آیا قانون در این زمینه حقی برایم قائل است آیا با وجود اینکه طلاق صورت نگرفته میتوانم چنین درخواستی داشته باشم و آیا با توجه اینکه امکانات زندگی و بضاعت مالی خانواده همسرم در شهرستان ضعیف است و من در تهران میتوانم از این حیث فرزندم را بیشتر تامین نمایم این کار به صلاح میباشد یا خیرقبلا" از حسن توجه شما سپاسگزارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)