سلام
من و يك آقا به قصد ازدواج با هم داريم آشنا ميشيم.البته ديگه به آخراي اين دوره داشتيم ميرسيديم كه ديگه تصميم نهايي رو بگيريم و البته به احتمال زياد نتيجه مثبت بود و ميخواستيم كه به اميد خدا رسمي كنيم كه.........
ماجرایی پیش اومد که من نزد دکتر مردی رفته بودم كه خيلي اذيت شده و كلي باعث بيماريشون شده .چون ميگن كه منو خيلي دوست دارن و اينكه كسي قبلن منو ديده براشون غير قابل تحمله.
تو اين يك ماه و خورده اي كه گذشته ايشون شديدا ناراحتن و من هم دارم داغون ميشم.
من فكر ميكنم ما در شرايط ديگه تفاهم داريم و ميتونيم زندگي قشنگي در كنار هم داشته باشيم و بايد اين مشكل رو حل كنيم نه اينكه كوتاه بياييم.
جريان ما جزييات و توضيحات زيادي داره كه الان نمي نويسم ولي به مرور زمان همه رو مي تونم بگم.
چيكار بايد بكنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)