دوستان خوبم من مشكلي دارم كه اميدوارم بتونم با نظر گرفتن از شما خوبان اونو براي خودم حل كنم
پسر 6 ساله ام فوق العاده مهربون و باهوش و مغرور و در عين حال صادق و يكرنگه به خصوص در جمع هاي دوستانه اش بعد از سالها حدود يك ماه كه به صورت كنترل شد هروزي 1 ساعت حق دوچرخه بازي در خيابان رو داره حالا با توجه به مسائلو جرائمي كه در جامعه مرتب به گوش مي خوره ترسم از اينه كه نكنه يك روز خدايي ناكرده فريب آدم هاي نادرست رو بخوره نكنه يه روز توي مدرسه گرفتار بچه هاي نا اهل و بزرگتر از خودش بشه
در كل هميشه تنم از اين خيالات منفي به لزره در مياد
چند بار بهش گفتم اگر فرد غريبه اي باهات حرف زد جوابش رو نده چند روز پيش مردي در خونه بطري آبي رو بهش داده بود كه برايش آب كنه اما پسرم قبول نكرده بود و سريعا هم به من گفت
به او گفته ام ار كسي تو رو مورد آزار قرار داد از هيچ چيز نترس و به ما يا معلمت بگو
اگر كسي از تو خواست لباست رو در بياري فورا به معلمت يا ما يا يك بزرگتر بگو
همسرم مي گه ترس تو بي مورده اون از عهده خودش برميياد اما من دارم با اين افكار ماليخوليايي آزار مي بينم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)