به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 56
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    سلام
    خواهش همه اونایی که منو می شناسند و یا نمی شناسند کمکم کنند
    برای اونایی که منو نمی شناسند یه مختصری می گم
    زندگی خانواده همسز من جوریه که 6 ماه در سال زو در یه جای کوهستانی خارج از تهران به سر می برند و همسر من با اصرار می خواد که تمام تعطیلات و جمعه ها

    رو اونجا بره و حتی حاضره من نباشه ولی به خواسته اش برسه
    5 سال از زندگیم می گذره و بیشتر سر این قضیه و علاقه و تعصب زیاده همسرم به خانواده اش دعو اها و در گیری های زیادی با هم داشتیم
    رفت و امد به اونجا واسه یه زن خیلی سخته و اونجا شراتطش طوریکه باید تو خونه با مادرشورم از صبح تا عصر باشم قبل از ماه رمضان تا یه حدودی راضی شده بود

    که دو هفته بره و یه هفته به خاط من خونه باشیم جمعه ها ولی .............
    ماجرا از اونجا شروع شد که به خونه خواهرم اینا رفته بودیم
    شوهرم پرسید که این هفته به کوهستان می رید یا هدفشم این بود که می خواست برای مادر شوهر بنده چیزی رو بده ببره و همسرم هم گفت آره این درحالی بود که با توجه

    به روالی که گذاشته بود باید منو در نظر می گرفت من خیلی به هم ریختم و لازم بگم اینقدر روی این مسئله حساس شدم که هر حرفی راجع به این قظیه و با اصلا

    کوهستان برده میشه به شدت بهم می ریزم
    به خونه اومدیم و همسرم دید که ناراحتم و ازم پرسید چرا ناراحتی منم گفتم سر موضوعیه که خودت می دونی فردای اون روز با هزار ناز و روی خوش ازش پرسیدم که

    عزیزم برای جمعه های شهریور چه برنامه ای رو داری وقتی برنامه ات رو می دونم راحت ترم که اونم گفت بعدا راجع بهش تصمیم می گیریم در حالیکه با توجه به قول و

    قرارمون جواب من روشن بود که منم زدم زیره گریه و قاطی کرده بودم که اون شب گذشت فرداش همسرم رفت پیش شوهر خوارم که می خوام با بابای اقلیما حرف بزنم و باید تکلیف روشن شه که شوهر خواهرم بهش گفته بود حرف زدم با بابای اقلیما فایده ای نداره و بیخیالش کرده بود شبش عروسی دعوت بودیم که خواهرم برام تعریف کرد اینکه صبح شوهرم به شوهرش زنگ زده و .....
    خیلی حالم بد شده بود داشتم می ترکیدم تو عروسی اصلا اونجا حالیم نبود کی می اد و کی میره و که چی میگه به ...............
    خلاصه تو ماشین زدم زیر گریه بابا و مامانم هم بودند و به همسرم گفتم حرفاتو بزن دیگه.................
    و اونم شروع به حرف زدم کرد که کوهستان زندگیه منه و اقلیما اگه می خواد منو باید هر هفته و اصلا هر روز بیاد کوهستان و اصلا من بعد پدرم می خوام برم اونجا و کسی هم نباید حرف بزنه خلاصه دیروز که جمعه بود بلند رفت کوهستان و من مثل دیوونه ها شده بودم و ساعت 9 شب اومد خونه

    منم زدم بیرون و مثا خلا تو خیابون راه می رفتم که بهم زنگ زد کجایی و منم گفتم نمی دونم و تهدیدم کرد اگه نیام خونه همه چیزو یه طرفه می کنه منم ساعت 9 شب رفتم خونه و گریه کردم داد زدم و حتی خودمو زدم که چرا کوهستان از من مهمتره که چرا حاضری به خاطر اونجا منو بذاری کنار
    دوباره پدر و مادر بیچاره ام اومدن و آخر شب با هزار تا نصیحت رفتند
    حالا همسرم پیشنهاد داده یه مدت از هم دور باشیم یعنی یه هفته و میگه تو توی خونه باش و من میرم خونه بابام اینا که الان کسی توش نیست چون باباش اینا کوهستانند میگه وقتی جفتمون به آرامش رسیدیم حرف می زنیم

    بگید چی کار کنم آیا این راه کمکی بهم میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟


    سه روز به شدت اوضاع زندگیم داغون شده

    همسرم دیشب می گفت به جدایی فکر می کنه

    خواهش می کنم هرکسی می خونه نظرشو بگه حالم اصلا خوب نیسن

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 93 [ 14:46]
    تاریخ عضویت
    1390-4-05
    نوشته ها
    144
    امتیاز
    2,677
    سطح
    31
    Points: 2,677, Level: 31
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    680

    تشکرشده 721 در 128 پست

    Rep Power
    27
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    سلام اقلیمای عزیزم آروم باش
    من نمیدونم چی باید بگم فقط اومدم که بگم من پستتو خوندم وبرای دلواپسم
    ولی دوتا چیزو میدونم وسط دعوا حلوا پخش نمیکنند "همسرم دیشب می گفت به جدایی فکر می کنه" توقع داری اونجا شوهرت برات خاطره عاشقونه درست کنه ؟!!!(هرچند از ما زنا بعید نیست)
    برای شوهرت اصلاقابل درک نیست ناراحتیت آخه اینجور نگاه میکنه جای باصفا به دور از ترافیک و کثیفیه هوا نه اون طور که تو نگاه میکنی
    فاصله ها عضی وقتا لازمه تا فرصت بده شما دلتنگ بشید
    موفق باشی وشا شاد شاااااااااااااااااد

  3. کاربر روبرو از پست مفید single تشکرکرده است .

    single (شنبه 11 شهریور 91)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 91 [ 11:00]
    تاریخ عضویت
    1390-7-21
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,151
    سطح
    18
    Points: 1,151, Level: 18
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 118 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    سلام اقليما جون
    من ميشناسمت و هميشه تاپيكهاتو خوندم واقعا ميگم از ته دلم بخاطر اين وضعيت ناراحت شدم ، من الان حس ميكنم نميتونم حرف درستي بزنم كه راهنمايي بهت بكنم .
    من شاهد همه تلاشهاي تو بودم ديدم چجوري رو خودت كار ميكردي تا بتوني حساسيتهاتو كم كني ، ديدم چجوري رو خودت كار ميكردي تا صبور تر بشي، ديدم چجوري رو خودت كار ميكردي تا قوي باشي تا نسبت به شوهرت وابستگيتو كم كني ولي عاشق بموني
    من تحسينت ميكنم
    بنظر من آروم باش شوهرت ادم خشك ومنطقيه ، هيچي نگو يه مدت سكوت كن همون يه هفته را قبول كن و سكوت كن با هيچكس درد دل نكن بزار با سكوت دلت اروم بگيره هيجانت واحساست ازاين تنشي كه توشي اروم بگيره . سكوت كن تا همه اروم بشن پدرت ومادرت وشوهرت اروم بشن .
    تابفهمند تو هم بلدي اروم باشي

    ميدوني مشكل ما زنهاي بدبخت چيه اينه كه قبل اينكه ازمون سئوال كنند همه چيو ميريزيم رو دايره ولي مردا اينجوري نيستن هميشه منتشونو بايد كشيد تا يه كلمه حرف بزنن .
    بزار هيچ كس چيز تازه اي ازت نشنوه الان هيچي به كسي نگو اروم بگير و ساكت باش تا بياند نازتو بكشند حرف بزني وقتي اروم شدي منطقت بكارميفته ميتوني بدون ترس با دليلها و منطقت حرفتو بزني بدون گريه بدون داد بدون هيجاني شدن ، چون وقتي زنها هيجاني ميشند وحرف ميزنن وگريه ميكنند كلا هيچكس جديشون نميگيره حتي مامان و باباي خود آدم ميگند خوب ناراحته گريه ميكنه خالي ميشه .
    آروم بگير تابتوني بغضتو جلو بقيه نشون ندي و نشون بدي با صلابتي و بگي كه زندگي ميدون جنگ نيست كه من بخواهم توش برنده باشم ، بگي من ميخوام روزاي تعطيل سهم خودم وشوهرم باشه .
    اگر تو جاي شوهرت بودي كه بايد هرروز جمعه ميرفتي خونه مادرت بدليلي آيا اون ميتونست تحمل كنه؟ من بهت حق ميدم ولي نزار اين هيجاني بودنت باعث بشه حرمتهايي كه هنوز بين تو و شوهرت و خانواده هاتون هست بشكنه هنوزم ميشه همه چي درست بشه .

    آخه يعني چي مردا تا تو زندگيشون يه مشكلي ميبينن ميگند ميخواهم بريم با بابات حرف بزنيم ، مگه با بابات عروسي كرده ؟ يا بلا نسبت تو يه جنس بودي از بابات خريده الان درست كار نميكني رفته بهش شكايت كنه؟نميخام تحريكت كنما ولي خب شوهرت واقعا ادم سنتيه ، حاضر هست باهات بره مشاوره تا مشكلاتتون حل بشه ؟بفهمه تو تلاش ميكني و خودش هميشه بي تغييره مونده ؟

    راستش اقليما احساس ميكنم تو چندسال اينده خودمي براي همين هميشه تاپيكهاتو دنبال ميكنم وتلاشتو سرمشق خودم كردم .

    ولي بخدا دستم بشوهرت برسه كچلش ميكنم شوخي كردم

  5. 2 کاربر از پست مفید ابتسام تشکرکرده اند .

    ابتسام (شنبه 11 شهریور 91)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 شهریور 91 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1391-6-01
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    449
    سطح
    8
    Points: 449, Level: 8
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    سلام عزیزم منم با مشکلی که تو داری تقریبا در گیرم پدرو مادر همسرم توی یه روستا زندگی میکنن که با شهر ما یک ساعت فاصله داره شوهرم هم محل کارش شهرستانه و نزدیک خونه پدرش ظهرها همیشه میره اونجا ناهار میخوره و یه استراحتی میکنه بعد ساعتای هفت میاد خونه منم هیچ مخالفتی ندارم چون میبینم ظهرها واقعا سختشه بخواد بیا خونه با هم ناهار بخوریم.تا این حد کوتاه اومدم اما چند وقت پیشا بهم میگفت از رفت و آمد خسته شدم تو هم بیا بریم اونجا زندگی کنیم اما منم کارمو بهونه کردم و گفتم کارمو از دست میدم اما اون کوتاه نیومد و با هم دعوامون شد تا بالاخره با پادرمیونی پدر و مادرم کوتاه اومد اما هنوزم هر وقت بحثمون میشه میگه دیگه حوصله رفت و آمد ندارم منم گفتم تو که میدونستی از اول شرایطت اینجوریه یا باید ضمن عقد میگفتی یا الان باید بسازی البته اینم بگم من رابطم با خانواده همسرم خیلی خوبه مخصوصا با مادرشوهرم و خیلی دوسشون دارم و به غیر از اینکه شوهرم هر روز اونجاست با همدیگه هفته ای یه بار حتما بهشون سر میزنیم.
    به نظر من شما کوتاه بیا و بهش بگو مثلا 3روز در کوهستان بقیه هفته خونه خودمون.در رابطه با اینکه یه مدت از هم دور باشین خیلی خوبه من این کارو کردم جواب میده تو هم اینکارو بکن نگران هیچی هم نباش خودش دلتنگت میشه و میاد البته یه جوری اینکارو بکن که خانواده ها متوجه نشن.

  7. کاربر روبرو از پست مفید ساقی 1364 تشکرکرده است .

    ساقی 1364 (شنبه 11 شهریور 91)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    اقلیما جان
    سلام

    خوبی خانومی؟

    مگه فرار نشد دختر خوب حساسیتت رو کم کنی؟

    خودتم میدونی که حساس شدی.تو بیشتر از همه حساسیتته که داره داغونت میکنه و از پا درمیارتت.

    ببین

    هر کدوم از ماها شوهرامون یه سری شرایط خاص دارن.

    یکی خانواده اش مریض هستن و باید پسرشون دائم رسیدگی کنه

    یکی خواهر برادراشون زیادن بازم پسرشون باید رسیدگی کنه
    یکی خواهرش طلاق گرفته بازم پسره باید رسیدگی کنه

    ....

    فکر نکن فقط تویی که شرایطتت سخته.

    اگر همسرت رو دوست داری اگر زندگیت رو دوست داری (که میدونم دوست داری ) پس باید رو به یکسری مسائل چشم ببندی.

    در واقع اینجاست که هنر اداره و مدیریت زندگی زن خودش رو نشون میده

    اما مشکل تو اداره و مدیریت زندگی نیست (چون میدونم که در این زمینه مشکلی نداره)
    مشکل اصلی تو حساسیتت به این موضوعه/

    وقتی اسم کوهستان میاد تو خون جلو چشمات رو میگیره !

    اقلیما جان اون مرده.نباید ازش انتظار داشته باشی جلو با جناقش بیاد حالا بگه اقلیما نظر تو چیه ؟
    بالاخره همین باجناق پس فردا نمیگه مثلا فلانی زن ذلیله؟؟!

    حس مردانگیش بهش این اجازه رو نمیده.اینو باید درک کنی

    مردها دوست دارن بگن ما همه کاره هستیم.خب بذار این حس رو داشته باشه.

    و یه مورد دیگه اینکه

    اقلیما جان شما چرا مسائل زندگیتون رو به خارج منزل انتقال میدید؟؟؟

    هم شما و هم همسرت.

    این اشتباه محضه.اخر سر هم که شما اشتی کنید اما دید اطرافیان به شما خراب میشه

    دختر خوب

    شاید حرف همسرت فقط یه تهدید بود اما تو با رفتارت توی ماشین این میدون رو بهش دادی که :

    آره..بیا..حرفهای خصوصیمون رو به دیگران بگو

    اقلیما جان

    ساعت 9 شب از خونه زدی بیرون؟!اخه این چه کاری بوده که کردی؟
    چرا بیشتر شلوغش میکنی؟

    حرف همسرت در مورد جدایی اصلا مهم نیست.عصبانی بوده

    اما مهم ترین کار تو به دست گرفتن اوضاع خونه است.

    باید ارامش رو به زندگی برگردونی.
    مشکل کوهستان برای تو شده مثل یه زخم.که کمکش نمیکنی خوب بشه.فقط روشو میبندی.اما چون ازش مراقبت نمیکنی هر چند وقت یکبار خونریزی میکنه و همه چی بهم میریزه

    باید تصمیم جدی بگیری و این دفعه بعد از حل شدن مشکل فعلیت حتما یه فکری برای این زخم بکنی

    اگر میتونی کنار همسرت باشی و ایجاد تنش نکنی کنارش باش.







  9. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 11 شهریور 91)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد


    سلام اقلیما جان

    آروم باش

    تو تاپیک قبلت دیدم آقای baby برات این پست رو گذاشته و ظاهرا شما هم پذیرفته بودی و توی یک تاپیک دیگه هم توصیه اش کرده بودی ولی ظاهرا خودت نتونستی انجامش بدی.

    البته متاسفانه خیلی از مردها این ایراد رو دارن که فقط دوست دارن با خانواده خودشون باشن و این خودخواهی محض هست و اشتباهه ولی فکر نمیکنم با این جور برخوردها درست بشن.شما فقط 2-3 روز دیگه تا آخر شهریور رو باید تحمل میکردی.

    به نظر من تنها راهی که داشتی این بود که اگر مشکلی نداره شما باهاش نری کوهستان و وقتی هم برمیگرده با روی خوش ازش استقبال کنی و دعوا و دلخوری هم پیش نیاری خودش وقتی شما همراهش نمیرفتی دلتنگت میشد و یک هفته در میان میرفت یا به هرحال یک تعادل به وجود میاورد که شما هم اذیت نشی.اگر هم مجبور بودی بری یک کتاب هر هفته با خودت میبردی (رمانی چیزی) و خودتو سرگرم میکردی فکر میکنی تا کی این وضعیت ادامه داشت زمانی که بچه وارد زندگیتون میشد هیچوقت مجبورت نمیکرد بری و شاید اصلا مادرشوهرت میخواست که نری چون بچه تو دست و پاست.

    یا اون موقع که شوهرت نمیرفت و پدرشوهرت شما رو دعوا کرده بود اصلا به گوش شوهرت نمیرسوندی اگه پدرش جرات اینکه خواستشو به پسرش بگه نداشت شما هم راحت نقش واسطه رو انجام نمیدادی و میذاشتی زندگیت روند عادی خودش رو دنبال کنه

    الان اگه رفتن شوهرت به خونه پدرش تابلو نیست و کسی متوجه اختلاف شما نمیشه بذار بره تا هر دو آروم بشید اگر هم که فامیل شوهرت در جریان قرار میگیرن حتی اگه هتل هم بره بهتره تا جایی بره که همه از مشکلاتتون با خبر بشن. هر دو تون فکر کنید و قدر هم رو هم بدونید.اتفاقی نمیفته نگران نباش.


    quote='baby' pid='223495' dateline='1344929791']
    اقلیمای عزیز
    پیرو صحبتهای بهار

    شما دوس داری همسرت بهت محبت کنه ، از طرفی هم نمی خوای بخاطر کاری باشه که برا پدر و مادرش می کنی ، میخوای صرفا برا خود خودت باشه.

    اول اینکه تو حساسیت همسرت رو یافتی ، بقول خودتون با یه کار ساده (پختن آش) می تونی جلب محبت همسرت رو بکنی ، خب دنبال فرصتهائی باش و با محبت به پدر ومادرش (البته اگه نیتت رو هم خدائی کنی که نور علی نوره) محبت همسرت رو می گیری ، تعداد تکرار این محبتها از طرف همسرتون زیاد میشه و او یاد می گیره تشکر و ابراز محبت رو. این میشه یه دور مثبت.

    وقتی میگی "بارها بهش گفتم که چرا کم و کیف رفتارهات با من به رفتار من با پدر و مادرت بستگی داره" او هم جبهه میگیره ، پشیمون میشه از همین ابراز محبت سالی یه بار !!!
    درحالیکه همین "پدر و مادر" رو به یه فرصت برا خودت تبدیل کن و نهایت استفاده رو ببر (فعلا اغماض کن از یافتن دلیل محبتش ، محبت و توجهش رو جذب کن.


    آروم آروم محدوده این کارهائی که همسرت رو خوشحال می کنه بیشتر می کنی ، او بیشتر قدر دانی می کنه و به این ترتیب از این دور زجر اوری که اشاره کردی بیرون میای.

    دیروز قرار بود بریم یه مراسم افطاری که همسرم رغبتی به اومدن نداشت ، بعد که داشتیم صحبت می کردیم می گفت ببین من چه جوری تو رو ترغیب به اومدن می کنم ، تو هم همین جوری منو ترغیب کن. منم گفتم این هنر شماست و من از این هنرها ندارم

    نحوه ابراز احساسات من کلامیه ، (کلی با خودم تمرین کردم تا بتونم بروز بدم) بعد یافتم که او اینجوری تمایل نداره ، دوس داره عملی بهش محبت و توجهم رو نشون بدم. اما من دوس دارم ....

    خلاصه اینکه تفاوتها را بپذیر

    [/quote]

    البته من فقط نظر خودم رو گفتم همونطور که شما خواسته بودی

    راستی من اینجور مواقع به قرآن پناه میبرم (هم متن عربی و هم ترجمه) وقتی توی تک تک آیاتش عظمت خدا رو حس میکنم اونوقت دلخوریم از نوع بشر که فقط مخلوق خدا هستند و تحت اختیار اون خیلی کم میشه و آروم میشم.این رو هم میتونی امتحان کنی.

    موفق باشی

  11. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 11 شهریور 91)

  12. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    سلام و ممنون که باعث دلگرمیم شدید
    راستش با اصرار همسرم برای دوری یه هفته ای موافقت کردم و قرار شد من تو خونه و اونم خونه پدر و مادرش باشه که کسی توش نیست باشه

    و از طرفی قرار شد ه پدر و مادرش شب بیان و با پدر و مادر من حرف بزنند و من نفهمیدم فایده ی این مسئله چیه....
    و خودم هم می دونم کار اشتباهیه و من گفتم حرفی با پدرت ندارم و همسرم هم گفت اگه تلفن اونجا که قطعه وصل بشه می گم که نیان

    و از طرفی از همسرم خواستم کسی نفهمه از هم دوزیم گفته باشه ولی بازم به خودش برمی گرده

    و من موندمو یه دنیا تنهایی توی خونه ای که حالا دیگه برام شده یه دنیا خاطره بد
    و واقعا نمی دونم که از این دوری چه استفاده ای بکنم

    به چی فکر کنم
    چی کار کنم


    تو روخدا قسمتون می دم منو توی این روزا تنها نذارید

    خیلی احساس بی کسی می کنم

    مریم گفتی حساسیت
    من چی کار کنم با حساسیتم

    بهم بگو ..........................

  13. #8
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    145
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    سلام اقليما؛
    متاسفم كه اينقدر آزرده و نگرانيد و البته حق داريد. شما احساس مي كنيد كه ناديده گرفته شده ايد و در مقايسه اي غلط وارد مسابقه شده ايد و البته احساس مي كنيد كه باخته ايد! و البته واقعيت اين نيست!!!
    شما با توجه به شناختي كه از تاپيكهاي قبلي داريم و نكاتي كه اشاره كرده ايد بسيار سريع تصميم مي گيريد و به جاي نهادينه كردن رفتارهاي مداوم، با پيچيده كردن شرايط براي خودتون، خود رو در موقعيتهايي قرار مي دهيد كه يا بايد پرخاشگر باشيد يا منفعل!
    مثالي مي زنم: مثل اين مي مونه كه كسي به همسرش بگه اگر اين شام رو نخوري من خودم رو مي كشم!!! خب اون شام رو نمي خوره! آيا اون زن واقعا خودش رو مي كشه؟ پس چون نمي كشه پرخاشگري مي كنه و اگر پرخاشگري نكنه، بايد منفعل باشه... اما كي گفته بود كه اون اين حرف رو بزنه و اين شرط رو بذاره؟؟؟ هيچكس! رفتار و شرط از اول اشتباه بوده
    وقتي شما مي گيد من مهمترم يا اينكه تو بري كوهستان! اين دو قابل قياس نيستند! پس اين مقايسه شما رو در مسابقه اي قرار مي ده و شرايطي رو ايجاد مي كنه كه شما پرخاشگر يا منفعل خواهيد شد
    پس :
    - فعلا صلاح نيست دور از هم زندگي كنيد
    - سعي كنيد آرامش خودتون رو حفظ كنيد و با يه بهانه كوچك موضوع رو به شادي حل كنيد
    - رفتار شما و باز كردن موضوع نزد پدر و مادر كار اشتباهي بوده و خواهد بود
    - من بعد از اين اگر واقعا فكر مي كنيد كه پدر و مادرتون بايد دخالت كنند،‌ مطمئن باشيد كه به بلوغ كامل جهت تصميم گيري در زندگي نرسيده ايد!
    - به تصميم هاي هم احترام بگذاريد. به نظر من در حال حاضر احترامي در كار نيست!
    - شما وقتي از ايشون سوال مي كنيد كه برنامه تو براي جمعه هاي شهريور چيه؟ اين يك برخورد جرات مندانه است اگر به ايشون حق بدهيد كه بگه بذار فكر كنم! نه اينكه بگيد نه حقي نداري فكر كني! بايد بگي هيچي و هر چي تو بگي! در اين شرايط اين برخورد پرخاشگرانه است
    - مي توانيد به خواسته ايشون احترام بگذاريد و بگيد من با تمام احترام اين روزها رو نمي تونم با تو همراه بشم و برنامه هاي خاص خودتون رو داشته باشيد
    - به شدت روي عزت نفس خودتون كار كنيد
    - به سرعت اعتماد به نفس خودتون رو تقويت كنيد

    اگر سوالي بود بپرسيد
    موفق باشيد

  14. 11 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (شنبه 11 شهریور 91)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    1,188
    سطح
    18
    Points: 1,188, Level: 18
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 70 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    سلام اقليما جان
    درست هست كه شما تجربه زندگي مشتركتون خيلي بيشتر از من هستش و من خودم زياد تو زندگي متاهلي موفق نبودم ولي دلم مي خواد چند تا حرف دوستانه بهتون بگم.
    يكي اينكه دخالت خونواده ها خيلي خيلي كار رو خراب مي كنه سعي كنين هيچ وقت دخالتشون ندين( چه شما و چه همسرت) و ديگري اينكه به من هم گفتن يه مدت از همسرت دور باش، نمي دونم تاپيك من رو خوندين يا نه ولي اين دخالت ها باعث شده كه من 4 ماه از همسرم و زندگيم دور باشم و تا اين لحظه بلاتكليف بمونم.
    يه چيز ديگه ، عزيزم اگه آخر هفته ها از همسرت تقاضا كني كه پيشت بمونه و بهش بگي كه به اين آخر هفته ها كه يه روز تعطيل داريم احتياج داري ، شايد قبول كنه.
    من يه دوستي دارم كه همين مشكل رو به يه نوع ديگه داشت، شوهر دوستم اكثرا مي خواستن به خونوادشون سر بزنن و حتي اگه دوستم همراهيشون نمي كرد به راحتي بهشون مي گفت كه شما برو خونه من يه سر بزنم به مادرم . اين دوستم بعد از چند سال زندگي مشترك فهميد كه رگ خواب شوهرش چي هست، دوستم مي گفت هرچند بار يكبار به شوهرم كه مي گفت بريم خونه مادرم، مي گفتم كه عزيزم من الان به شدت هوس آغوشت رو كردم و مي خوام باهات تنها باشم و مي گفت اونقدر با لطافت تحريكش مي كردم كه يهو مي ديدم سر از خونه درآورديم. اين مدلي اين دوستم رفت و آمد شوهرش رو كمتر كرده.
    الان شما هم ببين از اين طريق مي توني رگ خواب همسرت رو به دست بگيري.بهش القا كن كه بهش نياز داري مخصوصا روزاي تعطيل كه آدم بعضي وقتا واقعا دلش مي خواد دوتايي تو خونه تنها باشه.

  16. 4 کاربر از پست مفید darya.f تشکرکرده اند .

    darya.f (شنبه 11 شهریور 91)

  17. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد

    اقلیما جان ما همه در کنارت هستیم

    نگران نباش

    از این مدت یک هفته ای استفاده کن.شاید اگر بفهمید که نه تو بدون همسرت و نه اون بدون تو نمیتونین زندگی کنید دیدگاهتون کمی تغییر کنه.

    به خصوص خود شما.اونوقت که جای همسرت رو خالی ببینی و بدونی که دوریش چقدر برات سخته اون حساسیت کاذبت هم کم میشه.شک نکن.
    اما اقلیما به خدا همیشه فرصت برای جبران نیست.
    این جر و بحثهای هر چند وقت یکبار اون هم سر یه مسئله ای که جز لاینفکی از زندگی مشترک تو و همسرته شما رو از هم درو میکنه و مطمئنا صمیمیت رو بینتون خراب میکنه

    یکبار برای همیشه تصمیم بگیر به خاطر عشقت و به خاطر زندگیت هر بار اسم این کوهستان میاد خودتو کنترل کنی.

    بدونی اصلا کوهستان = شیطان.

    ببین
    تو نمیتونی دیدگاه همسرت رو عوض کنی و فایده ای هم نداشت جر و بحثهات با همسرت.جز اینکه روتونو تو روی هم باز کرده ....

    همسرت همینه.باید بپذیریش اگر میخوایش.پس میمونیه راه دیگه.اونم اینکه خودت حساسیتت رو کم کنی.با گفتن جملاتی به خودت مثل این: حساسیت بیش از حد من روی این مسائل زندگی منو خراب میکنه

    با داد و بیداد و پرخاشگری هیچ چیز درست نمیشه

    باید با سیاست بود.


    اقلیما جان حساسیت دارو و امپول نیست که من بهت بگم و تو بری دکتر و برات تجویز بشه.بعد تو بزنی اون امپول رو و بعد همه مشکلاتت حل بشه.

    خودت باید به یه حدی برسی که بخوای مشکلاتت حل بشه.اونم با عدم حساسیتت.

    اگر به تو بگن این جاده ای که داری میری انتهاش میرسه به یه پرتگاه عمیق.ایا تو سرعتت رو بیشتر میکنی؟یا کاملا توقف میکنی و دور میزنی و از یه راه دیگه میری؟

    حالا جریان حساسیت شماست.

  18. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 11 شهریور 91)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با وجود بچه 10 ماهه طلاق راه درستیه؟فوری
    توسط d.ak در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 30 دی 96, 22:15
  2. به نظرتون تو این وضعیت پس انداز کار درستیه؟
    توسط حیاط خلوت در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 20 شهریور 95, 13:39
  3. همیشه ضایع میشم تو هر جمعی....................
    توسط امید زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 21 شهریور 94, 10:31
  4. تا چه سنی مسئول کار بچه ها هستیم؟!
    توسط ani در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 دی 88, 20:02
  5. گفتار نخستین در چارچوبه ی حقوق ما
    توسط آرمانخواه در انجمن حقوق ما...
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 خرداد 87, 19:47

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.