سلام یک سال ازدواج کردم .1 سال قبلش هم عقد بودم
در دوران عقدم خیلی زجر کشیدم یک هفته بعد از عقد به اصرار همسرم باهاش رابطه جنسی داشتم .این رابطه خیلی برام عذاب آور بود.ما از قبل می دونستیم که قرار هست یک سال بعد ازدواج کنیم و نباید اتفاقی بین ما صورت بگیره .اما اون این حرف هارو قبول نداشت و مسخره می کرد حرف های من رو.تا اینکه یک هفته بعد از عقد در شرایطی که اصلا انتظارش رو نداشتم و اصلا آمادگیش رو نداشتم بکارتم رو از دست دادم.چیز بیشتری از اون روز کذایی نمی تونم بگم ولی هر وقت یادم می افته ساعت ها به حال خودم می گریم و داغی که رو دلم گذاشت. رضایت من براش اهمیت نداشت هیچ چیز دیگه ای جز ارضای خودش براش اهمیت نداشت و بعد از انجام کارش هم من رو تو اون شرایط شوک و استرس تنها گذاشت و تخت خوابید. در اون لحظات با یک حیوان پست تفاوتی نداشت.
بعد از اون روز خیلی دچار اضطراب ونگرانی از رابطه جنسی شدم .اما از من عذر خواهی کرد و به قول معروف به هر طریقی که می تونست تلاش کرد از دلم در بیاره.الان یک سال هست از ازدواجمون می گذره از همون زمان تا الان هیچ میلی برای برقراری رابطه با همسرم ندارم اگرچه بی نهایت دوستش دارم .خاطره اولین ارتباطمون از ذهن من پاک نمیشه.
از این گذشته در بقیه ارتباط ها هم به همون صورت هست شاید کمی بهتر ولی روابط ما کاملا یک طرفه هست اون فقط به لذت خودش توجه می کنه و رفتارهای زننده ای با من می کنه طالب روابط خاصی هست و اگر موافق نباشم به زور کار خودش رو پیش می بره .خشونت فوق العاده زیاد،زورگویی،ضربه زدن،نسنجیدن موقعیت ....همه مواردی هستند که باعث شده از این رابطه زده شم.چندین بار در صحبت هاش به من گفته اگر در این موضوع تمکین نکنی من می تونم زن بگیرم .
خسته شدم از این روابطی که جز دردو تحقیر چیزی برای من نداره.خسته شدم
حرف زدن باهاش فایده ای نداره میگه من از روابط رمانتیک لذتی نمی برم.یا وقتی هم قبول میکنه بازهم در موقعیت کار خودش رو می کنه.من از طریق اون ارضا نمیشم.به خاطر همین متاسفانه رو اوردم به چت کردن .اول فقط برای ارامش چت می کردم الان به کسی که باهاش چت می کنم علاقه مند شدم .نمی دونم چه کار باید کنم؟شوهرم مرد خوبیه من رو دوست داره اون فقط در زمینه روابط جنسی با من مشکل داره من همیشه تمکین می کنم
چون دوستش دارم و سعی میکنم رضایت داشته باشه اگر از این جهت راضی کنمش از جهات دیگه کم نمی زاره .اون رو راضی می کنم ولی خودم دچار عدم رضایت شدید میشم.
دلم براش می سوزه.واسه زندگی مون سخت کار میکنه زحمت می کشه به من محبت می کنه و من با کس دیگه چت می کنم.دلم برای زندگی مون می سوزه
به اون اقایی که باهاش چت می کنم علاقه مند شدم اونم همین طور .مجرده من 26 سالمه
اون 29.از شوهرم 3 سال بزرگتره .پسر خوبیه.باهاش حرف میزنم آروم میشم .راحت میشم.ولی عذاب وجدان بعدش خفم میکنه.ولی بازم ازش دست نمی کشم
بهم بگید چیکار کنم من؟