سلام خسته نباشید
من 27سالمه و 2سال هست که ازدواج کردم
اوایل خانواده همسرمو خیلی دوست دارم و به مرور و با کارهاشون ازشون سرد شدم
مثلا تو دوران عقد هیچ کدم از عیدا به من کادوی درست حسابی ندادن
اینم بگم که من و خواهرم به فاصله یکسال ازدواج کردیم ولی مادرشوهر اون خیلی کارا واسه خواهرم میکرد که مادر شوهرمن نمیکرد
من اوایل خیلی دوستشون داشتم ولی الان احساس میکنم محبتشون الکی و زورکیه و این باعث میشه مخصوصا تو جمع بهشون توجه نکنم
من یه خواهر شوهرم دارم که 5سال از خودم کوچیکتره نمیدونم چرا توقع دارم هرکاری واسه اون میکنن واسه منم بکنن
مثلا مادرشوهرم تعریف میکنه که رفتم 5تا لاک واسه دخترم خریدم خوب منم تو دلم میگم بابا 1عروس که بیشتر نداری یکی هم واهس من میگرفتی یا نگرفتی حداقل جلو من نگو!!
یا مثلا برای دخترش هرسال تولد میگیره ولی واسه من نه!!
شاید حرفام خیلی بچه گانه باشه ولی تو زندگی ذهن منو خیلی درگیر کرده
من میگم اگه میخواین من شمارو مثل پدرمادرخودم بدونم پس شما هم باید منو مثل دختر خودتون ببینید
علاقه مندی ها (Bookmarks)