به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 91 [ 20:46]
    تاریخ عضویت
    1391-6-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    459
    سطح
    9
    Points: 459, Level: 9
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 45 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوست پسر مادرم

    سلام.من تازه امروز وارد این سایت شدم امیدوارم با راه حلها و همدردیهاتون بازم اینجا بیام.
    حدود 5سال پیش من و خواهر و برادرم فهمیدیم که مامانمون با مردی دوسته و بینشون حرفهاو پیامک های ناجور رد و بدل میشه.سعی کردیم بهش بفهمونیم که از کارش بیزاریم اما اون به شدت به ما تشر میرفت و خودشو محق اون کار میدونست.
    ارتباط عاطفی شدید بین اونا درحدی بود که روز خواستگاری و حتی روز عقد و روز عروسی من مادرم تو اتاق خوابشون،دستشویی تالار،آشپزخونه یا هرجایی که میتونست گوشیشو دستش میگرفت و فقط با اون حرف میزد در حدی که خیلی ها عدم حضورشو کاملا حس میکردن و حتی شوهر من هم از این موضوع بی خبر نموند!
    هرچقدر ازش میخواستیم کمتر خودشو نشون بده لااقل تو عروسی،جلوی غریبه ها،اصلا براش مهم نبود و واقعا براش عادی شده بود!
    پدرم مرد ساده و خیلی مهربونی بود.اون تو 17سالگی تو جنگ پاشو از دست داده بود و وقتی تو بیمارستان بستری بود مادرم اونو دیده بود و عاشقش شده بود چون پدرم صورت خیلی زیبایی داشت درست شبیه عکسایی که.....
    با اصرار مادرم بعد از چند سال ازدواج میکنن و زود هم بچه دار میشن و یهویی نمیدونم چی میشه که مادرم همه چیز فراموشش میشه آخه پدرم بدن قوی و تنومندی داشت و از لحاظ زناشویی هم بینشون هیچ مشکلی وجود نداشت این چیزی بود که خود مادرم بارها بهش اعتراف کرده!
    من و خواهرم خیلی دلمون برای بابا میسوخت وقتی یواشکی سر گوشی مادرم میرفتیم و مسیج های سکسی و کثیفی که بین اونا مطرح بود رو میدیدیم.اینطوری بیشتر به سمت پدرم کشیده میشدیم(از لحاظ عاطفی). یه روز من و خواهرم با پدرم سر صحبت رو باز کردیم و فهمیدیم که اون از ماجرای مادرمون خبر داره و به ما گفت که فقط همه چیزو به خدا میسپاره و مدام آرزوی مرگ میکرد.
    یادم نمیره وقتی پدرم سمت مادرم میرفت،مامان محکم تو سینه ش میکوبید و اونو از اتاق بیرون مینداخت......و این صحنه انقدر تکراری و روزمره ست که هرگز از جلوی چشمام کنار نمیره.....
    نهایتا پدرم 2ماه پیش در اثر یه سکته ی ناگهانی تو49سالگی از دنیا رفت و مارو تنها گذاشت.
    از لحظه ای که پدرم رفته ما یه قطره اشک رو صورت مادرم ندیدیم و جز ادامه ی کثافت کاریش با اون عوضی هیچ کاری نکرده......
    خواهر و برادر من خیلی کوچیکن و هنوز به سن قانونی هم نرسیدن.من وکیلم و نمیتونم بشینم نگاه کنم مادرم حق دوتا بچه های خودشو با اون نامرد تقسیم میکنه.
    مادرم زیاد خوشش نمیاد خونه ی پدرم برم چون من طاقت کاراشو ندارم و به شدت عصبی میشم و امروز هم پیش خاله م بهش همه ی حرفایی که تو دلم بود زدم و اونم مثه همیشه نفرینم کرد و از خونه زدم بیرون.
    تمام نگرانی من خواهر و برادرم هستن و اینکه چطور میتونم به خاطر اون دوتا با این زن کنار بیام و به رفت و آمدم ادامه بدم؟
    چطور میشه زنی رو که با چشمای خودت دیدی پدرتو دق داده تحمل کرد و چطور میتونم یک شب فقط یک شب آسوده و بدون غصه چشمامو روی هم بذارم؟!

  2. 4 کاربر از پست مفید royaraha تشکرکرده اند .

    royaraha (شنبه 11 شهریور 91)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    خودت می گی وکیلی پس حتما می دونی از لحاظ قانونی کاری می تونی بکنی یا نه. هر کاری که درسته بکن.
    یه مورد دیگه اینکه در نظر بگیر که اون مادر خوبی بوده و هست یا نه. رفتارش واقعا غیرقابل بخشش بوده با شوهرش اما ممکنه مادر خوبی بوده باشه. اینو خودت که بچش بودی بهتر می دونی و می تونی تشخیص بدی.
    عصبانی نباش. این موردیه که باید در ارامش و بدون احساس در موردش فکر و عمل کنی.


  4. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 08 شهریور 91)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    واقعا متاسف شدم از اینکه این تاپیک رو خوندم.
    .
    از لحاظ قانونی که خیلی راحت میشه اقدام کرد ولی به نظر من منطقی و ریشه ای راه حل مشکل نیست.
    هر چقدر هم فکر میکنم راه حل بخصوصی به ذهنم نمیرسه ... چون تو این مسئله هم حق شما و خواهر برادرتون درگیر هست هم از لحاظ عاطفی مادر و فرزند هستین و هم مشکل رابطه خارج از عرف خانوادگی طرف هستین. دوستان مطمئنا راهنمایی های بهتری میتونن براتون انجام بدن ... منتظر باشین.

  6. 2 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    saeeded (چهارشنبه 08 شهریور 91)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 91 [ 20:46]
    تاریخ عضویت
    1391-6-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    459
    سطح
    9
    Points: 459, Level: 9
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 45 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    دوست عزیز از لحاظ قانونی نیازی به راهنمایی نیست قانون کاملا روشنه اما مسأله اینجاست که قانون خیلی وقتا به هیچ درد آدم نمیخوره!خواهر و برادر من بیش از ارث نیاز به پشتیبان دارن.نیاز به مادر........
    برام سخته به خوبیهای مادرم فکر کنم حداقل الان که فقط دارم بدیهاشو میبینم!
    الان که میرم خونه ی پدرم جای خالیشو میبینم و میبینم که مادرم داره پشت تلفن قهقهه میزنه و انگار دنیا تو سرم خراب میشه....
    الان سخته خوبیهای مادری رو به یاد آورد که با یه هوس طولانی زندگی پدرمو گرفت و.........زندگی منو زهر کرد و زندگی خواهر و برادرمو تلخ......
    الان که به سختی این حروف لعنتی رو تایپ میکنم چون اشکای مزاحم نمیذارن خوب ببینم سخته هوس های این زن رو درک کنم حتی اگه اون مادرم باشه
    مادرم زن خوبی بود اما هیچ توجیهی برای کارش ندارم وقتی نمیخواست اجازه بده برای پدرم چهلم بگیرم و من به سختی این کارو کردم ...
    راهنمایی ای که ازتون میخوام اینه که بهم بگین چطور میتونم این زن رو تحمل کنم!؟چون مادر من و البته خواهر و برادرمه
    اون هیچ وقت از پدرم طلاق نخواست با اینکه پدرم بهش پیشنهاد کرد،الانم قصد ترک کردن خونه رو نداره میخواد همونجا بمونه بچه هاشم داشته باشه اما اون مرد لعنتی هم همه جا با اون بمونه!
    اگه اون مرد با مادرم ازدواج میکرد مسأله راحت تر حل میشد اما مشکل اینجاس که اون مرد فقط از مادرم استفاده میکنه و مامانمم خیلی راحت با این موضوع کنار اومده!

  8. کاربر روبرو از پست مفید royaraha تشکرکرده است .

    royaraha (شنبه 18 شهریور 91)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    شما می خواین تحمل کنین مادرتونو یا می خواین شرایط زندگی برادر و خواهرتونو بهتر کنین؟
    از لحاظ قانونی که خودتون بهتر می دونین چه کارایی باید بکنین. من هیچی نمی دونم.
    اما از لحاظ روحیه ی خودتون. خودتون که اونجا زندگی نمی کنین. باید ببینین دقیقا برادرخواهرتون چه حالی دارن.
    اگه بخواین از لحاظ قانونی اقدام کنین مهم اینه که اروم باشین و دقیق فکر کنین. کاملا بی احساس و براساس عقل عمل کنین.
    به هر حال مادر شما اگه مادر باشه اینکه داره بچه هاشو ناراحت می کنه باید براش مهم باشه. یعنی اینکه ادم با یه نفر رابطه جنسی داشته باشه جای خودش و بچه هاش و مادر بودنش هم جای خودش باید باشه. قهقهه زدن جلوی بچه هایی که پدرشونو از دست دادن یه کمی عجیبه. غریبه هم به غریبه ای که غم داره انقدر حرمت می ذاره که جلوش نخنده به راحتی. خوبی به یاد اوردن سخت نیست اگه خوبی ای وجود داشته باشه.
    شما دقیقا بگو مشکلت چیه. به نظر میاد نمی خوای قانونی کاری بکنی. می گی بچه ها اونجا دارن زندگی می کنن. شب هم اون اقا می مونه خونه ی مادرت و خواهر برادرات؟ پول خرجی خونه توی دست مادرته؟ دقیقا بگو چیزی که می خوای حل کنی چیه.

    شاید بد نباشه بروی حضوری مشاوره بگیری. مشاور خانواده یا هرچی. اونا موردای خاص هم حتما دیدن و می تونن راهنمایی کنن. خودت هم شاید راحت تر بتونی مشکلات رو به یه مشاور بگی.
    موفق باشی.


  10. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 21 شهریور 91)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی.

    کاملا بهت حق میدم که ناراحت باشی..خصوصا الان که پدرت رو هم ازدست دادی.اما ...اما ...اما

    بین یه زن و شوهر مسائلی هست که حتی بچه هاشون حتی اگه باشون خیلی صمیمی هم باشن متوجه نمیشن.
    .حتما مادرت هم مشکلی داشته که از دید شما پنهون مونده..
    خوب الان پدرتون نیست و خواهر و برادرات هم حق دارن کنار مادرشون زندگی کنن..بهترین راه اینه که به مادرت محبت کنی و کم کم بهش نزدیک بشی.باید اونقد بهت اعتماد کنه که به پیشنهادت مبنی بر مراجعه به مشاور توجه کنه.

    میدونم مادرت راه رو خطا رفته اما شاید بد نباشه توسط یه متخصص بررسی بشه..

    در کنارش شما در حدی که به زندگی خودتون لطمه وارد نشه میتونین زیر نظرمشاورش بهش کمک کنید.

    میدونم با این حس و حال میگی نمیشه با مادرت خوب باشی ولی بازم میگم ما ازهمه چیزاگاه نیستیم.پس تو سهم خودت ازکارای خوب رو انجام بده و مطمئن باش هر کسی پیامد رفتارشو میبینه.

    امروز هم پیش خاله م بهش همه ی حرفایی که تو دلم بود زدم و اونم مثه همیشه نفرینم کرد و از خونه زدم بیرون.
    دیگه اینکارو تکرار نکن..اصلا لزومی نداره دیگران ازمسائل خصوصی شما باخبربشن.اینطوری به ضرر خودتونم هست..در هرصورت شماها با فامیل هم در ارتباطین و بهتره وجهه خودتونو خراب نکنید.خصوصا این واسه خواهر برادرای مجردت گرون تموم میشه.

    اگه مادرتونو رها کنید بیشتر به سمت اون مرد میره.

    این هم که اصلا شما نباید اس ام اس های مادرتونو میخوندین گفتنش الان فایده نداره..در هر صورت این مشکلی بین پدر و مادر شما بود که باید خودشون حلش میکردن..شاید لازم بود پدرتون قاطعانه تر عمل کنه و ..هر چند اصلا دلم نمیخواد پشت سر مرده حرف بزنم..امیدوارم روحش قرین رحمت باشه.

    موفق باشی

  12. 7 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    55
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    royaraha عزیز
    داستان عجیبی دارین!اما من نمونه هایی از این دست و یا شاید از این بدتر رو هم شنیدم پس بدونید خیلی هم تنها نیستید.به خاطر فوت پدرتون بهتون تسلیت می گم.بنظر ادم با مسئولیتی میاین که انقدر به فکر خواهر و برادر خودتون هستین.از لحاظ قانونی که هر حرفی بزنم زیره به کرمون بردم ،بهتراز هر کسی می دونید چی کار میشه کرد و اگر صلاح باشه حتما تصمیم درستی خواهید گرفت اما ازتون می خوام فعلا هیچ اقدامی از لحاظ قانونی نکنید چون اب رفته هیچ وقت به جوی بر نمی گرده.
    اگر امکانش هست و ناراحتتون نمی کنه از ربشه ی اختلاف مادر و پدرتون بگید و بگید از کی و چرا به اختلاف رسیدن و همینطور هر اطلاعاتی که از رابطه ی مادرتون با اون اقا و هر اطلاعاتی که در مورد اون اقا دارین رو لطفا برامون بگید.
    گفتنش راحت نیست و بدتر از اون پذیرش این حرف از طرف شما ،اما از شما می خوام شخصیت مادرتون رو کاملا سیاه نبینید شاید هیچ کسی کاملا سیاه نباشه!شاید دلیل قانع کننده ایی برای کاراش نداشته باشه اما حتما از لحاظ روانی دلیلی هرچند غیر قابل قبول داشته باشه،سعی کنید درکش کنید هر چند سخته و این شرایط رو تنها کسی مثل خودتون که اون رو تجربه کرده می تونه به درستی درک کنه.
    همسرتون از این جریانات خبر دارن؟ما بقی فامیل چطور؟
    توصیه می کنم این موضوع رو حتما با یک روانشناس هم مطرح کنید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید tamas تشکرکرده است .

    tamas (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 آبان 91 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1391-6-07
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    سلام عزيز من...... عزيزم تا حالا از مادرت نبرسيدي دليل اينكه مادرت بخاطر چي با اين مرده رابطه داشته و بخاطر رچي نسبت به مرد به اين خوبي منظور باباتون انقد بي تو جه بوده شما خودتون ميگيد بدرم قوي و ....منظورم اينه بخاطر مسايل جنسي با اين اقا در ارتباط بودن ونه شايدم مشكلي خاصي با بدرتون داشتند كه باعش شده نسبت به بدرتون اينجوز واكنش نشون بدن؟؟؟؟؟؟؟؟بنظرم دليل اينكار بدن عصبانيت از مادرتو نببرسيد شايد موضوع مهمي بوده كه باعث شده مادرتون از زندگي كردن با بدرتان منصرف و به سمت و سوي ...ببخشين از من كه يكم حرفام رك بودن

  16. کاربر روبرو از پست مفید sarina534 تشکرکرده است .

    sarina534 (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1391-6-07
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    358
    سطح
    7
    Points: 358, Level: 7
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    سلام،انصافا خیلی سخته تحمل این درد،خدا صبرت بده...اصلا نمیدونم چی بگم...!ایشالا که حل بشه مشکلت.

  18. کاربر روبرو از پست مفید varya تشکرکرده است .

    varya (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 91 [ 20:46]
    تاریخ عضویت
    1391-6-08
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    459
    سطح
    9
    Points: 459, Level: 9
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 45 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوست پسر مادرم

    مادر من زن مذهبی و کاملا بسته ای بود پدرش و تمام عموهاش و پدربزرگش آخوند و آخوندزاده اند.
    پدربزرگم مرد خوبیه اما مامانم همیشه از اون بدش میاد به این خاطر که پدربزرگم بهش اجازه نداده بود آزاد باشه.
    از لحاظ ظاهری پوشش ایشون چادر بوده و هنوزم هست.
    زندگی ما هم زندگی خیلی خوب و شیرینی بود مامانمم مادر خوبی بود و نسبتا توبچگی چیزی برای ما کم نمیذاشت به جز یه سری عقده ها که سعی میکرد به من هم تحمیلشون کنه
    خانواده ی پدرم خانواده ی آزاد و غیر مذهبی هستن. مامانم همیشه پشت سر عمه هام حرفهای ناجور میزد و از همون بچگی سعی میکرد اونارو پیش ما بد جلوه بده.
    از بی حجابیشون بی نمازیشون و خیلی ایرادای دیگه برای من که شاید فقط5/6سال داشتم با تنفر حرف میزد و سعی میکرد ازشون متنفر بشم اما اونا انقدر مهربون بودن که نهایتا نفرتی تو دل من ایجاد نشد!یعنی یه سری تناقض ها وجود داشت اما بالاخره تو همون عالم بچگی یه جورایی حل میشد دیگه.....
    پدرم عاشق مامانم بود و همه ی زندگیش تو دستای اون بود مامانمم خیلی کارا برای اون میکرد اما من از همون بچگی متوجه میشدم که علاقه ی مامانم کمتره.
    اما همه چیز عادی بود تا وقتی که من دانشگاه قبول شدم.مادرم خیلی افسرده شده بود و مدام از پدرش گله میکرد که اون نذاشت درس بخونم.همش میگفت من باید صبح تا شب تو خونه باشم غذا درست کنم و شماها واسه خودتون کسی بشین!
    پدرم به خاطر اینکه اونو از این حس دربیاره براش یه بوتیک لباس فروشی گرفت و مامان خیلی استقبال کرد.
    اوایل خوب بود اما کم کم دیگه دلش نمیخواست اونجارو ترک کنه و بعد از مدتی ما فهمیدیم که سعی میکنه با مردا رابطه برقرار کنه.
    پدرم اوایل خیلی جدی برخورد میکرد و خواست که اونو کنترل کنه حتی بعد از یک سال بوتیکم تعطیل کرد اما مامان مثه فنری که یهو ولش کنی بدجوری پرید دیگه نمیشد کاریش کرد!
    پدرم به خاطر درد پاش داروهای خاصی مصرف میکرد اما کم کم وقتی دید نمیتونه حریف زنش بشه مقدار داروهاشو بیشتر میکرد تا بیشتر وقتشو تو خواب بگذرونه!
    لطفا کسی در مورد پدرم نظر نده حتی اگه هممون مطمئن هستیم که اون شاید اشتباه کرده.
    مامانمم هر روز رابطه ش بدتر میشد و دوست پسرهاش شاید از 3/4نفر هم بیشتر بودن........
    پدرم هر روز ناتوان تر میشد و نهایتا هم.............
    در مورد فامیل خاله و دایی م از ماجرا خبر دارن خودشون متوجه شدن.خیلی هم از مامانم ناراحتن.
    اما سمت پدرم هیچ کس خبر نداره و ما هم نمیخوایم کسی متوجه بشه.
    در مورد اقدامات قانونی من تمام تلاشم اینه که هر کس سهم خودشو ببره اما مادرم از بچه ها خواسته همه چیز به نام اون بمونه و من هرگز اجازه ی اینکارو نخواهم داد.
    در مورد اون آقا هم که سوال کردین خونه ی ما میاد یا نه.نه.هرگز این اتفاق نیفتاده و من نمیذارم که بیفته. اگرم قراره رابطه ای باشه بهتره بیرون از اون خونه باشه نه جلوی چشم بچه ها و تو خونه ی پدرم.

  20. 11 کاربر از پست مفید royaraha تشکرکرده اند .

    royaraha (پنجشنبه 09 شهریور 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دختری را دوست دارم که میدانم او قبلا پسری دیگر را دوست داشته، چیکار کنم؟
    توسط behroozoorheb در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 اردیبهشت 93, 06:42
  2. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  3. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00
  4. +دخترها جواب بدین چه پسرهای رو دوست دارین
    توسط ramin2009 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 دی 87, 16:43

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.