به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1391-5-09
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    852
    سطح
    15
    Points: 852, Level: 15
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 73 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    سلام
    سوال خاصي يا كمك خاصي از كسي ندارم

    درسته شايد فكر كنيد من حرف تك تك شما ها گوش نمي دم
    و كار خودمو مي كنم ([size=large]منظورم فرشته مهربون)
    هست و كسايي كه اينطور فكر مي كنن
    و مي دونمم به خاطر من يه حرف هايي مي زنيد

    ولي بابا هم من ادمم هم ياسمين ..
    يه اشتباهي كرديم به خدا تاوانشم داديم

    همه كار كردم با خانوادمم صحبت كردم راضيشونم كردم اما گوشي پدرش هر چي گرفتم جواب نمي ده[/size]

    بيخيال من كه گفته بودم بگذاريد يكبار ياسمين و ببينم شرايط از اون بپرسم...

    بگذريم ...

    خلاصه من تا به الان به حرف شما ها گوش دادم البته نظر فرشته مهربون اين بود كه فطع رابطه كنيم مگر خواستگاري ( خواستم بگم اصلا جوابي ندادن كه قرار خواستگاري هم بگذاريم)

    چه حالي داره فرشته مهربون اگه جاي من بودي و كسي و دوست داشتي اونموقع شرايط ازدواجم داشتي ولي به خاطر يه اشتباه اينطور بايد تاوان بايد پس بدي
    به خدا اگر كسي جاي من باشه ...


    اصلا من اينجا از كسي گلايه ندارم ...اتفاقا تو اتاقم تمام حرفاتونو (شايد باور نكنيد) نوشتم (تك تكشو‌) و به ديوار اتاقم زدم و هر روز مرور مي كنم ...

    بي خيال من كه جوابشو ندادم و نخواهم داد ولي يعني يه راهم وجود نداره ....هيچي ... به خدا به كي قسم بخورم قصدم ازدواج ... ببينيد اگه ادم كثيفي بودم كه الان اينجا نبودم مگه من رابطه جنسي باهاش نداشتم پس اينجا چكار مي كنم...
    اگه كسي راهي به ذهنش مي رسه بگه

    من گوش مي دم

    اگه نه كه اينو بدونيد من ياسمين هيچ وقت با خاطراتش فراموش نمي كنم ... هيچ وقت
    واين همشه مثل خوره تو وجودم ... مگه دوست داشتن گناه ؟

    چند سالم مي گذره بعد خودمونو راضي مي كنيم مي گيم خوب شد باهاش ازدواج نكردما وگرنه به مشكل ميخوردم

    نه اتافاقا داريم خودمونو به زور راضي مي كنيم
    توكل به خدا كردم ... اگه حرفي مي زنم به خدا به زور نمي خوام جوابيو كه دوست دارم از شما بشنوم
    ولي به اينم فكر كنيد شايد اون الان منتظر من باشه

    شايد تا اخر عمر ازدواج نكنه ... شايد ازدواجم كرد با هر كي بخواد باشه به مشكل بخوره
    اونموقع چي

    به هر حال نظر تك تكتون برام مهمه

  2. 6 کاربر از پست مفید mohammad mahdi تشکرکرده اند .

    mohammad mahdi (یکشنبه 26 شهریور 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 00:56]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    919
    سطح
    16
    Points: 919, Level: 16
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    562

    تشکرشده 568 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    سلام
    ایشالا خدا همین نیت خیرتون رو میبینه وگره از کارتون باز میکنه

  4. 4 کاربر از پست مفید هیام تشکرکرده اند .

    هیام (شنبه 08 مهر 91)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    سلام داداش گلم.
    خوبی انشالله ؟

    باور کن از اینکه به حرف بچه های تالار گوش کردی و وارد اون رابطه مخفیانه نشدی، هرگز پشیمون نخواهی شد.

    حق داری . یاسمین عزیز رو فراموش نخواهی کرد. او یه روزی بخشی از قلب تو رو با خودش برده.
    درست مثل من...

    اما محمد جان حالا که تونستی احساساتت رو کنترل کنی، نشون دادی که چقدر قوی هستی و میتونی قوی ترم باشی. مردی که میشه بهش اعتماد کرد. میشه یه تکیه گاه باشه.
    ممنونم که به خودت مسلط شدی.

  6. 6 کاربر از پست مفید mehrabooni تشکرکرده اند .

    mehrabooni (شنبه 08 مهر 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    418

    تشکرشده 428 در 112 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    آقا محمد مهدی
    پدر یاسمین خانم از شما عصبانیه دیگه...پس انتظار نداشته باشید به این زودی مثه یه خواستگار معمولی با شما برخورد کنه، اون نمی خواد باور کنه که دخترش با میل خودش با شما ارتباط برقرار کرده و برای دلداری خودش همش شما رو محکوم به فریب دخترش می کنه.
    پس یه کم آروم باشید. شما که یاسمین رو دوست دارید اون هم که شما رو دوست داره (یه دوست داشتن عمیق و به دور از هیجانات لحظه ای)...به انتخابتون هم که اعتماد دارید...به اندازه کافی هم از هم شناخت دارید...اگه همه این موارد رو تایید می کنید پس بدونید که خودبخود شما 80درصد راهو رفتید.
    حالا میمونه راضی کردن خانواده یاسمین خانم.
    من فکر می کنم اصلا به جواب دادن به ایمیل یاسمین فکر هم نکنید. مرد و مردونه با پدرش وارد بحث بشید (بالاخره یه جوری پدرش رو پیدا کن، محل کارشون، در خونشون و ... فقط مواظب باش تو یه موقعیت مناسب باهاش صحبت کنی). احتمالا باهاتون برخورد خوبی نخواهند داشت اینو حق این پدر بدونید که حتی یه سیلی هم به شما بزنند چراکه شما خلاف عرف و خلاف شرع رفتار کردید ولی شما کوتاه نیا...بذار عقده دلش خالی بشه...کم کم دلش رو نرم کن. تو این کار از خانواده ات هم تا جاییکه باعث مشکل و کدورت بین دو خانواده نشه کمک بگیر (اگه می بینی خیلی عصبانیه و ممکنه توهینی کنه خودت تنها برو). خیلی باید خودتو کنترل کنی هرچی گفت سرت رو بنداز پایین و بگو: راست میگین شما:( (یه وقت نگی دخترت خودت خواست و اینا)
    خلاصه آقا محمد مهدی هر کی خربزه می خوره پای لرزش هم میشینه...اگه قبل از این وقایع و ارتباط ها رسما ازش خواستگاری کرده بودی الان با سلام و صلوات همسر قانونی شما شده بود و اینقدر مسائل پیچیده نمی شد...ولی حالا یه کم سخت شده به جای نشستن و غصه خوردن پاشو و عزمت رو جزم کن.

  8. 6 کاربر از پست مفید sunlife تشکرکرده اند .

    sunlife (سه شنبه 28 شهریور 91)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    236
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    662

    تشکرشده 659 در 208 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    سلام دوست عزیز
    بذار زمان کار خودش رو بکنه
    شما که نیتت خیر هست با خدا راز و نیاز کن بذار هر چی که خدا صلاح دونست برات انجام بده
    با صبوری پیش برو بذار این زمان بر شما و عشقت بگذره.
    اگه در این شرایط سخت دلشوره رو کنار بگذاری و به معنی واقعی به خدا توکل کنی به زودی مشکلت به شکل خوب حل میشه.

  10. 5 کاربر از پست مفید سارا@ تشکرکرده اند .

    سارا@ (یکشنبه 26 شهریور 91)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    محمد مهدی عزیز سلام

    دوستان راهنمایی های خوبی کردن شما رو.

    ما هم احساس داریم. احساسات شما رو هم درک می کنیم.

    من یکی از کسانی بودم که نظرم در تاپیک قبلیت به مذاقت خوش نیومد. درست مثل برخوردی که با خودم 1 سال و

    نیم پیش توی همدردی شد.

    من هم عاشق بودم و مادر خواستگارم به یکباره و ناگهانی نظرش عوض شد و همه چیز تمام شد. اون روزها رو خوب

    به خاطر دارم. حتی عشقی که در دل دارم مقدسه چون عشق حرمت داره و از بین نمیره. وقتی اومدم همدردی که 4

    ماه از بهم خوردن ازدواجم میگذشت.

    و امروز بعد از این همه مدت فهمیدم روزگار بهم درس صبر رو داد و احترام به خواست خداوند.



    تاپیک من رو بخون.


    اینا رو گفتم که بگم درکت می کنم.

    اما اشتباهی کردی و باید تاوان بدی تاوانش هم صبوریه. زمان می بره تا پدر یاسمین آروم بشه. بهت بگم روزهای

    سختی هم پیش رو داری. اما فرصت خوبیه که صبر کردن و تعدیل احساسات زیاد رو یاد بگیر.

    الان به خودت نگاه کن. چقدر نسبت به قبل منطقی تر شدی. اگر این روند همینطور ادامه پیدا کنه باز هم منطقی و

    منطقی تر میشی و بهتر میتونی فکر کنی چطور خانواده یاسمین رو راضی کنی.

    توی این مدت تنها نمون! آهنگای غمگین گوش نده و به جاش یک چله بگیر! 40 روز خالصانه برای خدا عبادت کن.

    توی این مدت مطالعه کن و از خدا صبر بخواهو به توکلت ادامه بده و ازش صلاح رو بخواه!

    اگر نگران یاسمین هم هستی براش توی این مدت دعا کن فقط و به خدا بسپرش.

    بذار اون هم صبوری رو یاد بگیره.

    چند وقت که گذشت و خودت ، یاسمین و خانوادش آروم شدن با پدرش صحبت کن یا اگر صلاح می بینی بذار پدرت

    با پدرش صحبت کنه. انشالا پدرش راضی میشه. اما منطقی صحبت کن به دور از احساسات.

    ممکنه احساسات منفی یا خشمش رو سرت خالی کنه اما باید صبور باشی.

    ممکنه روزهای اول نپذیرتت اما بالاخره وقتی ببینه مصری کوتاه میاد.

    ضمنا بهش بگو من به قولم عمل کردم و سراغ یاسمین نرفتم و میخوام مرد و مردانه یاسمین رو با خانواده ازتون

    خواستگاری کنم و اصلا اون و احساساتش رو دیگه درگیر نکردم توی این مدت.

    ازش فرصت بخواه تا خودت رو بهش اثبات کنی.

    انشالا که همه چیز به خیر و خوشی پیش میره.

    اما اگر نشد یادت نره تو به خدا توکل کردی و صلاحش رو به میل باطنیت ترجیح میدی. خداوند هم بدت رو نمیخواد.

    موفق باشی
















  12. 9 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (سه شنبه 28 شهریور 91)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اردیبهشت 93 [ 10:47]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    503

    تشکرشده 496 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    دوست من ، من در جریان قضیۀ شما نیستم فقط همین پست رو خوندم

    شما خیلی خوش شانسی اینو فراموش نکن
    شما کسی رو داری که دوستش داری و دوستت داره پس میتونی بهش برسی فقط یه مسیر سخت پیش رو داری که بتونه عشق و احترام رو بین شما صدها برابر کنه
    بعدش که ازدواج کنین اون زندگی مشترک براتون باد آورده نیستش و چیزیه که با تلاش به دستش آوردین دو تایی!

    مشکل وقتیه که کسی رو دوست داری که اون دوستت نداره اونوقت مصیبت واقعی میشه!

    مهم دل محبوب بوده که شما داریش پدرشون رو میشه راضی کرد چون ایشونم دخترش رو دوست داره قطعا اگه جا نزنی و تا آخر ثابت قدم بمونی پدر ایشون هم ترجیح میدن دخترشون همسر یه مرد بشه که پای اشتباهش وایمیسه و قلب پاکی داره تا کسی که اصلا محک نخورده!

    به ایمیل ایشون پاسخ ندین این ارتباط پنهانی برای ادامه ممکنه سردتون کنه

    مشاورای این جا که نفعی از گمراه کردن شما نمیبرن دوست من
    صحبتهای اونا باعث شده که الان شما شانس نگهداری از عشقتو داشته باشی نه کشتن تدریجی عشقت! اینو شاید بعدها که از این تب و تاب دراومدی عمیقا درک کنی

    خوشبخت باشی عاشق

  14. 4 کاربر از پست مفید unknownGirl تشکرکرده اند .

    unknownGirl (دوشنبه 27 شهریور 91)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 91 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1391-5-18
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 98 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    الان بهتر و منطقی تر دیدمت محمد مهدی عزیز.ارومتر شدی به نظرم.خوشحالم.الانم عجله نکن و قدم به قدم بیش برو.
    ایشالا تو این مسیری که واسه خودت ترسیم کردی خدا کمکت میکنه.

  16. کاربر روبرو از پست مفید نیلوی عاشق تشکرکرده است .

    نیلوی عاشق (سه شنبه 28 شهریور 91)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    تبریک به خاطر قدمهای مثبتی که برمی داری،
    تبریک به خاطر صبرت،
    و تبریک بخاطر این که آرامش و منطق بیشتری توی نوشته هات دیده می شه.

    انشالله که با درایت و صبر مشکلت حل بشه.

    توی این مدتی که با یاسمین بودی از اخلاق پدرش چیزی برات نگفته بود.
    شغلشون چی هست؟
    رابطه اش با مادر یاسمین چطور هست؟
    پدربزرگی، عمویی، ... کسی که پدر باهاش نزدیکتر باشه یا توی کارها باهاش مشورت کنه یا ...

    فعلا اقدامی نکنی. فقط اگر این موارد هست بگو شاید دوستان بتونند کمک کنند.
    شاید بشه خانواده شما با یکی از این افراد تماس بگیره و اجازه خواستگاری را از پدربزرگ بگیرند یا ...


  18. 3 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (سه شنبه 28 شهریور 91)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1391-5-09
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    852
    سطح
    15
    Points: 852, Level: 15
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 73 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هيچ وقت ياسمين و خاطراتشو فراموش نمي كنم

    از همه واقعا ممنون
    از خواهر گلم MEHRABOONI واقعا ممنونم ... از بهار شادي ... از همه دوستان كه به فكر من هستن و با من دردو دلي مي كنن واقعا ممنون ... شما واقعا داريد كمكم مي كنيد ولي اگه بدونيد چه حالي دارم ...

    از بهار شادي اينكه نوشته
    توی این مدت تنها نمون! آهنگای غمگین گوش نده و به جاش یک چله بگیر! 40 روز خالصانه برای خدا عبادت کن
    چه طوري مي شه بگي يعني بايد چكار كنم اگه كسي هم مي دونه به من بگه؟؟؟؟؟؟

    پيدا جان اينكه گفتي :
    توی این مدتی که با یاسمین بودی از اخلاق پدرش چیزی برات نگفته بود.
    شغلشون چی هست؟
    رابطه اش با مادر یاسمین چطور هست؟
    پدربزرگی، عمویی، ... کسی که پدر باهاش نزدیکتر باشه یا توی کارها باهاش مشورت کنه یا
    ...
    بايد بگم كه از اخلاق پدرش چيزي نمي گفت ... خانواده خيلي معمولي از هر لحاظ هستن .....
    پدرش بازنشسته هست ... رابطه اش اينه كه ياسمين 100 بار به من گفته كه مادرم تو اون خونه تصميم گيرنده هست... اگه يادتون باشه من اوايل اشنايي با ياسمين هم خواستم به پدرش بگم كه مادرش نذاشت... گفت اون با من حالا شما ارشدتو بخون ..
    و هيچ كس از فاميلاشون به جز يه عمو كسي هم ندارن يعني فوت شدن .... عموشم نه مي شناسم نه مي دونم خونش كجاست

  20. 2 کاربر از پست مفید mohammad mahdi تشکرکرده اند .

    mohammad mahdi (شنبه 01 مهر 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.