به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 مهر 91 [ 02:39]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    369
    سطح
    7
    Points: 369, Level: 7
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

    سلام من تازه عضو این سایت خوب شدم و این اولین پستمه لطفا منو راهنمایی کنید
    من و شوهرم با هم همسنیم و از دوتا استان مختلف با فرهنگهای مختلف.تو دانشگاه با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم 10 سال از زندگی مشترکمون میگذره شوهرم مرد خوبیه با مسئولیت و با خدا منو هم خیلی دوست داره ولی عوامل مختلف دست بدست هم داده و باعث شده روز بروز علاقه من نسبت به اون کمرنگ تر بشه
    حس میکنم هیچ حس مشترکی تو زندگی با شوهرم ندارم همیشه ازش شاکیم هیچکدام از رفتاراش باب میل من نیست اون همیشه زبانی خیلی تاکید میکنه که منو دوست داره ولی در عمل هیچی ازش ندیدم تو کار خونه فقط یه سفره باز کردنو اونم اگه حوصله داشته باشه انجام میده تو کارهای سخت هیچ کمکی نمیکنه حتی دوران حاملگی .از اینکه همه چیزو من باید یادش بدم خسته شدم دیگه زندگی هیچ چیز جالبی برای من نداره میگه بچمونو دوست داره ولی الان 6 ساله حتی به بار هم باهاش بازی نکرده وضع مالیمون خوبه ولی برای هر چیزی که میخوام برای خودم یا خونه بخرم کلی باید باهاش بحث کنم تا قانع بشه میگه پس انداز میکنم خونه بخرم ولی من دیگه از اینجور زندگی کردن خسته شدم کادوی زایمانمو یکسالگی بچم برام خرید در حالیکه من دوست دارم هرکاری موقع خودش انجام بشه فقط یکبار در سال میتونم لباس برای خودم یا بچم بخرم از تفریح و بیرون رفتن زیاد خوشش نمیاد کلی دعوا کردم که الان یه پنجشنبه میریم بیرون با اینکه تو شهر غریبیم و با هیچکس رفت و آمد نداریم از تنهایی و از این همه تناقض خسته شدم کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

  2. 2 کاربر از پست مفید golpari تشکرکرده اند .

    golpari (یکشنبه 12 شهریور 91)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 مهر 91 [ 02:39]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    369
    سطح
    7
    Points: 369, Level: 7
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ﮐﺎﺵ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ

    ﻣﻦ ﺧﻴﻠﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﻏﺮﻳﺒﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻤﻮ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﮕﻢ ﺍﻳﻨﺠﺎﻡ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﺪﺭﺩﻱ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺑﮕﻪ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻴﭻ ﻟﺬﺗﻲ ﻧﻤﻲ ﺑﺮﻡ ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﻛﻲ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻣﻢ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﻳﻜﺒﺎﺭ ﻣﻴﺒﻴﻨﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﻫﻴﭻ ﺣﺮﻓﻲ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻧﻤﻲ ﺯﻧﻢ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﺩ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﺑﻴﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻴﺪ ﺍﻣﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ

  4. 2 کاربر از پست مفید golpari تشکرکرده اند .

    golpari (یکشنبه 12 شهریور 91)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

    golpari سلام

    به تالار همدردی خوش آمدی

    احساست کاملا درک میکنم و فکر میکنم نیاز به درد دل داری

    پیشنهاد دارم تصمیم یا حسرت نخورید چون وقتی احساس بد داریم بهتره فقط درد دل کنیم

    پس برای شما درد دل آزاده.....هر چی دوست داری بنویس

    بگو چه حسی داشتی وقتی ازدواج کردی؟

    به چه دلایلی همسرتو انتخاب کردی

    چقدر تلاش کردی برای طبق نظر شوهرت شدن؟

    فکر میکنی اگه همسرت نباشه زندگیت چی میشه؟

    با حوصله برامون درددل کن

    منتظر پاسخت هستیم

    نگران نباش...


  6. 3 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    ویدا@ (دوشنبه 13 شهریور 91)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1391-3-22
    نوشته ها
    569
    امتیاز
    8,026
    سطح
    60
    Points: 8,026, Level: 60
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5,009

    تشکرشده 4,547 در 875 پست

    Rep Power
    68
    Array

    RE: کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط golpari
    تو دانشگاه با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم 10 سال از زندگی مشترکمون میگذره شوهرم مرد خوبیه با مسئولیت و با خدا منو هم خیلی دوست داره ولی عوامل مختلف دست بدست هم داده و باعث شده روز بروز علاقه من نسبت به اون کمرنگ تر بشه

    سلام دوست عزیز
    به همدردی خوش اومدی


    میشه دقیق بگید این عوامل چیا هستند که بعداز مدت 10 سال سر باز کرده که

    داره برای زندگیتون مشکل ایجاد میکنه .

    میگید کارهای خونه رو انجام نمیده . خوب دوست من مرد بیرون از خانه زحمت میکشد

    وقتی میاد منزل اتتظار داره که استراحت کنه . و با همسر بیشتر باشه .

    کارهای منزل وتعمیر وسایل یا جابه جایی هم در روز های تعطیل انجام میشه .

    معمولا زندگی ها همینطوره . این روال زندگی ما طبقات متوسطه جامعه که همه یک شکل داره .

    زیاد به زندگیتون سخت نگیرید و

    هیچ موقعه خودتون یا همسرتون رو با کسی مقایسه نکنید . حیفه بعداز 10 سال

    میگید مشکل داریم. این همه سال رو چطوری زندگی کردی .




  8. 3 کاربر از پست مفید پدربزرگ تشکرکرده اند .

    پدربزرگ (دوشنبه 13 شهریور 91)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 91 [ 20:46]
    تاریخ عضویت
    1391-6-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    459
    سطح
    9
    Points: 459, Level: 9
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 45 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

    ای جانم...چقدر دلت گرفته کاملا مشخصه.یکم صبر کن حتما دوستان میان و نظراتشون رو میگن.
    یکم عنوان موضوع رو بد انتخاب کردی این چیزا که گفتی میتونه تو هر مردی از هر شهری وجود داشته باشه پس شاید تصمیمت اشتباه نبوده.
    به نظر من تو تنهایی و احتمالا همین تنهایی موجب شده همه چیز برات تلخ بشه آدم از تنهایی افسرده میشه و از افسردگی واسه خودش چیزای کوچیکو بزرگ میکنه تا حسابی غصه بخوره.
    اگه میتونی شوهرتو متقاعد کن یه کلاسی سرگرمی برای خودت دست و پا کن.زندگی روزمره اونم بعد از 10سال میتونه خستت کرده باشه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید royaraha تشکرکرده است .

    royaraha (یکشنبه 12 شهریور 91)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 مهر 91 [ 02:39]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    369
    سطح
    7
    Points: 369, Level: 7
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

    سلام از همتون ممنونم که درد دلهامو گوش کردید
    در واقع من مشکل اساسی با شوهرم ندارم اون پاک و باایمانه با اراده و کاریه فوق لیسانه و استخدام رسمیه مردی که شاید ارزوی خیلی از زنها باشد ولی من خیلی حساس و نکته بینم و کوچکترین رفتار بد شوهرم در من تاثیر عمیق به جا می گذارد
    ویدای عزیز در مورد سوالات شما
    بگو چه حسی داشتی وقتی ازدواج کردی؟من از روی منطق شوهرمو انتخاب کردم نه عشق ولی حالا فکر می کنم اگر عشق بود من الان بهتر میتونستم کارهای شوهرمو تحمل کنم

    چقدر تلاش کردی برای طبق نظر شوهرت شدن؟نمیگم من هیچ عیبی ندارم ولی اونقدری که من سعی میکنم خودمو با شوهرم وفق بدم و در عمل محبتمو بهش ثابت کنم اون فقط حرف میزنه و در عمل کاری انجام نمیده کاری که بگه مارو واقعا دوست داره و بهمون اهمیت میده

    فکر میکنی اگه همسرت نباشه زندگیت چی میشه؟ من وقتی از شوهرم دورم دلم براش تنگ میشه ولی وقتی کنارشم هیچ لذتی از زندگی با اون نمی برم همه تصمیم هایی که تو زندگیمون میگیره وهر کاری که برای زندگیمون انجام میده برای من غیر قابل تحمله مثلا شوهر من ادم حسابگریه و شمارش کل پولهاشو داره و دایم به فکر پس اندازه البته نه برای خودش برای زندگیمون ولی این حسابگری برای من ایجاد حساسیت کرده طوری که هر تصمیم مالی که شوهرم تو زندگیمون میگیره برای من عذاب آوره نحوه خرید کردنش پولی که ماهیانه به من میده یا خریدهایی که با هم میریم برای من همیشه با اعصاب خردی همراهه برای خرید هر چیزی مغازه به مغازه باید بچرخم تا ارزونترینشو پیدا کنم البته من کمی این اخلاقشو تغییر دادم ولی من هیچوقت از خرید کردن لذت نمی برم

    اون هیچوقت به خودش زحمت نمیده که فکر کنه من یا بچمون به چه چیزی نیاز داریم یا حتی ازمون سوال کنه حتما من باید همه چیزو بهش دیکته کنم تازه بعدشم ایا قبول کنه یا نکنه که اون نیازو براورده کنه وقتی میریم بیرون من باید بهش بگم بچه گرسنشه چیزی براش بخریم حالا خودم به جهنم که تشنه میرم تشنه بر می گردم

    شوهر من زندگی در زوزمره گیهارو دوست داره از تغییرات زیاد خوشش نمیاد اما من عاشق سورپریزهام سوریزهایی که هیچوقت تو زندگیم باهاشون برخوردی نداشتم

    پدر بزرگ عزیز من از شوهرم نمی خوام کار خونه برام انجام بده فقط میخوام وقتی مهمون زیاد دارم و خستم یا دارم خونه تکونی میکنم کمکم باشه دلش برام بسوزه و حداقل یه گوشه کارو بگیره من کمی توجه در عمل می خوام نه در زبان


    پدر بزرگ عزیز گفتید چرا بعد از ده سال این مشکلات سر باز کرده در جواب باید بگم این مشکلات تو کل 10 سال با من بوده ولی حالا دیگه تحمل من کم شده هر چند به خاطر بچم حتی اکه شوهرم معتاد هم بود باز هم زندگیمو ول نمی کردم چه برسه به این مسایل که شاید فقط برای من حل نشدنی باشه
    من نمی خوام زندگیمو از بین ببرم فقط به دنبال شادی و لذت از زندگی هستم


  12. کاربر روبرو از پست مفید golpari تشکرکرده است .

    golpari (دوشنبه 13 شهریور 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array

    RE: کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

    باهاش صحبت کردید ؟

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 مهر 91 [ 02:39]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    369
    سطح
    7
    Points: 369, Level: 7
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کاش با یکی تو شهر خودمون ازدواج میکردم

    سلام متاسفانه شوهر من هیچی از خانواده اش یاد نگرفته( یعنی اگه من رفتار پدر شوهرم با مادر شوهرمو قبل از ازدواج میدیدم اصلا با شوهرم اصلا ازدواج نمیکردم )اصلا بلد نیست تو زندگی مشترک چه کارهایی باید انجام داد ومن تو این ده سال فقط به اون یاد دادم که اینو بکن اونو نکن من دیگه خسته شدم چرا اون خودش نباید تشخیص داشته باشه برای مثال چند روز پیش با خانواده من رفته بودیم تفریح شوهرم رفت نوشابه بگیره اومد دیدم برا 8 نفر یه نوشابه خانواده گرفته خیلی خجالت کشیدم از حرف زدن گفتن دیگه خستم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.