با سلام
من یکساله که با دختر یکی از اقوام که قبلا معاشرت و شناختی از نزدیک نداشتیم عقد کردم.سن من 30 و لیسانس و کارمندو نامزدم 19 و دانشجوی کاردانی .ما در دو شهر مختلف زندگی می کنیم و بدون اشنایی کامل و به اصرار پدر خانم بلافاصله عقد کردیم . اما در طول این یکسال متوجه تفاوت فکری و فرهنگی خانواده ها شدم و اختلافاتی که اول کوچک بود و با گفتگو و نصیحت و کوتاه اومدن و گوش کردن او تموم می شد ولی بعد از مدتی دوباره یه جور دیگه تکرار می شد. تا اینکه مدتی پیش که به مناسبت جشن تولد من به خونشون رفتم و روز آخر با پدرش سر بحث عروسی بحثمون شد (چون تا اونموقع که حدود 9 ماه از عقد می گذشت صحبت جدی نشده بود) و من به احترام بزرگی و خانوادش چیزی نگفتم و آونجا رو ترک کردم و در این مدت تماسی با پدر و مادر نامزدم نگرفتم . و بعد از مدتی جریان را با خانوادم مطرح کردم که آونها هم کلی ناراحت شدن و قرار شد تو اولین ملاقات رودرو خانواه ها به هم گفتگو کننو همچنین نامزدم نیز با احساس پشیمانی گفت که منو دوست داره و هیچی از جمله جشن عروسی از من نمی خواد . تا دو ماه پیش که تعطیلات تابستونی بود و نامزدم یک ماهی خونه ما بود اما من دیدم که به راحتی اون رفتار پدرش فراموش کرده و میگه مگه چی شده عصبانی بوده یه چیزی گفته !
با اینکه قبلا دخالت مادر نامزدم و خانواده اش رو دیده بودم از نامزدم خواسته بودم که مستقل باشه اما علیرغم قولش تو این مدت دائم با مادرش در تماس بود و تمام مسائل و بحثهای ما رو گزارش می داد و این امر باعث نارحتی من و خانوادم شد.تا اینکه خانوادش اومدن خونه ما و و سر بحث عروسی گفتگو کردیم که ما گفتیم با توجه به وضعیت اقتصادی بهتر که عروسی نگریم اما اونها قبول نکردن و گفتن عروسی کوچک میگیریم و فامیل زیادی رو دعوت نمی کنیم این درحالیکه ما اقوام زیادی داریم و حتی در زمان عقد که من مراسم رو به خرج خودم تو تالار گرفتم به پیشنهاد پدر نامزدم فقط فامیل درجه 1 دعوت کردیم که بعد هر موقع که ما می گفتیم عقد که با شکوه گرفتیم می گفتن فامیل دعوت نشده و ما هم گفتیم اگه قرار باشه عروسی هم اینجوری باشه دوباره فردا ایراد دیگه میگیرن. پس از بحث درباره عروسی ما گفتیم خوب جهیزیه که اماده نیست و روز اول با توجه به صحبت مادر دختر قبل از خواستگاری قرار بود تمام اون اونا تهیه کنن ولی بعد از مدتی گفتن در حد توان مالی با این حال من نسبت به خرید یخچال و تلویزیون و فرش دستباف با هزینه 13 میلیون اقدام و یک قطعه زمینم نیزخریداری کردم. اما اونا گفتن که بقیه وسایل برقی شما باید بخرین که متاسفانه با بالا گرفتن بحث از طرف اونا باعث بی احترامی مادر خانمم به نامزدم (زدن سیلی)در مقابل خانواده ام شد.و این امر باعث دلخوری شدید من و خانوادم شده و تو مدت این یک ماه که نامزدم به همراه خانوادش به ادامه سفرش رفتن تصمیم به جدایی گرفتم و تو این مدت نیز تماسی با اونها نداشتم و در تماس نامزدم هم اون دلگرمی قبلی رو نشون ندادم و رابطمون از طرف من سرد شده . منتظر پیشنهاداتون هستم
علاقه مندی ها (Bookmarks)