سلام.
قبل از اینکه بریم سر اصل مطلب از بگم خانم ها بیشتر کمک کنن چون الان داستانم رو بگم با شناختی که از خوشون دارن می تونن کمک کنن که طرف مقابلم چرا این کار رو میکنه...
من 4سال هست که با دختر از نت آشنا شدم و بعد از مدتی رابطه ما جدی شد و همدیگر رو دیدیدم و خلاصه اینکه حسابی عاشق هم شدیم...
اون خارج از کشور بود و من ایران و سالیانه 1ماه میومد ایران و ماتو این 1ماه 7-8 بار همدیگرو می دیدم ما تقریبا هم سنیم(اون 8ماه بزرگتره..22 سالمونه) و اون موقع که با هم آشنا شدیم من 17 سالم بود و خیلی سنم کم بود...
تو این مدت سر بچگیمون یه کارایی کردیم که من حسابی تو خانواده اون تبدیل به یه فردی شدم که همه مخالفم بودن و هستن و سر سوتی های بچه گانه این اوضاع بدتر و بدتر شد تا اینکه مادرش میگه جنازه دخترم رو روی دوش تو نمی زارم... ولی با همه اینها ما کنار هم موندیم ولی الان فشارهای مادرش بیشتر شده طوری که به دخترش میگه بین من و اون یکی رو انتخاب کن... این از اوضاع رابطه ما... اینو هم اضافه کنم که من بهش گفتم که خانوادش رو تا روز خواستگار کاملا راضی می کنم... ما خیلی اون موقع بچه بودیم و از طرفی من تا 3-4 سال موقعیت خواستگاری رفتن ندارم ... به خودش هم گفتم و موقعیت من رو خوب می دونه و قبول هم کرده و گفته دوستم داره و میونه و تا حالا هم مونده.
من تو تمام این مدت دانشجو بودم و الان دارم کارشناسی رو تموم می کنم...
الان 3ماه هست هست که دختره داره ساز مخالف میزنه اولش که یکدفعه اومد و گفت که رابطه ی ما به جایی نمرسه و اون هم خیلی تو فشاره و می خواد جدا شه... و 1هفته ای جدا بودیم تا اینکه یه شب زنگ زد و دوباره برگشتیم ولی بعد اون همه چیز به هم ریخته و خلاصه بگم الان حرفش اینه که میگه می خوام درس بخونم و نمی تونم تو رو هم کنار درس خوندنم داشته باشم منم بهش گفتم من هم 4سال داشتم درس می خوندم اما تو رو هم کنار خودم داشتم بدون اینکه حتی بفهمی که من دارم درس می خونم میگه آدمها با هم فرف میکنن هر کسی جای من بود تا الان 100 بار ترک کرده بود این رابطه رو بهش میگم پس یعنی باید جدا شیم؟ میگه نه من دوستت دارم ولی الان خودم رو گم کردم به زمان نیاز دارم تا خودم رو پیدا کنم یکم به خودم بیام و این زمان هم 1سال هست و میگه تو این مدت با هم در ارتباط هستیم ولی کم(در حد هر 2-3 روز یکبار با تلفن صحبت کردن یا ایمیل دادن که اون هم من پیش قدم هستم ...) حالا نمی دونم 2دل هستم شدید نمی دونم باید چی کنم راستش انقدر دیگه من رفتم طرفش خسته شدم از خودم داره بدم میادکه اینقدر بچه شدم بخاطرش اینقدر عاشقشم و بهش اینو فهموندم و اون هم بخاطره اینکه این موضوع رو فهمیده به راحتی میگه 1سال دور باید باشیم... خسته شدم دیگه تو این مدت با بدبختی برگردوندمش از طرفی میگم 4سال باهمیم عشقمه دوستش دارم از طرفی میگم پس چرااین بازی ها رو در میاره چی باید کنم؟ به نظرتون چی کنم اون هم دو دل شده به نظرم حق هم داره تو فشاره اما من چی کنم که بهتر شه؟ میام بی خیال شم می بینم اون میاد طرفم اون بیخال میشه من میرم طرفش این کارش یعتی چی؟ کمکم کنید مرسی.لازم به ذکره که تو این مدت و از جمله تو این 3ماه آخر کلی خواستگار رد کرده بخاطره من میدونم دوستم داره اما این کاراش چیه پس؟ تا حد ممکن نمی خوام تموم کنم رابطه رو حالا شما بگید چی باید کنم من؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)