به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 مهر 91 [ 08:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    351
    سطح
    7
    Points: 351, Level: 7
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زندگی با شوهر بی مسئولیت و بی توجه

    [size=medium][color=#000000][align=justify]دوستای خوبم، سلام
    من 27 سالمه و 6 ماهه ازدواج کردم و شوهرم 32 سالشه، سه سال پیش، وقتی مجرد و دانشجوی ارشد بودم در یک شرکت معتبر مشغول به کار شدم، در اون شرکت آقایی حضور داشت که هم از طرف خانمها (به خاطر جذابیتهای ظاهریش) و هم از طرف مدیران (به علت روش کار فوق العاده ش و تمرکز و سرعت زیادش در کارها) توجه خیلی زیادی بهش می شد...

    بعد از مدتی این آقا از من خواستگاری کرد، جلسات خواستگاری خیلی خوب پیش رفت ولی این آقا گفت فعلا عروسی نمی گیره چون می خواد برای کنکور ارشد درس بخونه و فقط هم دانشگاه شریف(روزانه) هدفشه...

    به محض این که ایشون درس خوندن برای کنکور رو شروع کرد، گفت نمی تونه هم کار کنه هم درس بخونه و علی رغم مخالفتهای من، از کارش استعفا داد... بعد از حدود نه ماه، دوباره برگشت به شرکت و بعد از اینکه جواب کنکور اومد دانشگاه مورد علاقه ش قبول شده بود...

    کلاسهای دانشگاه ایشون شروع شد و بعد از حدود سه هفته از شروع کلاسها دوباره این آقا گفت نمی تونه هم کار کنه هم درس بخونه و استعفا داد… و چند ماه بعدش ما طبق قرار قبلی عروسی کردیم...

    در حال حاضر شوهرم فقط درس می خونه، اجاره خونه و تمام قبوض رو پدر شوهرم میده، مادر شوهرم در هفته چند بار مارو دعوت می کنه خونشون و بقیه روزها هم برامون غذا درست می کنه و می فرسته و نمی ذاره من زیاد آشپزی کنم، پدر شوهرم مداوم برامون خرید می کنه و در کل خیلی به ما می رسن و مبلغ کمی از حقوق من تو خونه خرج می شه و بهمون سخت نمی گذره

    ولی بی مسئولیتی شوهرم و این که از من پول تو جیبی می گیره برام خیلی عذاب آوره... الانم می گه می خوام بعد از ارشد دکترا بخونم که از نظر من فاجعه س چون باعث می شه این روند 6 7 سال دیگه ادامه پیدا کنه....

    من دقیقا نمی دونم باید در مقابل شوهرم چه عکس العملی نشون بدم؟؟؟ مدیر شرکتمون حاضره در ازای هفته ای دو روز کار کردن شوهرم توی شرکتش حقوق خیلی خوبی بهش بده ولی شوهرم نمی پذیره و می گه نمی تونم روی دوتا کار همزمان، تمر کز کنم!!!!

    البته این رو هم بگم که در کل رابطه م با شوهرم خیلی خوبه و خیلی دوسش دارم...

    یک مشکل دیگه هم دارم که نمی دونم باید اینجا مطرح کنم یا نه

    مادر شوهر من با تمام عمه ها و عموهای شوهرم در یک مجتمع زندگی می کنند و این مجتمع استخر و مکان دوچرخه سواری و ... داره. آخر هفته ها همه فامیل دورهم جمع می شوند و ما جوون هام می ریم سراغ این تفریحات...

    شوهرم به خاطر مشغله درسی تو این برنامه ها شرکت نمی کنه و من همیشه با برادرشوهرم تو جمع حضور پیدا میکنم که این موضوع باعث شده من احساس نزدیکی زیادی به برادرشوهرم پیدا کنم و یه احساس مبهم بهش داشته باشم... وقتی با همیم به شدت دچار هیجان می شم.... برادرشوهرم خیلی زیاد به من توجه می کنه، مثلا تو جمع مدام برام آبمیوه می یاره یا حتی روزهایی که من نتونم برم استخر، کلا برنامه استخر اون روز رو به هم میزنه، البته اصلا به روم نمیاره...

    من هیچ رفتار خارج از عرفی تابحال باهاش نداشتم و مطمئنم که نخواهم داشت، ولی به خاطر اطمینانی که شوهرم و جاریم نسبت بهم دارن، به شدت دچار عذاب وجدان شدم، خواهش می کنم با توجه به شرایط یه راه حلی پیشنهاد بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    برادرشوهرم یک سال از من بزرگتره، از نظر اجتماعی بسیار موفق و از نظر ظاهری بسیار جذابه، در ضمن ایشون به مدت 4 ماهه که با یک دختر فرانسوی عقد کرده و با این که این دختر خانوم تو خونه مادر شوهرم زندگی می کنه هیچ وقت تو جمع ها حضور پیدا نمی کنه...





  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    236
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    662

    تشکرشده 659 در 208 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی با شوهر بی مسئولیت و بی توجه

    سلام صبا خانم
    پر واضح هست که در قدم اول باید رفتار و برخورد سنگینی از این به بعد با برادر شوهرت داشته باشی تا خدای نکرده احساسات بیشتر از این جلوتر نره و باعث بی آبرویی و گناه و پشت سرش هزار و یک بلا و مصیبت برات نشه
    در مورد سر کار نرفتن شوهرت میتونی پول توجیبی که بهش میدی با یک ترفندی قطع کنی و بگذاری از این نظر در مضیقه باشه همیشه هم که نمیتونه به پدرش رو بندازه بنابراین به فکر کارکردن میافته بخصوص که گفتی دکتری هم میخواد بخونه
    در ضمن معاشرت های شوهرت رو کمی کنترل کن ببین چرا نمیتونه در کنار درس خوندن سر کار هم نباشه؟ چون نمیتونه آدم تنبلی باشه با وجود تعریفی که خودتون کردید ایشان خیلی هم در محیط کار فعال بودن.
    خیلی ها هستن با وجود داشته حتی بچه، هم کار میکنن و هم درس میخونن.


  3. 3 کاربر از پست مفید سارا@ تشکرکرده اند .

    سارا@ (دوشنبه 20 شهریور 91)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: زندگی با شوهر بی مسئولیت و بی توجه

    saba_sb عزیز سلام

    به تالار همدردی خوش آمدی

    در مورد بی مسوولیتی همسرت این تاپیک ها تا حدودی کمکت میکنه

    با يه همسر بى تفاوت چه كنم

    بي مسئوليتي همسر

    من حساس نیستم او بی مسئولیت است

    در مورد رفتار برادر شوهرت پیشنهاد دارم معقولانه تر رفتار کنی

    این که این موضوع را مطرح کردی نشونه درایت شماست پس دوست خوبم تفریح کنار همسر شایسته تره

    تلاشت رو بزار روی همراه شدن شوهرت با شما

    نگران نباش در کنار کمی تغییر مشکلاتت قابل حله

    امیدوارم در کنار نظرات دوستان بهترین راهکار را پیش بگیری

    موفق باشی




  5. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    ویدا@ (دوشنبه 20 شهریور 91)

  6. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی با شوهر بی مسئولیت و بی توجه

    در مورد ارشد خوندن باید بگم باید خدایا شکر کنین که شوهرتون اینقدر با استعداده .
    شوهرتون بی مسئولیت نیست چون هم کارش رو خوب بلد بوده و هم سر قولشون بودن و عروسی گرفتن .
    ایشون فقط دارن درس می خونن . شما هم اگه داشنجوی ارشدین همراهیش کنین نه اینکه سدی باشین روبروش.
    اون از شما که دانشجوی ارشد هستین و یا بودین ، توقع داره که همراهشش باشین .
    من هم درس می خونم و هم کار می کنم دانشجوی ارشد دانشگاه دولتی هم هستم ولی واقعا سخته ..
    من اصلا نمی تونم روی دو کار تمرکز کنم . یعنی نمی تونم همزمان دنبال مثلا ترجمه باشم و هم دنبال طراحی . این واقعیته . من ایشون رو کاملا درک می کنم و حق رو به ایشون میدم.

    اگه شریف داررن می خونن که باید بگم دیگه واویلاستتتتتتتت . بابا اینا از صب تا شب فقط دارن درس می خونن . نمی رسن کار کنن که .


  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 مهر 91 [ 08:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    351
    سطح
    7
    Points: 351, Level: 7
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی با شوهر بی مسئولیت و بی توجه

    ممنونم از راهنمایی های خوبتون

    سارای عزیز، می شه دقیقتر بگین وقتی ایشون به من می گه پول بده من باید چی کا رکنم؟ بهش بگم نمیدم، برو کار کن؟؟؟؟ و مساله بعدی در مورد رفتار با برادر شوهرم، باید بگم من از نظر شوهر و برادر شوهرم زیادی سرد و سنگین برخورد می کنم و شوهرم همیشه می گه تو چرا نمی تونی با بچه های ما گرم رفتار کنی
    راستش مساله اصلی اینه که خیلی جاهایی که باید شوهرم کنارم باشه، برادرشو جای خودش می فرسته و من تو خیلی مسائل احساس می کنم به برادر شوهرم نزدیکترم تا شوهرم ، و این موضوع احساست منو دچار دوگانگی کرده و منو به شدت به سمت این آقا می کشونه
    من نمی دونم چه جوری به شوهرم این مسائل رو بگم که مشکلی پیش نیاد...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    البته بخاطر رفتهای جاریم، این مسائل تو زندگی خصوصی برادر شوهرم هم وجود داره که باعث می شه من و برادرشوهرم بیشتر به هم نزدیک شیم . جاریم مدام از ظاهر خودش و کم استعداد بودنش مخصوصا تو یادگیری زبان فارسی انتقاد می کنه و به همین علت تو جمع حاضر نمی شه و همش به من می گه تو جمع مواظب شوهر من باش!!! من به خاطر عذاب وجدانی که دارم خیلی برای تصحیح رفتاراش تلاش می کنم و حتی پیش مشاور هم بردمش ولی فرقی نکرده

    ویدای عزیز، از لینکهای خوبتون ممنونم

    آقای امید، ممنونم از راهنماییتون
    من خودم هم دانشگاه دولتی ارشد خوندم و کار و درس همزمان برام خیلی سخت بود ولی به هر حال غیر ممکن نبود. حتی یه وقتایی که می گفتم نمی تونم دیگه کار کنم، همسرم( اون موقع نامزد بودیم) می گفت باید در مقابل مشکلات بجنگی!!!!!!!!!!!!!!!
    من مشکل اصلیم اینه که با توجه به شرایط دیگه چرا می خواد دکترا بخونه؟ چه جوری بهش بگم نخون؟؟؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید saba_sb تشکرکرده است .

    saba_sb (چهارشنبه 22 شهریور 91)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 08:06]
    تاریخ عضویت
    1391-1-08
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    84

    تشکرشده 84 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی با شوهر بی مسئولیت و بی توجه


    راستش مساله اصلی اینه که خیلی جاهایی که باید شوهرم کنارم باشه، برادرشو جای خودش می فرسته و من تو خیلی مسائل احساس می کنم به برادر شوهرم نزدیکترم تا شوهرم ، و این موضوع احساست منو دچار دوگانگی کرده و منو به شدت به سمت این آقا می کشونه
    من نمی دونم چه جوری به شوهرم این مسائل رو بگم که مشکلی پیش نیاد...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    به نظرم اگه خواست برادرشو بفرسته جای خودش
    قبول نکن و بگو من دوست دارم با تو باشم
    اگه نمیتونی منم شرکت نمیکنم

    در ضمن منم دانشگاه شریف خییلی کم میبینم که دانشجوهای ارشد بتونن کار کنن
    مگر اینکه مجبور باشن و در نتیجه به درسشونم خوب نمیتونن برسن
    من اصلا احساس نمیکنم که شوهرت بی مسئولیت باشه
    خودتم دولتی خوندی ولی بازم اونجا فرق داره
    خب خودتم حتماً میبینی شوهرت وقتشو چطور میگذرونه
    بیکار که نیست تو خونه و بهونه بیاره
    واقعا داره درس میخونه
    همین درس خوندنش نشون میده آدم بی مسئولیتی نیست

    کمکش کن که ارشدشم تموم کنه و اونوقت میتونه موقعیت های کاری خیلی بهتری داشته باشه

    در ضمن تو دوره دکترا کار کردن همزمان راحت تره از ارشد
    دستیار حل تمرین استاد میشن و یا کارای دیگه میکنن خارج یا داخل دانشگاه که هزینه هایی رو هم دریافت می کنن
    گفتم تو ارشد دانشگاه های خوب خیلی کمتر میبینم کار کنن
    ولی تو دوره دکترا همون دانشگاههای خوب هم به خصوص پسرا اکثرا میبینم که کار میکنن
    و به هرحال درآمد دارن

    موفق باشی


    راستی این خیلی خوبه که مخارجتونم خانواده شوهر دارن میدن
    شما هم اگه ناراحتی که از شما پول بگیره
    یه چیزی میتونی ثبت نام کنی
    ماشینی چیزی بگی میخوام قسطای اونو بدم

    یا اینکه شما هم کار نکنی سرتو به چیز دیگه ای گرم کنی
    مثلا شما هم ادامه تحصیل بدی
    یا اینکه بگی از محیط کارم خوشم نمیاد میخوام برم جای دیگه
    و یه مدت طولش بدی و درس دنبال کار نگردی
    که شاید خودش به فکر بیفته و مثلا همون دو روز در هفته رو بره

    البته اینا مال وقتی هست که کارت خیلی واست مهم نباشه
    اگه باشه که نمیشه دیگه

    یه چیز دیگه هم بگم
    اگه شما خودت توی شریف بودی میدیدی که بیشتر ازدواجا همینجوره
    اونایی که اونجا ازدواج میکنن معمولا اینطوری که عقداشون طولانیه
    چون صبر میکنن که درسشون تموم شه
    و اگرم خانواده پولداری داشته باشن گاهی ازدواج میکنن
    ولی مثل شما خرجشون بیشتر با خانوادست
    یعنی واسه من خیلی طبیعیه این موضوع
    اگه میدیدی که دور و بریات خیلیا اینطورن دیگه اینجوری فکر نمیکردی

  10. کاربر روبرو از پست مفید میثاق تشکرکرده است .

    میثاق (چهارشنبه 22 شهریور 91)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 مهر 91 [ 08:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    351
    سطح
    7
    Points: 351, Level: 7
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم وظایف همسرداریش رو به پدر و برادرش سپرده!

    دوستای خوبم، سلام
    من 27 سالمه و 6 ماهه ازدواج کردم و شوهرم 32 سالشه، سه سال پیش، وقتی مجرد و دانشجوی ارشد بودم در یک شرکت معتبر مشغول به کار شدم، در اون شرکت آقایی حضور داشت که هم از طرف خانمها (به خاطر جذابیتهای ظاهریش) و هم از طرف مدیران (به علت روش کار فوق العاده ش و تمرکز و سرعت زیادش در کارها) توجه خیلی زیادی بهش می شد...

    بعد از مدتی این آقا از من خواستگاری کرد، جلسات خواستگاری خیلی خوب پیش رفت ولی این آقا گفت فعلا عروسی نمی گیره چون می خواد برای کنکور ارشد درس بخونه و فقط هم دانشگاه شریف(روزانه) هدفشه...

    به محض این که ایشون درس خوندن برای کنکور رو شروع کرد، گفت نمی تونه هم کار کنه هم درس بخونه و علی رغم مخالفتهای من، از کارش استعفا داد... بعد از حدود نه ماه، دوباره برگشت به شرکت و بعد از اینکه جواب کنکور اومد دانشگاه مورد علاقه ش قبول شده بود...

    کلاسهای دانشگاه ایشون شروع شد و بعد از حدود سه هفته از شروع کلاسها دوباره این آقا گفت نمی تونه هم کار کنه هم درس بخونه و استعفا داد… و چند ماه بعدش ما طبق قرار قبلی عروسی کردیم...

    در حال حاضر شوهرم فقط درس می خونه، اجاره خونه و تمام قبوض رو پدر شوهرم میده، مادر شوهرم در هفته چند بار مارو دعوت می کنه خونشون و بقیه روزها هم برامون غذا درست می کنه و می فرسته و نمی ذاره من زیاد آشپزی کنم، پدر شوهرم مداوم برامون خرید می کنه و در کل خیلی به ما می رسن و مبلغ کمی از حقوق من تو خونه خرج می شه و بهمون سخت نمی گذره

    ولی بی مسئولیتی شوهرم و این که از من پول تو جیبی می گیره برام خیلی عذاب آوره... الانم می گه می خوام بعد از ارشد دکترا بخونم که از نظر من فاجعه س چون باعث می شه این روند 6 7 سال دیگه ادامه پیدا کنه....

    من دقیقا نمی دونم باید در مقابل شوهرم چه عکس العملی نشون بدم؟؟؟ مدیر شرکتمون حاضره در ازای هفته ای دو روز کار کردن شوهرم توی شرکتش حقوق خیلی خوبی بهش بده ولی شوهرم نمی پذیره و می گه نمی تونم روی دوتا کار همزمان، تمر کز کنم!!!!

    البته این رو هم بگم که در کل رابطه م با شوهرم خیلی خوبه و خیلی دوسش دارم...

    یک مشکل دیگه هم دارم که نمی دونم باید اینجا مطرح کنم یا نه

    مادر شوهر من با تمام عمه ها و عموهای شوهرم در یک مجتمع زندگی می کنند و این مجتمع استخر و مکان دوچرخه سواری و ... داره. آخر هفته ها همه فامیل دورهم جمع می شوند و ما جوون هام می ریم سراغ این تفریحات...

    شوهرم به خاطر مشغله درسی تو این برنامه ها شرکت نمی کنه و من همیشه با برادرشوهرم تو جمع حضور پیدا میکنم که این موضوع باعث شده من احساس نزدیکی زیادی به برادرشوهرم پیدا کنم و یه احساس مبهم بهش داشته باشم... وقتی با همیم به شدت دچار هیجان می شم.... برادرشوهرم خیلی زیاد به من توجه می کنه، مثلا تو جمع مدام برام آبمیوه می یاره یا حتی روزهایی که من نتونم برم استخر، کلا برنامه استخر اون روز رو به هم میزنه، البته اصلا به روم نمیاره...

    من هیچ رفتار خارج از عرفی تابحال باهاش نداشتم و مطمئنم که نخواهم داشت، ولی به خاطر اطمینانی که شوهرم و جاریم نسبت بهم دارن، به شدت دچار عذاب وجدان شدم، خواهش می کنم با توجه به شرایط یه راه حلی پیشنهاد بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    برادرشوهرم یک سال از من بزرگتره، از نظر اجتماعی بسیار موفق و از نظر ظاهری بسیار جذابه، در ضمن ایشون به مدت 4 ماهه که با یک دختر فرانسوی عقد کرده و با این که این دختر خانوم تو خونه مادر شوهرم زندگی می کنه هیچ وقت تو جمع ها حضور پیدا نمی کنه...

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: شوهرم وظایف همسرداریش رو به پدر و برادرش سپرده!

    سلام خانومی

    چرا تاپیک قبلیت رو ادامه ندادی؟نیازی نبود تاپیک جدید باز کنی


  13. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 26 شهریور 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نقش آسپرین در ازدیاد عشق!!!
    توسط ویدا@ در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 مهر 92, 15:27
  2. آی آدمها ... یک نفر می سپارد جان!!!
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 مرداد 91, 01:41
  3. دلم را سپردم به بنگاه دنیا!
    توسط فرانک1389 در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 دی 89, 11:21
  4. سپاس و قدرداني از طرف خودم و خانوادم
    توسط capable در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 87, 08:53
  5. دسپرادو
    توسط گرد آفرید در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 10 آذر 86, 00:05

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.